عاقا یه بار بابچه ها بیرون بودیم یکی از دوستام به شوخی گفت خداخودمو بیامرزه فاتحه الصلوات، ماداشتیم بهش میگفتیم که نگوبابا توهنوزجوونی ، بعد همون موقع ها بود که یه ماشین وایساده بود دقیقا وقتی ماداشتیم ردمی شدیم دنده عقب اومد یکی وایساد یکی پرید جلو ، نزدیک بود اون دوستم که فاتحه فرستاده بودبین...