عطا:تو خونه تنها.فیلمای مسند میبینه.افسردگی گرفته.دندوناشو کذاشته تو لیوانو هی بهشون نیگا میکنه:cry:
عطا رفته تو فکر دوران جاهلیتش.تو دورانی که با تور دنبال ماهی بود.آهی میکشه و آبی که تو لیوانه رو میخوره....
این داستان ادامه دارد.
ما::biggrin:
امیدوارم هیچ وقت زنت از قهر نیاد و تو همچنان فیلم مستندو حیات وحش ببینی...
من میخوام از راه ب درش کنم؟؟؟:mad:
تو عموشی.ی مدت من نبودم با تو رفتو آمد کرده از کارو زندگی دور شده.اون حالا باید شووور میکرد.
تو باعث شدی یال قوز بمونه:razz:
داستان عطا: عطا دو روزه رفته که عیال مربوطه رو از خونه باباش بیاره..ولی عیال عطا رو تحویل نگرفته.
عطا هم زیر پنجره نشسته داره ویالون میزنه تا شاید دل خانوم به رحم بیاد.....
عطا::cry:
ما::D