نتایح جستجو

کاش بعد از آن همه رویا و فریب آسمان برای تو از باران بلا نسازد . کاش بعد از آن همه زخم عمیق خدا برایت غم نخواهد . کاش بعد از آن دلریختگی های مدام قلبت ترکی بر ندارد . و کاش لحظه مرگم را نبینی تا ندانی ندیدن آینه چشمان تو که برایم ترجمان عشق و زندگی و نفس و بودن بود مرا نفس به نفس کشت نبینی تا...

بی تو از دست میروم ولی میروم میروم تا تو چتر آرزوهایت را بر حریمی دگر بگشایی شاید شاید که اینبار وفادارت جفایت نبیند میروم تا تو با تمامی لحظات چو بی من بودنی را دریابی. هیچ زنگاری جز با غم عشق پینه نمیبندد. این بود راز بدرود من همیشگی. من چه با تو چه بی تو سرگشته کوچه های رویای نگاهی هستم که...

مرا دریاب. بی تو شکسته ام و تو مرا نمیبینی در انتظار یک نگاهم که خواهش دل را به بستر خوابی جاودانه برساند بی تو از دست رفته ام به فریادم رس.

آفتاب روزگارم شدی خورشید لحظه هایم که نه ابری بودی و نه طوفانی. تو حرمت همان بارانی که مرا در حضور خورشید به میهمانی رنگین کمان برد.....

چشمانت وقتي دروغ مي گويي زيباتر مي شوند...اگر مي خواهي زيباترين باشي.. هميشه به من بگو دوستت دارم..

به یاد آرزوهایی که رفت بر باد، سکوتی میکنم سنگین تر از فریاد.....

زندگی را زندگی کن نه آن قدر که تمامی غصه هایش را به جان بخری نه آنقدر که در خوشی هایش غرق شوی زندگی در کوچکترین زیبایی آن خلاصه می شود

کاش می دانستید که زندگی با همه وسعت خویش محفل ساکت غم خوردن نیست حاصلش تن به قضا دادن وپژمردن نیست زندگی خوردن وخوابیدن نیست زندگی حس جاری شدن است زندگی کوشش و راهی شدناست از تماشاگر اغاز حیات تا به جایی که خدا می داند ...

برقرار باشی و سبز گل من تازه بمون نفسم پیشکش تو جای من زنده بمون باغ دل بی تو خزون موندنی باش مهربون تو که از خود منی منو از خودت بدون غزل و قافیه بی تو همه رنگ انتظاره این همه شعر و ترانه همه بی عطر و بهاره موندنی باشی همیشه لب پاییزو نبوسی نشه پرپر شی عزیزم مهربون گلم نپوسی

اشکهایم را ببین برای تو می‌بارند. دستانم را لمس کن! برای تو می‌لرزند. سکوتم را بپذیر برای تو خاموشم. هنوز گرمی آغوشت که مرا با آفتاب محبت پیوند داد از یادم نرفته است بیا و ببین چطور برای تو می‌سوزم.

آب دریای خیال ، آرزوهای محال من تو را می بینم آه...محوی در مه ! به چه می اندیشی؟ به سکوتی مبهم یا بدین فاصله ها؟ من و تو فاصله را می شکنیم من و تو عاشق بودن هستیم من و تو می خوانیم نه به چنگ نه به تار نه به آوای بهار که به درد که به رنج که به هر آنچه کشیدیم از این دوری یار به چه می اندیشم؟ به...

دریغا برای پرواز باید سبک شد سبک بی تعلق بی گناه بی اشک بی ترس ...

کوچک که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم اکنون که بزرگ شدیم چه دلتنگیم...

او ز من رنجیده است آن دو چشم نکته بین و نکته گیر در من آخر نکته ای بد دیده است ! من چه می دانم که او با چه مقیاسی مرا سنجیده است !

ای به راهت لب هر پنجره يک جفت نگاه! من چرا اين‌قدر از آمدنت مأيوسم؟

دلگيرم از نبودن چشمات نگاه كن... با يك نگاه ساده دلم را تباه كن... دانم كه اشتباه بزرگيست عاشقي... با اين همه بيا و بخاطر من اشتباه كن...

تو دنياي بزرگ ما هركي يه سازي ميزنه فرهاد يه كوه ميكنه شيرين دلش رو ميشكنه مجنون تموم عمرشو اسير ليلي ميمونه ليلي همش از رفتن و جدايي آواز ميخونه زمونه مون زمونه مجنوناي قلابيه به چشم ليلياي شهر لنزاي سبز و آبيه فرهاد كوه كن ديگه نيست شيرين به تلخي ميزنه عاشقي از مد افتاده عهدا يه...