در شهر زشت ما
فریدون مشیری
...
در شهر زشت ما،
اینجا که فکر کوته و دیوارهی بلند
افکنده سایه بر سر و بر سرنوشت ما!
من سالهای سال
در حسرت شنیدن یک نغمهی نشاط،
در آرزوی دیدن یک شاخسار سبز،
یک چشمه، یک درخت،
یک باغ پرشکوفه، یک آسمان صاف،
در دود و خاک و آجر و آهن دویدهام!
...
در شهر زشت ما
فریدون مشیری
...
در شهر زشت ما،
اینجا که فکر کوته و دیوارهی بلند
افکنده سایه بر سر و بر سرنوشت ما!
من سالهای سال
در حسرت شنیدن یک نغمهی نشاط،
در آرزوی دیدن یک شاخسار سبز،
یک چشمه، یک درخت،
یک باغ پرشکوفه، یک آسمان صاف،
در دود و خاک و آجر و آهن دویدهام!
...
گيرم كه در باورتان به خاك نشسته ام
و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است
با ریشه چه می کنید؟
گیرم که بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده اید
پرواز را علامت ممنوع می زنید
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید؟
گیرم که می زنید
گیرم که می برید
گیرم که می کشید
با رویش ناگزیر جوانه چه می...
گيرم كه در باورتان به خاك نشسته ام
و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است
با ریشه چه می کنید؟
گیرم که بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده اید
پرواز را علامت ممنوع می زنید
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید؟
گیرم که می زنید
گیرم که می برید
گیرم که می کشید
با رویش ناگزیر جوانه چه می...
گيرم كه در باورتان به خاك نشسته ام و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است با ریشه چه می کنید؟گیرم که بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده اید...پرواز را علامت ممنوع می زنید با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید؟ گیرم که می زنید....گیرم که می بریدگیرم.... که می کشید...با رویش ناگزیر...
گيرم كه در باورتان به خاك نشسته ام
و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است
با ریشه چه می کنید؟
گیرم که بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده اید
پرواز را علامت ممنوع می زنید
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید؟
گیرم که می زنید
گیرم که می برید
گیرم که می کشید
با رویش ناگزیر جوانه چه می...
گيرم كه در باورتان به خاك نشسته ام
و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است
با ریشه چه می کنید؟
گیرم که بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده اید
پرواز را علامت ممنوع می زنید
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید؟
گیرم که می زنید
گیرم که می برید
گیرم که می کشید
با رویش ناگزیر جوانه چه می...
گيرم كه در باورتان به خاك نشسته ام
و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است
با ریشه چه می کنید؟
گیرم که بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده اید
پرواز را علامت ممنوع می زنید
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید؟
گیرم که می زنید
گیرم که می برید
گیرم که می کشید
با رویش ناگزیر جوانه چه می...
در شهر زشت ما
فریدون مشیری
...
در شهر زشت ما،
اینجا که فکر کوته و دیوارهی بلند
افکنده سایه بر سر و بر سرنوشت ما!
من سالهای سال
در حسرت شنیدن یک نغمهی نشاط،
در آرزوی دیدن یک شاخسار سبز،
یک چشمه، یک درخت،
یک باغ پرشکوفه، یک آسمان صاف،
در دود و خاک و آجر و آهن دویدهام!
در شهر زشت ما
فریدون مشیری
...
در شهر زشت ما،
اینجا که فکر کوته و دیوارهی بلند
افکنده سایه بر سر و بر سرنوشت ما!
من سالهای سال
در حسرت شنیدن یک نغمهی نشاط،
در آرزوی دیدن یک شاخسار سبز،
یک چشمه، یک درخت،
یک باغ پرشکوفه، یک آسمان صاف،
در دود و خاک و آجر و آهن دویدهام!....
انگار مدتی است که احساس می کنم،
خاکستری از دو-سه سالِ گذشته ام.
احساس می کنم که کمی دیر است!
دیگر نمی توانم
هر وقت خواستم
در بیست سالگی متولد شوم .
انگار،
فرصت برای حادثه از دست رفته است .
از ما گذشته است که کاری کنیم.
- کاری که...
نیست یکدم شکند خواب به چشم کس و لیک
غم این خفتهی چند، خواب در چشم تَرَم میشکند
نگران با من استاده سحر
صبح میخواهد از من
کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر
در جگر لیکن خاری
از ره این سفرم میشکند
نازک آرای تن ساده گلی که به جانش کشتم
و به جان دادمش آب
ای دریغا به برم...