نتایح جستجو

  1. floe

    مشاعرۀ سنّتی

    من جهد همى كنم قضا مى گوید بیرون ز كفایت تو كارى دگرست
  2. floe

    مشاعرۀ سنّتی

    روی مسند حافظ شهریار بی مایه تا کجا بیانجامد انحطاط ایرانی
  3. floe

    غزل و قصیده

    امشب ای ماه به درد دل من تسکینی آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی کاهش جان تو من دارم و من می دانم که تو از دوری خورشید چها می بینی تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من سر راحت ننهادی به سر بالینی هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند امشب...
  4. floe

    غزل و قصیده

    ماها تو سفر کردی و شب ماند و سیاهی نه مرغ شب از ناله من خفت و نه ماهی شد آه منت بدرقه راه و خطا شد کز بعد مسافر نفرستند سیاهی آهسته که تا کوکبه اشک دل افروز سازم به قطار از عقب قافله راهی آن لحظه که ریزم چو فلک از مژه کوکب بیدار کسی نیست که گیرم به گواهی چشمی به رهت دوخته ام باز که شاید بازآئی و...
  5. floe

    غزل و قصیده

    دی مرا عاشقکی گفت غزل می‌گویی گفتم از مدح و هجا دست بیفشاندم هم گفت چون گفتمش آن حالت گمراهی رفت حالت رفته دگر باز نیاید ز عدم غزل و مدح و هجا هرسه بدان می‌گفتم که مرا شهوت و حرص و غضبی بود بهم این یکی شب همه شب در غم و اندیشه‌ی آن کز کجا وز که و چون کسب کنم پنج درم وان دگر روز همه روز در آن...
  6. floe

    رباعی و دو بیتی

    گفتم ز فراق یاسمن می‌گرید این ابر که زار بر چمن می‌گرید گل گفت به پای خویشتن برشکنم بر خنده‌ی یک هفته‌ی من می‌گرید انوری:gol:
  7. floe

    رباعی و دو بیتی

    شد عمر و زمانه را جوادی نرسید وز نامه‌ی آرزو سوادی نرسید دستی که به دامن قناعت نزدیم دردا که به دامن مرادی نرسید انوری:gol:
  8. floe

    رباعی و دو بیتی

    رای تو که آفتاب فضلست و هنر گر یاد کند نیم شب از نیلوفر ناکرده برو تمام رای تو گذر از آب به خاصیت برافرازد سر انوری
  9. floe

    ترانه ها و تصنیف ها...

    پنجره باز کن پنجره را و به مهتاب بگو صفحه ذهن کبوتر آبي است خواب گل مهتابي است اي نهايت در تو، ابديت در تو اي هميشه با من، تا هميشه بودن باز کن چشمت را تا که گل باز شود قصه زندگي آغاز شود تا که از پنجره چشمانت، عشق آغاز شود تا دلم باز شود، تا دلم باز شود دلم اينجا تنگ است، دلم اينجا سرد است...
  10. floe

    ترانه ها و تصنیف ها...

    این چه عشقی ست که در دل دارم ؟ من از این عشق چه حاصل دارم ؟ می گریزی ز منو در طلبت باز هم کوشش باطل دارم باز لب های عطش کرده ی من عشق سوزان تو را می جوید می تپد قلبمو با هر تپشی قصه ی عشق تو را می گوید بخت اگر از تو جدایم کرده می گشایم گره از بخت چه باک ترسم این عشق سرانجام مرا بکشد تا...
  11. floe

    ضامن آهو (تاپیک ویژه امام رضاعلیه السلام )

    ولايت عهد مأمون ولايت عهد مأمون مأمون عباسى كه پاسخ امام را در ردّ مقام خلافت از سوى او شنيد، چهره‏اش رنگ باخته، و از پاسخ به آن حضرت عاجز ماند، اما خشم خود را فرو برد و به ظاهر پوزخند مرده و تلخى زد و در حالى كه كينه‏اش نسبت به امام رضا (ع) هرچه بيشتر افزوده شده بود عرضه داشت: اى فرزند پيغمبر...
  12. floe

    مشاعرۀ سنّتی

    وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی
  13. floe

    شعر نو

    سبكباران ساحل ها لب دريا نسيم و آب و آهنگ شكسته ناله هاي موج بر سنگ مگر دريا دلي داند كه ما را چه توفان هاست دراين سينه تنگ تب و تابي است در موسيقي آب كجا پنهان شده است اين روح بي تاب ؟ فرازش شوق هستي شور پرواز فرودش غم سكوتش مرگ و مرداب سپردم سينه را بر سينه كوه غريق بهت جنگلهاي انبوه غروب بيشه...
  14. floe

    فريدون مشيري

    پشيمان وفادار تو بودم تا نفس بود دريغا همنشينت خار و خس بود دلم را بازگردان همين جان سوختن بس بود بس بود
  15. floe

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    اي معبود من! تو مرا مي‌خواني و من روي‌گردانم...تو محبت مي‌سازي و من نادانم... الهي! من آن طفل كوچكم كه توام پروراندي و آن جاهلم كه توام دانش بخشيدي...اگر معصيت كردم عصيان از راه افكار خداونديت نبود و سينه در مقابل عقوبت سپر نكردم....بلكه عصيانم خطايي بود عارض شد و ستاري و پرده پوشيت معذورم...
  16. floe

    داستان هاي كوتاه

    ادعای پیامبری ادعای پیامبری روزی یکی از شاگردان ابوعلی سینا به وی گفت که تو با این همه علم و معرفت چرا ادعای پیامبری نمیکنی تا مریدان زیادی به دست آوری؟ ابوعلی سینا گفت که روزی پاسخ تو را خواهم داد. این شاگرد در یکی از سفرها با ابوعلی سینا همسفر شد و شب را در یک محل خوابیدند. هوا بسیار سرد بود...
  17. floe

    مشاعرۀ سنّتی

    یک جام شراب صد دل و دین ارزدجز باده لعل نیست در روی زمین یک جرعه می مملکت چین ارزدتلخی که هزار جان شیرین ارزد
  18. floe

    مشاعرۀ سنّتی

    در پرده اسرار کسی را ره نیستجز در دل خاک هیچ منزلگه نیست زین تعبیه جان هیچکس آگه نیستمی خور که چنین فسانه​ها کوته نیست
  19. floe

    مشاعرۀ سنّتی

    مرا هرآینه روزی تمام کشته ببینی گرفته دامن قاتل به هر دو دست ارادت :gol: :gol::gol:
  20. floe

    رباعی و دو بیتی

    در مرد چو بد نگه کنی زن بینی حق باطل و نیکخواه دشمن بینی نقش خود تست هر چه در من بینی با شمع درآ که خانه روشن بینی
بالا