خوب ببین من آخرش دچار اون حالت (التماس وخواهش) شدم که خواست ترکم کنه و دچار توهم شدم که واسم مناسبه و دوستش دارم!!
وگرنه قبلش که خبری از خواهش و....نبود.......!!
حالا چیشد آخرش این دون ژوانه یا نه؟!!:D
والا سرم شلوغ بود یه مدت گفتم شارژ نکنم بچسبم به کارام تا وقتم هدر نره....
آخه میدونی...بعد یه مدت وابستگی میاره...
دانشگاه هم که باز شده...از این به بعد کمتر میام...(سرم خورده به سنگ میخوام درس بخونم:D)
موافقم باهاتون...
از نظر من اینجور آدما برعکس بقیه از جنگیدن در راه هدفشون لذت میبرن اما پیروزی و رسیدن به هدفشون واسشون نفرت انگیزه...
واسه همین طرف رو پس میزنن و بازی نو رو آغاز میکنن...
سلام اسی خان !!
مشتاق دیدار!!
خوشحالم از بند اسارت رها شدین:D
نه ..من به ستوه نیومدم از دستش عاصی و فراری بودم از همون اوایل...
یه جورایی با التماساش و نقش مهربون رو بازی کردن اعتمادم رو جلب کرد....
و افسوس!که گربه صفت بود...
حالا اشکال نداره اسپ پیشکشی هم دندوناشو نمیشمارن چه برسه به سگ...:D
دندون رو جیگر بذاره آقا بالا سر یارانه مو که دادن میرم یه گرگیشو سوا میکنم واسش میارم..:D