پاییز را دوست دارم...
به خاطر غریب و بی صدا آمدنش
به خاطر رنگ زیبا و دیوانه کننده اش
به خاطر خش خش گوش نواز برگ هایش
به خاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش
به خاطر رفتن و رفتن و...و خیس شدن زیر باران های پاییزی
به خاطر بوی مست کننده ی خاک باران خورده ی کوچه ها
به خاطر غروب های نارنجی و دلگیرش
به خاطر شب های سرد و طولانی اش
به خاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام
به خاطر بغض های سنگیبن انتظار
به خاطر اشک های بی صدایم
به خاطر تنهایی جوانی ام
به خاطر اولین نفس هایم
به خاطر اولین گریه هایم
به خاطر اولین خنده هایم
به خاطر دوباره متولد شدن
به خاطر رسیدن به نقطه ی شروع صفر
به حاطر یک سال دورتر شدن از اول راه
به حاطر یک سال نزدیکتر شدن به پایان راه
به خاطر غریبانه و بی صدا رفتنش
پاییز را دوست دارم به خاطر خود پاییز