خدا نکنه عزیزم دشمنت بمیره
شبا تا 12بیمارستان میموندم ولی مجبورشون میکردم منو بیارن خونه از محیط بیمارستان بدم میاد باز دوباره غروب حالم بد میشد میرفتم بیمارستان اینقده دستم سوراخ سوراخ شده این خاله بیمعرفتت نیومد عیادتم
الان ی خورده بهترم حوصلم سر رفته برا همین اومدم پیشتون از بس خوابیدم خسته شدم بدنم کوفتس
اون مغازه اشنامون بود همیشه همونجا میریم کباب میخوریم جالب این جاس همه 3-4سیخ خوردن من فقط 1سیخ خوردم میبینی بد شانسیو