kavehm
پسندها
10

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • گریزی نیست ...

    همیشه بی آنکه بخواهی

    اتفاق خودش را می اندازد

    وسط زندگی ات !

    بعد هم می رود

    تو می مانی و اینهمه چه کنم ...

    با ذهنی که مدام تکرار می کند:

    "حالا که اتفاقی نیفتاده

    دوست نداشت بماند، رفت...همین!"

    حالم از ذهنی که زیاد حرف می زند به هم می خورد !

    می روم تا اتفاق کمی آرام بگیرد ...

    به قول خودش

    فردا همه چیز را فراموش خواهیم کرد !

    می روم با یک آرزو

    کاش هیچ وقت نمی گفتم:

    کاش ...


    س.بارانی
    غمگين توي تنهايي نشستم
    بغض سرد و بي صدامو تو چشاي تو شكستم

    طعم تلخ گريه ها مو كسي اينجا نميدونه
    چه غريبه توي دنيا لحظه هاي عاشقونه

    به هواي چشم خيسم ديگه ابري نمي باره
    تو شباي خالي من نميخنده يه ستاره

    جاده ي از تو گذشتن پيش رومه تا هميشه
    تو نموندي تا ببيني آخر قصه چي ميشه

    سايه اي خسته تر از شب و تو با پاي پياده
    آخر قصه همينه من و تنهايي و جاده

    _________________
    عاقبت روزی مزار سرد من

    مأمن دنجی برايت می شود

    عکس من با آخرين لبخند محو

    شاهد شب گريه هايت می شود




    می گذاری سر به روی گور من

    سنگ قبرم می شود دنيای تو

    از تمام آنچه با هم داشتيم

    ياد من می ماند و فردای تو




    با خودت آرام نجوا می کنی

    شعرهايی که برايت گفته ام

    قلب بی تابت پریشان می شود

    تازه می فهمی چقدر آشفته ام!




    می شوی دلتنگ من ، اما چه سود ؟!

    آن زمان که فرصت دیدار نیست

    بعد من حتی رفیق دست ِ تو

    سیم های مشکی ِ گیتار نیست




    لمس خواهد کرد انگشتان تو

    نام ِ این "از زندگی خط خورده" را

    چشم زیبای تو گریان می شود

    هر کجا بیند گلی پزمرده را . . .
    رسیدن به تو ولمس گرمی دستانت در دستم.
    و شنیدن هوای ارامش نفس هایت..
    و دویدن تا بر خانه عشق..
    حتی اگر در خواب باشد
    اشتیاق سرکش دیدارت
    مهار ناشدنیست
    دست کم کسی سرزنشم نمی کند
    چون شبانه به دیدارت می شتابم
    در کوچه خواب
    عشق یک واژه نبود... یک حادثه بود... شایدم خاطره بود که فراموش نشد... یا حضوری که دگرگونم کرد...پر پروازم کرد بردم از وادی شک...پر ایمانم کرد اشک بخشید به من و شعوری پرشور... که دگر عقل به پایش نرسید!
    چه خوب..کوه صبح رفتن شب برگشتنش خوبه دیگه...یعنی تا تهش رفتی..یعنی خیلی خوب:)
    ساده و پاک و بی هیاهو ، ساده به اندازه ی یک واژه خوشبختی ، دیگر نخواهم گفت : باران کی خواهد بارید ، می خواهم به انتظار بنشینم و دگر هیچ نگویم ، به خاطرت بسپار کسی سادگی را از چشمان تو آموخت و اندیشه اش قد کشید تا خود خدا ، اعتراضی نیست اگر مهتاب نباشد ، اعتراضی نیست اگر قاصدک نباشد ، ولی تو بمان تا آن طرف خوبی ها
    شاد بودن تنها انتقامی است که میتوان از دنیا گرفت ، پس همیشه شاد باش
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا