:کوفت
:درد
:مرض
خوب کردم گفتم!!
چطوری حمید جان؟ چه خبرا؟
شرمنده م حمید. من وقتی قشمم زیاد رو من حساب نکن. بیشتر اوقات و جلسه هستم یا در حال بازدید. وقتی هم برمی گردم کمپ مثل یه جنازه می افتم. خیلی جون واسه م نمی مونه. شاید باورت نشه تو دو هفته ای که نبودم حتی یک بار هم با مادرم صحبت نکردم. ولی اون دیگه وضعیت من و می دونه.
خوب خودت خوبی؟ اوضاع درسها چطوره؟