-
سلام آرامش گلم
خوبی؟
عیدت مبارک
ني ها ، همهمه شان مي آيد.
مرغان ، زمزمه شان مي آيد.
در باز و نگه كم
و پيامي رفته به بي سويي دشت.
گاوي زير صنوبرها،
ابديت روي چپر ها.
از بن هر برگي وهمي آويزان
و كلامي ني،
نامي ني.
پايين، جاده بيرنگي.
بالا، خورشيد هم آهنگي.
آرام سلام
خو يكي بايد باشه كه ازش الگوبرداري كنم يا نه؟الان الگو ندارم!كي جوابگو مي باشه؟
ميگي رو ستي نميشه سرمايه گذاري كرد!....خودتم كه صندلي قدرت گرفتتت![IMG].....ول كن اون پست و مقام رو!به كاراي مهمتر ديگه برس...آرزوهاي منو سميرا رو جامه عمل بپوشون:w07:....فكر جورابام باش...از كي همينطوري گذاشتم تو كمد واسه اين مجلس:d
هیچی حالا که با دقت conversation امون و خوندم می بینم گولم زدی قبلت هیچیش نی
آره بابا...تا حالا چن بار بهمون شام و شيريني داده...دست پختشم انقذه خوبه:دي...عشقه
نه شوما نگران نباش...وانمود مي كنيم فخط خودتو عشقه...بعد يوهو فرمانده جديد رو رونمايي مي كنيم همه شوك شن
فعلا بله رو بوگو:ي
خو اين باشه كه خوبه
.....من تو فكر مراسم بودم...اعلاميه..حجله...پيام تسليت......!رضايت بايد مي گرفتيم از اوليا دم!
نه آرام ستي راحت شام ميده...دست پختشو ميذاريم جلو دوماد ميگيم همينه كه هس!نشونشم نميديم:دي..خوبه؟
آوره
فرمانده جايگزين مياريم
زودباش بگو ببينم چه خبرا؟هان؟
مي رفتيم، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه !
راهي بود از ما تا گل هيچ .
مرگي در دامنه ها ، ابري سر كوه ، مرغان لب زيست.
مي خوانديم: «بي تو دري بودم به برون، و نگاهي به كران،
و صدايي به كوير.»
مي رفتيم، خاك از ما مي ترسيد، و زمان بر سر ما
مي باريد.
خنديديم: ورطه پريد از خواب ، و نهان ها آوايي افشاندند.
ما خاموش ، و بيابان نگران، و افق يك رشته نگاه.
بنشستيم، تو چشمت پر دور، من دستم پر تنهايي، و زمين ها
پر خواب.
خوابيديم. مي گويند: دستي در خوابي گل مي چيد.
میدونین آرامش بانو میخوام بزودی اتاقم رو از این طرح های موزایکی در بیارم واسه امتحان هم اول یه طرح توی کمد لباسم در میارم موزایک و ایناش رو هم جمع کردم!!!! دارم روی یه طرح ساده ولی زیبا کار میکنم !! بعدن که انجامش دادم عکسش رو میذارم!!! :دی :دی
ستي حيفه ها...ازش يه شام و شيريني خوب درمياد!مي تونيم هم خودمونو ماه به ماه بندازيم ويلاشون!نااميد نشو آرام...ما مي تونيم:دي
راي به گروه مجري هم داريم آيا؟
ميشه ما فرمانده مون رو معرفي كنيم؟[IMG]ايشون هم دختر بيسيار ايده الي هستن...يكم مشكل پسنده ولي خيلي تجربش بالاس...با حاجي ها هم خوب كنار مياد[IMG]
برو چاخان...عروسي آخر رو كه انداخته بودي ظهر!شام كجا بود..
قبليش هم كه ماه رمضون بود ساعت 4!كه مردم به افطارشون برسن....
سر اون يكي هم كه اصن منو خبر نكرده بودي
.
.
.
آره....گزينه هاي مورد نظرو ليست كن...بايد مورد پسند منم باشن ها
سر به زير باشه...حرف گوش كن..خوش اخلاق..خوشتيپ...دچار فراموشي هم بشه گهگاه بد نيست!...با حقوق كافي...ستي هميشه يه ويلا تو شمال و يكي هم طرفاي غرب يه جاي خوش آب و هوا مي خواست،اينارم بايد داشته باشه...
به نظرت گير مياد آرام؟!
آهان...اين آخريو يادم رفت بگم!هيچ توقعي هم از همسر آيندش نداشته باشه...كلا حرف گوش كن باشه..نه نگه!
(فك كنم نسلشون منقرض شده!)
گزينه هاي بعدي رو بيار!
باور كنم خودتي؟!!؟!؟
نه بابا تو كدوم عروسي ديدي شام بدن...فقط با يه جوراب از مهمونا پذيرايي مي كنن!
خوبي عزيزززززم؟شوما بيا..ما تك تك دخملاي اينجارو شوور ميديم كه هي بري علوسي...اولم از مامانم و بي بي سي شروع مي كنيم:دي
اجی چه حوصله ای داری
داری مزه مزه میکنی.
اخرش به حرف من میرسی !
البت انشالله شاهنومه ی شوما اخرش خوش باشه
خب رسیدی ته خط باید پیاده شی ؟
گمونم یه قرار باید بذاریم واسه گفتمان.
آها منظورت این بود که می خوای احوالم و بپرسی
وای خوبم میسی میسی
می گم اون ماجرای قلبت هنوز معما مونده واسه ما ها ، بیا رفع ابهام کن
...................
منم اون موقع داغون بودم ارام
همین شکلی!
خلی که داغونی!
نه از اولم همین بود
منتها سعی کردم این قسمتش رو پنهون کنم همیشه!
الان دیگه ولی حوصلشو ندارم
هرچند اگرم شده باشه شکل اخلاق الانت نیست
تو شدی مثل اون روزای من
جامون عوض شده!
همممم
آری چه نقشه شومی داری ، راسش و بگو
ما حاضر بیدیم
اه اه مظلوم بازی رو
منم باور کردم
جمع کن بینم
[IMG] [IMG]
هی اینورا -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
