من از نهايت تاريكي
و از نهايت شب حرف مي زنم
اگر به خانه من آمدي
براي من اي مهربان چراغ بياور
و يك دريچه كه از آن
به ازدحام كوچه خوشبختي بنگرم
لبخند تو
چون زورقی طلایی
که بر دریای نیلی گذر می کند
از پیش چشمان خیره من گذشت
و من به یکباره زیبایی تو
و تنهایی خود را
یافتم
و از نهايت شب حرف مي زنم
اگر به خانه من آمدي
براي من اي مهربان چراغ بياور
و يك دريچه كه از آن
به ازدحام كوچه خوشبختي بنگرم
لبخند تو
چون زورقی طلایی
که بر دریای نیلی گذر می کند
از پیش چشمان خیره من گذشت
و من به یکباره زیبایی تو
و تنهایی خود را
یافتم