اون که یه روزی تنها کسم بود ....
تنها پناه دل بی کسم بود ..
تنهام گذاشته ....رفت از کنارم ...
از درد دوریش من بیقرارم ...
خیال می کردم پیشم میمونه ...
ترانه ی عشق واسم می خونه ..
خیال می کردم یه همزبونه ...
نمی دونستم ...
نامهربونه ....
با این که رفته ..
اما هنوزم ...
از داغ عشقش دارم می سوزم ..
فکر و خیالش همش باهامه ...
هرجا که می رم جلو چشامه ..
دلم می خواد تا دووم بیارم ..
رو درد دوریش مرهم بذارم ..
اما نمیشه...راهی ندارم ..
نمی تونم من طاقت بیارم ..
اون که یه وقتی تنها کسم بود ...
تنها پناه دل بی کسم بود ..
تنهام گذاشت و رفت از کنارم ..
از درد دوریش من بیقرارم ..
خیال می کردم پیشم میمونه ...
ترانه ی عشق واسم می خونه ...
خیال می کردم یه همزبونه ..
نمی دونستم نامهربونه ..
با این که رفته ..
اما هنوزم ...
از داغ عشقش دارم می سوزم ...
فکر و خیالش همش باهامه ...
هرجا که می رم جلو چشامه ..
جلو چشامه ..
دلم می خوادتا دووم بیارم .
رو درد دوریش مرهم بذارم ..
اما نمیشه ...راهی ندارم ...
نمی تونم من طاقت بیارم .....