jhmvd
پسندها
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • عاشقی را پرسیدند:
    زندگی چند بخش است؟
    گفت:دو بخش، کودکی و پیری
    گفتند: پس جوانی چه؟
    گفت: فدای حسین...


    سکوت ویرانگر1
    به تو ای دوست سلام
    دل صافت نفس سرد مرا آتش زد،
    کام تو نوش و دلت، گلگون باد،
    بهل از خویش بگویم که مرا بشناسی:
    روزگاریست که هم صحبت من تنهائی است،
    یار دیرینه ی من درد و غم رسوائی است،
    عقل و هوشم همه مدهوش وجودی نیکوست،
    ولی افسوس که روحم به تنم زندانی است،
    چه کنم با غم خویش؟
    که گهی بغض دلم می ترکد،
    دل تنگم ز عطش می سوزد،
    شانه ای می خواهم
    که بگذارم سر خود بر رویش
    و کنم گریه که شاید کمی آرام شوم
    سکوت ویرانگر1
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا