SunYar Architect
پسندها
838

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • انسان های هم فرکانس همدیگر را پیدا می کنند..
    حتی از فاصله های دور...
    از انتهای افق‌های دور و نزدیک..
    انگار جایی نوشته بود که اینها باید در یک مدار باشند..
    یک روزی .. یک جایی است که باید با هم ، برخورد کنند..
    آنوقت...
    میشوند همدم، میشوند دوست، میشوند رفیق..
    اصلا میشوند هم شکل... مهرشان آکنده از همه ....
    حرفهایشان میشود آرامش...
    خنده شان، کلامشان می نشیند روی طاقچه دلتان.. نباشند دلتنگشان میشوی..
    هی همدیگر را مرور می کنند..
    از هم خاطره می سازند....
    مدام گوش بزنگ کلمات و ایده ها هستند.. و یادمان باشد..
    حضور هیچکس اتفاقی نیست.

    یک روزی،
    یک جایی،
    شاید به جایی برسی که دستت از همه جا
    کوتاه باشد...
    همان لحظه،
    همان جا،
    همه چیز را دو دستی بسپار
    به دست های گرم خدا....
    از خدا بخواه همه چیز را همان طور که
    به صلاحت هست کنار هم بچیند،
    نه آن طور که خودت دوست داری...
    همان لحظه،
    خدا همه چیز را درست از جایی که
    انتظارش را نداری کنار هم میچیند....
    طوری که جز لبخند،
    کاری از دستت بر نمی آید:)
    خدای مهربانم!
    همیشه،
    همه جا،
    به موقع سرانگشت هایم را میگیری...
    دستت را زیرچانه ام میگذاری
    و می بوسی ام...
    امروز مرا بوسیدی:)
    رد لب هایت روی لپ های گل انداخته ام
    هرلحظه حالم را بهتر میکند...
    به کسانی که لا به لای مشغله هایشان وقتی برایت پیدا می کنند

    احترام بگذار..

    اما عاشق کسانی باش که وقتی به آن ها نیاز داری..

    تمام مشغله هایشان را فراموش می کنند تا تو را به آرامش برسانند !
    ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﺣﺎﮐﻤﯽ ﺍﻋﻼﻡ ﮐﺮﺩ :
    ﺑﻪ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﯼ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ، ﺟﺎﯾﺰﻩ ﺍﯼ ﻧﻔﯿﺲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ .
    ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﺍﻥ ﺳﻌﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺣﺎﮐﻢ ﻫﻤﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻫﺎﯼ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻭ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﭘﺴﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﺪ .
    ﺍﻭﻟﯽ، ﻧﻘﺎﺷﯽ ﯾﮏ ﺩﺭﯾﺎ ﭼﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﻮﺩ؛ ﺩﺭﯾﺎﭼﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﯾﻨﻪ ﺍﯼ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﮐﻮﻫﻬﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻓﺶ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ﻣﯿﺴﺎﺧﺖ، ﺑﺎﻻﯼ ﺩﺭﯾﺎﭼﻪ، ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﺁﺑﯽ ﺑﺎ ﺍﺑﺮﻫﺎﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ ﺑﻮﺩ، ﻫﺮ ﮐﺲ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﺪﯾﺪ ﺣﺘﻤﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﯽ ﯾﺎﻓﺖ.
    ﺩﻭﻣﯽ ﮐﻮﻫﻬﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﻧﺎﻫﻤﻮﺍﺭ ﻭ ﭘﺮ ﺻﺨﺮﻩ؛ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﺑﺮﻫﺎﯼ ﺗﯿﺮﻩ، ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﯾﺪ ﻭ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ ﻣﯿﺰﺩ، ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﮐﻮﻩ ﺁﺑﺸﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ، ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺍﺻﻼ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﯾﺪﻩ ﻧﻤﯿﺸﺪ .
    ﺍﻣﺎ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺁﺑﺸﺎﺭ ﺑﻮﺗﻪ ﺍﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﮑﺎﻑ ﺳﻨﮕﯽ ﺭﻭﯾﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﻮﺗﻪ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﻻﻧﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﻥ ﺁﺑﺸﺎﺭ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﻭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ، ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺩﺭ ﻻﻧﻪ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ
    ﺑﻮﺩ .


    ﺣﺎﮐﻢ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺩﻭﻡ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
    "ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺁﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﯾﺎ ﮐﺎﺭ ﺳﺨﺘﯽ ﭘﯿﺶ ﺭﻭ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﺁﺭﺍﻣﺶ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺻﺪﺍها، مشکلات ﻭ ﮐﺎﺭهای ﺳﺨﺖ، ﺩﻟﯽ ﺁﺭﺍﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ
    اين متن فوق العادست::

    من زندگی خودم را میکنم و
    برایم مهم نیست چگونه قضاوت میشوم .
    چاقم,
    لاغرم,
    قد بلندم,
    کوتاه قدم,
    سفیدم ,
    سبزه ام همه به خودم مربوط است .

    مهم بودن یا نبودن رو فراموش کن
    روزنامه ی روز شنبه زباله ی روز یکشنبه است
    زندگی کن به شيوه خودت
    با قوانين خودت
    با باورها و ايمان قلبی خودت
    مردم دلشان می خواهد
    موضوعی برای گفتگو داشته باشند
    برايشان فرقی نمی کند چگونه هستی...
    هر جور که باشی،
    حرفی برای گفتن دارند.
    شاد باش و
    از زندگی لذت ببر
    دوست عجب امنیت خوبی ست …
    میتوانی با او خودِ خودت باشی …
    میتوانی دردهایت را …
    هرچندناچیز …
    هرچند گران …
    بی خجالت با او در میان بگذاری …!
    از حماقت هایت بگویی …
    دوست انتخاب آزاد توست،اختیار توست …!
    نامش را در شناسنامه ات نمی نویسند …!
    نامت را در شناسنامه اش نمی نویسند …!
    دوست عرف نیست …
    عادت نیست …
    معذوریت نیست …
    دوست از هر نسبتی مبراست …!
    به سلامتی
    همه دوستهای خوب . . .
    ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﭼﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﻧﺪ !
    ﭼﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺩﻭﺳﺘﻨﺪ ...
    ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺑﺴﺎﺯ ...!
    ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺵ
    ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻮﺩ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ ﻭ ﺭﻓﺘﯽ؛
    ﺩﺭ ﮐﻨﺞ ﻗﻠﺒﺸﺎﻥ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺎﺷﺪ،
    ﺗﺎ ﻫﺮﺯﮔﺎﻫﯽ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﺎﺵ ﺑﻮﺩ؛
    ﻫﺮﺯﮔﺎﻫﯽ ﺩﺳﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺎﺷﯽ؛
    ﻫﺮﺯﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺷﻮﻧﺪ...
    ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
    ﻭﻟﯽ ...!
    ﺗﻮ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺵ ﺣﺘﯽ ﺑﺎ ﺍﻧﮑﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﺪ ﮐﺮﺩ،
    ﺭﻭﺯﯼ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﮐﻢ ﻧﺒﻮﺩ...
    چه آسان تماشاگر سبقت ثانیه‌هاییم؛
    و به عبورشان می‌خندیم!
    چه آسان لحظه‌ها را به کام هم تلخ می‌کنیم ؛
    و چه ارزان می‌فروشیم لذت با هم بودن را!
    چه زود دیر می‌شود
    و نمی‌دانیم که؛ فردا می‌آید
    شاید ما نباشیم....
    سلام یادمان باشد...........

    بخشش را "بخش کنیم".
    محبت را "پخش کنیم" .

    غضب "پریشانی" است.
    نهایتش "پشیمانی" است .

    شکیبایی؛بر هر "دعوایی"، "دواست".

    هر چه "بضاعتمان" کمتراست؛
    "قضاوتمان" بیشتر است.

    با "خویشتنداری" ؛
    "خویشاوند داری" کنيم.

    به "خشم" ؛"چشم" نگوییم .

    سوء تفاهم، "تیر خطایی"است؛
    که از "گمان" رها می شود.

    انسان "خوشرو" ؛
    گل "خوشبو" است.

    "دوست داشتن" را
    "دوست بدارییم".

    از" تنفر " ؛"متنفر"باشیم.

    به "مهربانی" ؛ "مهر" بورزیم.

    با "آشتی"؛ "آشتی" کنیم.

    و از "جدایی"؛"جدا "باشیم
    "ﺁﻫﻨﮓ" ﺯﻧﺪﮔﻴﺖ ﺭﺍ، ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯽ ﻧﻮﺍﺯﯼ !...
    ﺑﻪ ﺯﻭﺩﯼ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻓﻬﻤﻴﺪ،
    ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﻣﻬﻤﺎﻥ "ﻣﻮﺳﻴﻘﯽ" ﺯﻧﺪﮔﯾﺖ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ...
    ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻫﺎ ، ﻣﯽ ﺁﻳﻨﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ ...
    ﻭ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺩﺕ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ " ﺷﻨﻮﻧﺪﻩ" ﺧﻮﺩﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﻧﺪ !...
    ﻳﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ ،
    ﻣﻬﻢ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻃﻮﺭﯼ "ﺑﻨﻮﺍﺯﯼ" ﻛﻪ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ " ﻣﻮﺳﻴﻘﯽ" ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﯼ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮﯼ !...
    ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩﺕ " ﺩﺳﺖ" ﺑﺰﻧﯽ !!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا