af son
پسندها
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • مشک را که پر آب کرد، از خوشحالی
    حتی حواسش نبود
    دستانش را بریده اند!

    بعد ریخته شدن آب هم
    آنقدر ناراحت...
    که باز فرصت نکرد
    سراغی بگیرد از بازوانش...

    فقط وقتی حسین آمد بالای سرش
    می خواست دست به سینه سلام دهد
    که تازه فهمید
    دستانش نیستند!



    .
    .
    .

    •۩❖۩•...باز این چه شورش ست که در خلق عالم است...•۩❖۩• ویژه نامه ماه محرم*روز تاسوعا
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا