به گوش ام خش خش پاييز زرد است
دل ام ميعادگاه زخم و درد است
نمي آيد صدايي از در و دشت
"هوا بس ناجوانمردانه سرد است"
گفتی که دگر در تو چنان حوصله ای نیست
گفتم که مرا دوست نداری گله ای نیست
رفتی و خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسوزد دل من مسله ای نیست
در حيرتم از مرام اين مردم پست
اين طايفه زنده کش مرده پرست
تا هست به ذلت بکشندش ز جفا
تا مرد به عزت ببرندش سر دست
دل من ترانه دارد ، غم عاشقانه دارد
به هوای روی ماهت ، همه شب بهانه دارد