*moonlight girl*
پسندها
1,447

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • دو قـلـب دارم!

    یـکـی در طـرف ِ چـپ ...

    و دیـگـری در طـرف ِ راسـت ...!



    آغـوشـت را تـنـگ تـر کــن ...

    مـن ایـن تـن ِ دو قـلـب را دوسـت دارم ...!
    خدایـــــا
    این بند دل آدم کجاست؟؟
    ک گاهی با یک
    اسم..
    نگاه..
    با حضور یک نفر..
    و یا با یک لبخند “پاره میشود”
    سخـــــــــتــی تــنهــایی را وقتـــــی فــــهمیـــدم
    کــ ــه دیــدم مترسکـــــ
    بـه کــلاغ میــ ــگویــد:
    هرچــقدر دوستـــ ــ داری نوکــ بزن
    فقـــط تنهــام نــذار!!
    راه که میروی ، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم ، میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم ، میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد …
    تو فقط برای منی …
    تو فقط قـــــــــــــرار بگذار…
    هــر جـای دنـیـا کـِه بـاشی به دیـدارتــو خـواهـم آمد
    چـمـدان خـاطــره ها را هَم خواهـم آورد..
    تـو چـه مـیفـهـمـی از روزگـارم ….
    از دلـتـنـگـی ام …
    گـاهـی بـه خـدا الـتـمـاس مـیـکـنـم …
    خـوابـت را بـبـیـنـم …
    مـیـفـهـمـی ؟!!
    فـــــقــــــط خـــوابــــــت را !!!
    چقدر خوشحــ ــال بود شیطــ ــان وقتے سیبــ را چیدم …
    گمان مے کرد فریب داده استــ مرا
    نمے دانستــ تو پرسیده بودے :
    مرا بیشتر دوستــ دارے یا ماندن در بهشــ ــتــ را…
    فاصله خط عابر پیاده ندارد
    دست مرا بگیر و از آن رد کن
    قرار دیدار ما هر نیمه شب
    خیالت که نمی گذارد بخوابم
    حوصله ام برفی ست!
    با یک عالمه قندیل دلتنگی,
    از گوشه های دلم آویزان!
    آهای!
    کافی ست ” کمی “ها کنی که ” آب”شوم!…
    نمى دانم چه رابطه ایست ؟
    بین نبودنت با رنگ ها
    دلتنگ تو که میشوم
    زندگى ام سیاه مى شود !
    لحظه های دلتنگی ام ...

    من .....خاطره به خاطره .....مرور میکنم اوای درونم را ...

    سکوت میکنم ...عاشقانه هایم را ...

    سکوت میکنم نگاهم را ...

    وتنها ورق های دفترم را با سکوت دلم ......نگاهم ....احساسم .....مینویسم.......
    زن جنــس عجیبیـــست

    انگــــآر درست شــده تــــآ روی عشــــــق رآ کــــم کنـــد . .
    قندان خانه را پر کردم از حرف هایت …
    تو که میدانی …
    من چای تلخ دوست ندارم …
    هوس فنجانی دیگر کرده ام …
    کمی بیشتر بمان …
    دستت که بلرزد اشتباه مینویسی
    پایت که بلرزد اشتباه میروی
    دلت که بلرزد
    وامصیبتا…
    تــو قـــرار مــن بـاش

    تـا مـن مَــــــدارت شـوم !

    چـہ قــــرار و مـــدارے بـهـــتـر از مــــ
    از بعضی ادمها خاطره میماند
    از بعضی های دیگر هیچ
    خاطره ساختن لیاقت میخواهد.
    قد بلنـــدم…
    اما نه آنقـــدر که
    ابـــرهــا را کنار بزنــم و
    ســر از کار خـــدا در بیاورم !!
    انگار قرار نیست با تو بی حساب شوم…
    سالهاست که رفته ای اما…
    هنوز هم اشکهایم دارند حسابِ “دیدنت” را با چشم هایم صاف می کنند…
    گـ ـاهــی آدمـــ دلــش مـ ـیـ ـخـ ـواهـ ـد
    کـ ـفـ ـش هـ ـایـ ـش را در بــیـ ـاورد…
    یـ ـواشـ ـکــی نـ ـوکـ ِـ پـ ـا نـ ــوکــِـ پـ ــا از خـ ـودش دور شـ ــود!
    بـ ـعـ ــد بــ ـزنـ ــد بـ ــه چـ ــاکـ ــ …
    فـــرار کــنـ ــد از خــودش…!
    تـــوبیشتــر از هر کس می دانی
    من از ارتفاع..
    من از بلندی این فاصله می ترسم !
    چشـــم دهان نیست که داد بکشد به داد چشـــم هـــای من برس…….!
    خُدایـا شَبیہ بادکُنکـ شده ِام…
    اَز بغض هـایے که ِ بہ اِجبـار فُرو داده ِام
    اِلـــــتِماسَت میکنَم
    فَقط یک سـوزَטּ
    تکہ ِ تکہ شدَنم با خــودَم..
    کــاش مَن دیگــَری بودم…
    مــی نشستمــ روبِـروی خـودَم
    ســر تــا پـــا گــوش مـی شدَم…
    تــا ببینَم حـَرفـــ حسابَم
    ” چیست “؟؟؟
    خــُدایـآ …
    بـَراے خآمـوشے شـَبــ هـاے انتـِظآرم
    فـَقـَط یکـــ [ فـوتــ ] کآفیـωـتــ !
    خـآموشـَم کـُטּ …!
    خـَωـتـﮧ ام ..
    دلم فـال می خواهــد …
    قهــوه … تــاروت … نمی دانــم ؟!
    هر چه باشـــد ،
    هر چه نقـــش تــو را در این روزهـــــای بــیرنـــگ …
    پــــر رنـــگ کنــــد !!!
    آدم یک جایی دست به خودکشی میزند؛
    نه اینکه تیغ بردارد و رگش را بزند، نه!
    قید احساسش را میزند …
    چه زیبا حرف میزنی ؟ تو می گویی از زاویه ی من به مسئله نگاه کن
    از زاویه تو … آها دیدم
    از زاویه ی تو چه تنگ است کنار هم نشستن دو ضلع من و تو …
    دستهــ ـایم را محکمتر بگیـر
    من هنوز هم نمیخواهـ ـمـ
    تورا…
    به دستِ خاطرات بسپارمـ…
    نقـش یـــک درخــت خشک را
    در زنـدگی بازی میکـنم !
    نمیـدانم که بایـد چشم انتظار بهار باشم
    یا هیزم شکن پـیــر!
    بَهــاے سَنگیـــنــے دادم
    تــا فَهمـــیـدم
    ڪـَســے را ڪـہ “قـَـصـد” مــانـدن نـَـدارد
    بــایـد راهــے ڪـَــرد !
    دلتنگــــی پـیــچـیـــــــــده نـیـســتــــــــ . . . !
    یــــکـــــــ دل . . . !
    یــکـــــــ آســـــمـــــان . . . !
    یــکـــ بــــــغـــــض . . . !
    و آرزو هـای تـــرکـــــــ خـــــــورده . . . !
    بــه هـمــیـــن ســـــــادگـــــــی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا