intimate
پسندها
31

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام مهندس من مهندسی مکانیک میخونم وخیلی خوشحال میشم که در موارد در سی از تجربیات شما بهره بگیرم،اگه مایل بودید منو در جریان بزارید،ممنونم
    دوستي خاطره ي باران است

    ترش و شيرين ، چو يكي كاسه انار


    قدري احساس برايم كافيست

    بيش از اين نيز ، زمن چشم مدار


    غصه را حبس مكن در سينه

    بغض را بشكن و اين بار ببار !


    راستي اشك مرا يادت هست ؟

    وقت رفتن كمي از آن بردار !


    و جدايي تلخي قصه ي ماست

    تو به اين فاصله ها دل مسپار


    دوست مي دارمت اي دوست

    تو نيز ، دل تنهاي مرا دوست بدار . . .
    آینه بغض مرا میشکند

    و من اینبار روی این تکه ی آب منجمد

    به جای عارض بیرنگ خود

    خاطره ی شفاف روزهای رفته را میبینم

    من تورا میبینم

    که سبکبال و رها

    فارغ از زنجیرهای این و آن

    سوی من به آسمان می آیی

    من شوق لحظه های دیدار تو را میبینم

    که خواهش دستان سرد مرا

    از خلال ابرها می یابد

    و به دستان تا ابد گرم تو پیوند میدهد

    و من با تمام احساس قلبم

    برای آن پابرهنه دویدن های روی ابرها

    شعر دلتنگی آغوش تورا میگویم

    من روی این منجمد بیرحم راستگو

    عکس رویایی چشمان تورا میبینم

    و نقش هولناک روزی را که

    همچو یک ماتم سر

    آنهمه زیبایی بی حد و حصر

    در نگاه پراضطرابم قطره اشکی شد و ریخت

    من تو را گاه به گاه در جای خود

    روی این قاب خسته ی آویخته

    که نه انگار که جدایی تا ابد آنرا شکست

    دگربار لبخند به لب میبینم...
    تولد تولد تولدت مبارک
    :w23:
    مبارک مبارک تولدت مبارک
    :w32:
    دوست عزیز تولدت مبارک با بهترین آرزوها:gol:
    سلام . اميدوارم خوب و خوش باشيد .
    نظرسنجي آغاز شد . ميتونيد تبليغ رو شروع كنيد :

    بهترين آواتار را چه كسي دارد ؟ ( سري 2 )
    سلام . اميدوارم خوب و خوش باشيد .
    نظرسنجي آغاز شد . ميتونيد تبليغ رو شروع كنيد :

    بهترين آواتار را چه كسي دارد ؟ ( سري 2 )
    صداى فلوتِ موسيقىِ

    در هوا شناور است.

    زمان آن نيست كه فقط بنشيم و به فكر فرو رویم.

    شاخه ها

    به شور فرا رسيدن موسم گل مى لرزند،

    شبنم ها روى بيشه زارها نشسته اند.



    روى تارهاى بهم بافته پرىوارِ راهِ جنگل

    روشنايى و سايه يكديگر را حس مى كنند.

    سبزه بلند با گل هاى كاكل خود

    موج خنده را به آسمان مى فرستد،

    و من به افق خيره مى شوم، در جستجوى

    آهنگ خويش.



    اين آدم دربندى كه درون تو مدام غمگين است

    اين آدم دربندى كه درون تو

    مدام غمگين است و تشنه نور است، كيست؟

    سازِ او خاموش است،

    گرچه نَفَس زندگى، در هواى بيرون گسترده است

    چشم هايش بينا نيست،

    هر چند صبح آسمان را نورانى مى كند.



    پرنده ها از بيدارى تازه جنگل آواز سرداده اند

    نشاط زندگى تازه در رنگ گل ها آغاز شده،

    شب در آن سوى ديوار رنگ باخته است،

    با اين همه چراغى كه دود مى كند همچنان در خانه مى سوزد.

    آه دريغا، چرا بايد خانه تو و آسمان

    اين همه از هم جدا باشند.


    اي بدك نيستم . زندگيه ديگه مي گذره. شما در چه حالي ؟
    من كجام بي معرفته ؟ من كه هرروز حال شما رو مي پرسم .
    نمي دونم هر كاري دوست داري بكن . ولي سعي كن زياد غمگين نباشه . حالا يه چيزي بزار ديگه بهتر از علامت سواله كه .
    خب شما چه برداشتی می کنی؟منم دوست دارم بدونم برداشتت رو
    بعد سر فرصت می گم وقتی حالم بهتر شد
    واپسین غروب حیات
    آخرین نفس هایش را
    به جهان برزخ روانه می کرد
    نمی دانست که هست یا نیست
    زمان هشیاری
    از آخر کار خویش ، گله داشت
    صدای سوت قطار
    در غار برزخ پیچید
    در کوپه ی پر هیاهوی لحظات
    به خواب رفته بود عمیق
    ساعت هفت شب بود
    به ایستگاهش رسید ، به گونه ای دیگر
    پیاده شد
    و در هتل همان جهان اطاقی گرفت
    شماره ی اطاقش را وقتی خواهم دانست
    که در همان ایستگاه آخر پیاده شوم ،
    جوری دیگر
    فقط
    ساعتش را نمی دانم







  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا