و چشمانت،راز آتش است
و عشقت،پیروزی آدمی است
هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد
و آغوشت
اندک جایی برای زیستن
اندک جایی برای مردن
و گریز از شهر
که با هزار انگشت
به وقاحت
پاکی آسمان را متهم میکند!
کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
و انسان با نخستین درد
در من زندانی ستمگری بود
که به آواز زنجیرش خو نمیکرد
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم..
دستانت آشتی است
و دوستانی که یاری میدهند
تا دشمنی،از یاد برده شود
و سپیده دم
با دستهایت بیدار میشود....