rahmati_n1982
پسندها
2

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • نوشته استاد محمدعلی طاهری مقاله عرفان و درمان
    هدف از فرادرمانگري
    درمان به ‌عنوان يك روش عرفاني، در راه رسانيدن فرادرمانگر به اهداف زير مورد استفاده قرار مي‌گيرد:

    1. آشنايي عملي با شعور الهي (شبكه شعور كيهاني) و خداشناسي عملي
    با انجام كار عملي درمان، هوشمندي حاكم بر جهان هستي به اثبات رسيده و به ‌دنبال آن سؤالي مطرح مي‌شود كه منبع اين هوشمندي كجاست و يا صاحب آن كيست؟ بنابراين، ما به منبعي رسيده و يا مجبور خواهيم شد كه بگوييم اين هوشمندي خود از جايي آمده است و يا منبع و صاحبي دارد كه آن را «خدا» مي‌ناميم و در واقع مي‌خواهيم از اثر، پي به صاحب اثر ببريم.
    روشن بنگر كـه آفتـاب اسـت
    آن نور كه خواني‌اش به مهتـاب (شاه نعمت‌الله ولي)
    از ديدن مهتاب به منبع اصلي تأمين نور آن كه آفتاب است، پي مي‌بريم ضمن اين‌كه لحظه‌اي نمي‌توانيم به خورشيد نگاه كنيم، در حالي كه بدون هيچ ‌خطري به مهتاب نگاه كرده و از نور آن لذت مي‌بريم.
    ادامه هدف از فرادرمانگری

    2. رهايي از اسارت در خويشتن
    يكي از بزرگ‌ترين مشكلات انسان، اسارت در خويشتن است. همه‌ي انسان‌ها پيوسته در حال تفكر و صحبت درباره‌ي مشكلات خود هستند، اما اگر شخص ديگري بخواهد در مورد مشكل خود با ما صحبت كند، به او گفته مي‌شود كه آن مشكل خود اوست و به ديگران ارتباطي ندارد. به‌گونه‌اي انسان در خويشتن گرفتار شده و در يك سير تسلسل باطل قرار گرفته است. انسان گرفتار از درون قلعه‌ي وجود خود نمي‌تواند بسياري از حقايق جهان هستي را درك كند.
    اگر در خويشتن گردي گرفتار
    حجاب تو شود عالم به يك بار (شبستري)
    بنابراين، در اين شاخه‌ي عرفاني، درمانگري به‌عنوان وسيله‌اي براي جدا شدن از خويشتن مورد استفاده قرار گرفته و شخص از خود بيرون آمده، جوياي مشكلات ديگران خواهد شد و پس از كسب اين تجربه، متوجه مي‌شود كه بيرون از قلعه وجودي خويشتن نيز محيطي زيبا و دل پذير وجود دارد و او بي‌جهت درون قلعه‌اي زنداني بوده است.
    نبندي زان ميان، طرفي كمروار
    اگر خود را، بـبينـي در ميانـه (حافظ)
    و يا:
    تا علم و فضل بيني، بـي‌معرفـت نشينـي
    يك نكته­ات بگويم، خود را مبين كه رستي (حافظ)
    ادامه هدف از فرادرمانگری

    3. توفيق به عبادت عملي
    كارهاي عملي مثبت انسان، بايد معطوف به تجليات او كه جهان هستي است، شده و انسان يكي از اين تجليات بوده كه می­بايستی خدمت عملي ما شامل اين بخش گردد. لذا در دنياي عرفان گفته مي‌شود «عبادت به جز خدمت خلق نيست» و همچنين گفته مي‌شود «حي‌علي خير العمل».

    و يا:
    همه روزه روزه بودن، همه شب نمـاز كردن، همه ساله حج نمودن، سفر حجـاز كـردن
    شب جمعه‌ها نخفتن، به خــداي راز گفتـن، ز وجـــود بي‌نـيـازش، طلــــب نيـاز كـــردن
    به مساجـد و معابـد، همـه اعتكاف جستن، ز مناهي و ملاهـي، هـمه احـتراز كـــردن
    ز مدينه تا به كعبه، سـر و پا بـرهنه رفتــن، دو لب از براي لبيك، به وظيفه بـاز كــــردن
    به خدا كه هيچ يك را، ثمر آنقدر نباشد، كه به روي نا اميـدي، در بستـه باز كـــردن (شيخ بهايي)
    به‌دنبال اين توضيح، متوجه مي‌شويم توفيق فرادرمانگري كه اينك به كمك رحمانيت الهي، در اختيار ما قرارگرفته است، وسيله‌ي مناسبي براي انجام عبادت عملي بوده و ضمن كمك به حل مشكلات ديگران، آن‌ها را نيز با شعور الهي آشنا مي‌سازد.
    ادامه هدف از فرادرمانگری

    4. شناختن گنج درون
    انسان در رابطه و اتصال با شعور لايزال الهي، مي‌تواند كليد دسترسي به گنج دروني وجود خويشتن را شناخته، به‌كارايي معنوي خود بيفزايد و مسير كمال را به سرعت طي كند.
    تو ز چشم خويش پنهاني، اگر پيدا شوي
    در ميان‌ جان تو، گنجي نهان آيد پـديد (عطار)
    ادامه هدف از فرادرمانگری

    5. فراهم نمودن راه نجات جمعي
    نجات انسان، نجاتي است جمعي و كسي كه بخواهد تنها خود را نجات دهد، دليلي بر خودخواهي و خود شيفتگي اوست. راه خدا از دل خلق مي‌گذرد. به قول ابن عربي:
    اذا دان لك الخلقُ، فقد دانَ لك الحقُ.
    «هرگاه خلق در پيش تو خوار شد، حق در نظرت بي‌مقدار شود.»

    تا هست غم خودت، نبخشـاينـدت
    تا با تو، تو هست، هيـچ نـنمـايندت
    تا از خود و هر دو كـون، فارغ نشوي
    اين در مزن ‌اي خواجه، كه نگشايندت (شبستري)

    و يا:

    هركه را افسرده ديدي، عاشق كار خود است
    منگر اندر كار خويش و بنگـر انـدر كار من (مولوي)
    به نام خدا
    عرفان و هنر ضد ضربه شدن

    زندگی مانند یک اقیانوس مواج است که در آن هر لحظه باید منتظر امواج سهمگینی بود. هر کسی که بخواهد با زورقی اقیانوسی را طی کند، قطعاً با برخورد چند موج از امواج این اقیانوس، دچار سانحه شده، زورقش متلاشی و تکه پاره­های تخته­های آن به گوشه و کنار پرتاب خواهد شد.
    به کمک عرفان انسان می­تواند زورق وجودی­اش را به کشتی اقیانوس­پیمایی تبدیل کند تا بتواند عرصه اقیانوس زندگی را به طور مطمئن­تری بپیماید. به این معنا عرفان هنر ضد ضربه شدن است که با افزایش ظرفیت وجودی، کنترل حالات و احساسات منفی و ... امنیت انسان در رویارویی با تغییرات نامطلوب زندگی را فراهم می­کند. عارف در راه رسیدن به مقصود خود، با هر تلنگر و ضربه­ای دچار وقفه و سکون نمی­شود و برخلاف افراد معمولی دریا دل و ضربه­ناپذیر است.
    ادامه عرفان و هنر ضد ضربه شدن

    اگر سکه­ای را درون کاسه­ آبی بیندازیم، به محض نگاه کردن به درون این کاسه، سکه را خواهیم دید. اما اگر همین سکه را درون حوضی بیندازیم، رویت آن کمی مشکل­تر خواهد شد و در صورتی که آن را درون استخری بیندازیم؛ مشاهده­اش سخت­تر شده، به آسانی نمی­توان آن را دید. حال اگر این سکه به دریاچه­ای انداخته شود، دیگر امید چندانی به پیدا کردن آن نیست و ... . می­توان اثر ناملایمات در وجود انسان را به سکه و ظرفیت او را به کاسه، استخر، دریاچه و ... تشبیه کرد. دنیای عرفان افرادی با ظرفیت­های وجودی بالا را تربیت می­کند که قادر خواهند بود همه ناملایمات، صحبت­های نابجا و ناروا، نیشخندها، طعنه­ها و اهانت­ها و بی­احترامی­ها را برای همیشه چنان مدفون کنند که آشکار کردن آن­ها در وجودشان کاری بس مشکل باشد.

    استاد محمدعلی طاهری
    به نام خدا
    عرفان

    عرفان، رسیدن به اشراق و روشن­بینی و درک هستی (معرفت به آن) بر روی پله عشق است. بنابراین، می­توان گفت که عرفان، چشم ظاهربین را به چشم باطن­بین تبدیل می­کند. همه انسانها با چشم ظاهربین متولد می­شوند و اغلب آنها حتی در عبادات خود فقط متکی به ظاهر آن هستند. اما دنیای عرفان، دنیای ارتقای دید است:
    ای خانه پرستان چه پرستید گِل و سنگ
    آن خانه پرستید که خوبان طلبیدند
    عرفان چشم دل را به رویت خداوند بینا می­کند. طوری که در هر چیز می­توان پرتو روی او را دید.
    به این ترتیب، انسان در مسیر عرفان به چشم باطن­بینی می­رسد که او را از نگاه شرک­آمیز نجات داده، همه توجه وی را معطوف به خداوند می­کند:
    رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند
    بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت (سعدی)
    به طور مسلم، در این جا منظور از باطن­بینی، دیدن درون افراد، فکرخوانی، شخصیت­خوانی و ... نیست. زیرا براساس ستار بودن خداوند، این توانایی­ها که ورود به حریم شخصی دیگران است، نمی­تواند الهی باشد.

    استاد محمدعلی طاهری
    به نام خدا
    عرفان و کیفیت زندگی

    هر عمل و اندیشه انسان دو بُعد دارد: بُعد کمی و بُعد کیفی.
    این دو بُعد هرگز از هم جدا نیستند و جدا نخواهند بود. برای مثال در اعمال عبادی می­توان نماز را مثال زد. هر فردی می­تواند نماز بخواند و می­تواند اقامه صلوه کند؛ یعنی مقیم کوی یار شود. این دو از کیفیت کاملاً متفاوتی برخوردار است؛ در حالی که کمیت یکسانی دارد. یعنی در هر دو، وضو گرفتن، رعایت احکام لباس و مکان و ... نمازگزار و انجام ظواهر نماز رو به جهتی مشخص وجود دارد؛ اما بر هر یک، کیفیت کاملاً متفاوتی حاکم است. بالا بردن کیفیت اعمال بر پله عشق بوده، از دستاوردهای عرفان است. به همین دلیل، می­توان عرفان را نوعی ارتقای کیفی دانست. از این گذشته، همان طور که اشاره شد، انسان از دو منظر به هستی نگاه می­کند: نگاه کمی و نگاه کیفی. بر این اساس، عرفان، نگاه کیفی به هستی نیز هست.
    نگاه کمی، نگاه عقل است که از نظر کمیت، هر موضوعی را مورد تجزیه و تحلیل قرار می­دهد و نگاه کیفی، نگاه دل است که کیفیت هستی و کیفیت عمل و رفتار انسان را ارزیابی می­کند.

    استاد محمدعلی طاهری
    به نام خدا
    قانون تأثیر متقابل


    هر جزئی از کیهان بر همه اجزای دیگر اثر می­گذارد و از آن­ها اثر می­پذیرد. این واقعیت در مورد
    انسان نیز صدق می­کند، ما انسان­ها بر یکدیگر و بر همه اجزای جهان هستی مادی اثر می­گذاریم و به طور متقابل از آن­ها اثر می­پذیریم.
    هیچ ذره و یا موجودی نیست که از این «قانون تاثیر متقابل» مستثنی باشد و جهان هستی خود یک پیکر واحد است که بین همه اجزای آن رابطه­ای دقیق برقرار است. بینهایت اجزای مختلف وجود انسان نیز به عنوان یک جهان با یکدیگر در تأثیر متقابل قرار دارند. برای مثال، تمام سلول­های بدن انسان با هم در ارتباط هستند. در صورت تأثیر متقابل مثبت، این سیستم بهترین راندمان را خواهد داشت و به محض آن که یک سلول از روند طبیعی خود خارج شود، صد تریلیون سلول دیگر در معرض خطر قرار می­گیرند و به همین دلیل، نمی­توان گفت که ارزش و تاثیر یک سلول در مقابل صد تریلیون سلول دیگر به طور کامل قابل اغماض است.
    ادامه قانون تأثیر متقابل

    اگر یک سلول سرطانی شود، سایر سلول­ها در معرض خطر متاستاز قرار می­گیرند. یعنی روند خودتکثیری غیرطبیعی این سلول به سایر سلول­ها انتقال پیدا می­کند.
    هر انسانی نیز همچون سلولی در یک پیکر عظیم است که از مجموعه انسان­ها شکل گرفته است. در این پیکر، باید هر کسی دیگری را رشد دهد تا بتواند از تأثیر متقابل این رشد مثبت برخوردار شود. اگر حتی یکی از افراد جامعه تنزل کند، همه جامعه ضرر ناشی از این سقوط را متحمل می­شود. یکی از موارد پرداخت تاوان و غرامت سقوط فردی، از بین رفتن امنیت عمومی جامعه است. میزان جرایم در هر جامعه­ای که از فرهنگ عمومی بالاتری برخوردار باشد، کمتر است و آن جامعه آسیب کمتری خواهد دید.

    ادامه دارد...
    استاد محمدعلی طاهری
    به نام خدا
    قانون حرکت در سکون


    وقتی به آسمان نگاه می­کنیم، در آن همه ستاره­ها و اجرام سماوی را در آرامش و سکون کامل می­بینیم و چون متوجه حرکت آن­ها نیستیم، گمان می­کنیم که هیچ مبدأ و مقصدی ندارند و یا این که همه به مقصد رسیده­اند و عازم مقصد دیگری نیستند. گویا فقط وجود و حضور این اجزا مهم است و هدف از طراحی آن­ها در «بودن» شان خلاصه می­شود. زیرا بر حضور آن­ها چنان آرامشی حکمفرما است که گویی نه آغازی بوده است و نه پایانی وجود خواهد داشت. این در حالی است که همواره هر یک از اجزای هستی را حرکتی آرام فرا گرفته است.

    همه در جنبش و دائم در آرام
    نه آغاز یکی پیدا، نه انجام (شبستری)

    همه اجزای هستی در حالی حضور خود را در این محضر الهی اعلام می­کنند که برای آن­ها «رفتن» به عنوان نشانه­ای برای «بودن» است و پیام آرامش آن­ها، غایت و نهایت هدف حضورشان در فضایی است که در آن «رسیدن» معنایی ندارد و بهانه­ای بیش نیست.
    ادامه قانون حرکت در سکون

    هر پدیده­ای در هستی برای انسان حامل پیامی است و پیامی که از حرکت آرام و بی­انتهای اجرام سماوی و دیگر اجزای هستی می­توان دریافت، درس زیستن در زمان حال حاضر است که به انسان عجول می­آموزد همه چیز در همین لحظه جاری است و اگر بدانیم چگونه از هر لحظه بهره­برداری کنیم، هر آن می­تواند بهشت نقد باشد.
    از سوی دیگر، وقتی به اجزای کیهان نظاره­ای دقیق­تر داشته باشیم، به عکس ظاهر آرام آن­ها، در دل هر یک، با شتاب و سرعت عجیبی رو به رو می­شویم. به عبارتی دیگر، کیهان در واقعیت و ظاهر خود در سکون و در حقیقت و باطن خود در جنبش و شتاب است. ولی رفتار انسان با این ویژگی کتاب هستی (که کتاب الگوی راهنمای بشر است) مطابقتی ندارد. انسان در ظاهر چنان در جنبش و تکاپو است که گویی می­خواهد دنیا را از جا بکند ولی در حقیقت کار مثبت قابل توجهی انجام نمی­دهد و در باطن حرکت خود در سکون قرار دارد.

    ادامه دارد ...
    استاد محمدعلی طاهری
    به نام خدا
    قانون تولد و مرگ

    خورشید هم­زمان با تشکیل منظومه شمسی در قالب یک منبع عظیم هیدروژن متولد شده، شروع به سوزاندن و مصرف ذخیره انرژی خود کرده است. در این فرایند، با برخورد چهار اتم هیدروژن با یکدیگر، یک اتم هلیوم ایجاد می­شود و چون جرم هلیوم از مجموع چهار اتم هیدروژن کمتر است، در این واکنش مقداری کسری جرم به وجود خواهد آمد که مطابق با فرمول اینشتن تبدیل به انرژی می­شود. با روندی که خورشید، هیدروژن ذخیره شده خود را برای تولید انرژی مصرف می­کند، سرانجام در زمانی این ذخیره هیدروژن به اتمام رسیده، از آن پس هلیوم­سوزی در خورشید آغاز می­شود که شروعی برای تشکیل عناصر سنگین­تر در سطح آن می­باشد. به این ترتیب، جاذبه سطحی خورشید افزایش یافته، شروع به مچاله شدن می­کند و به تدریج در هم فرو رفته، کم­کم به حدی کوچک می­شود که به اندازه یک توپ فوتبال درمی­آید.
    ادامه قانون تولد و مرگ

    در این حالت جاذبه سطحی آن به میزان قابل توجهی افزایش خواهد یافت؛ طوری که حتی نور هم قادر به فرار از آن نخواهد بود. در این مرحله زمان مرگ خورشید فرا می­رسد و تبدیل به سیاه چاله­ای می­شود که تراکم آن کماکان ادامه می­یابد؛ تا جایی که به حد تراکم بحرانی می­رسد و انفجاری در آن رخ می­دهد که تولدی دیگر است. زیرا از دل این انفجار سوپرنوایی متولد می­شود که دوباره این روند را به شکل دیگری در دل جهان هستی مادی به جریان درمی­آورد. مشابه این جریان تولد و مرگ را بینهایت اجزای هستی در گوشه و کنار پهنه عظیم کیهان تجربه می­کنند و از آن راه گریزی ندارند. مجموعه­هایی مثل کره زمین و اقمار آن نیز پس از مرگ ستاره­هایی مانند خورشید و ایجاد سیاه چاله­ها به کام آن­ها فرو می­روند و به این ترتیب، مرگ آن­ها نیز فرا می­رسد.

    ادامه دارد ...
    استاد محمدعلی طاهری
    به نام خدا
    عرفان و شریعت

    تنوع حرکت‌های معناگرا در سطح جهان و شهرت آنها ذیل عنوان «عرفان»، نشان می‌دهد این واژه، در برگیرنده‌ی مفاهیم و مصادیق متعددی است. در عین حال نمی‌توان انکار کرد انسان امروز دچار بحران معنویت است و به نظر می‌رسد آسیب شناسی و چاره سازی این بحران در گرو شناسایی نقش عرفان اصیل در دین و زندگی است. متن حاضر، با نگاهی گذرا به نقش های متقابل عرفان و شریعت، جایگاه عرفان در متن زندگی را یادآور می‌شود.
    سير انسان در مسير كمال دو بعد دارد كه از يكديگر جدا شدني نيستند.
    این دو بُعد عبارتند از:
    1- شريعت: اصول رهروی
    2- عرفان: کیفیت رهروی (ارتقاي كيفي با پيروي از اصول رهروي)

    به عبارت ديگر، شريعت و عرفان براي انسان، به‌منزله‌ي دو بال براي يك پرنده هستند. هيچ پرنده‌اي با يك بال قادر به پرواز نیست و نمي‌تواند به جايي برسد. انسان نيز بدون هريك از دوبعد شریعت و عرفان، دچار سرگرداني مي‌شود. يكي از علل ناكامي برخی افراد از دین همين است كه به شناخت كيفي آن‌ بي‌توجهي و يا كم توجهي کرده اند.

    ادامه دارد ...
    استاد محمدعلی طاهری
    به نام خدا
    اخلاق و عرفان

    اخلاق عبارت است از خلق و خو و نحوه برخورد با خود، جهان بیرونی و افراد جامعه بشری که دارای تاثیر متقابلی با یکدیگر هستند.
    انسان ابتدا رفتاری مبتنی بر غریزه (رفتار طبیعی) و نزدیک به جوامع حیوانی داشته است. سپس در مرحله­ای خود را پیدا کرده، این سؤال برای او ایجاد شده است که «من کیستم؟». از این مرحله او به رفتاری آگاهانه و مبتنی بر فطرت رسیده است. فطرت، برنامه­ای نرم­افزاری است که خیر و شر را برای او مشخص می­کند. بنابراین قبل از آن که ادیان یا دانش­های مختلف بخواهند اصولی برای چگونگی رفتار او ارائه دهند نسبت به زشتی دزدی دروغ گفتن و ... آگاه بوده است.
    اینکه در قرآن کریم در مورد انسان گفته شده است «فألهمها فجورها و تقویها» نشان می­دهد که انسان از خوبی و بدی آگاه است. بنابراین، او با رعایت و عدم رعایت اصول حرکت خود به سوی کمال (اصول فطری) مواجه است.

    ادامه دارد ...
    استاد محمدعلی طاهری
    به نام خدا
    آخرین آزمایش آدمی؛ خدایی در وحدت یا در کثرت

    و خدا گفت: من همه جا با شما بوده ام، هستم و خواهم بود و حتی در جهنم نیز تنهایتان نخواهم گذاشت.
    شما همراه با من وارد آن جا می شوید و من هستم که از آن عبورتان می دهم؛ جایی بس وحشتناک که نه زمان در آن وجود دارد و نه مکانی محسوب می شود؛ هر چند که شما آن جا را مکان می پندارید؛ همان گونه که به علت عدم وجود زمان، آن را جاویدان نیز می انگارید. تنها چیزی که در جهنم وجود دارد آتشی است از جنس آگاهی که برای شما تلخ و برای من شیرین است.
    زیرا به کمک این آتش است که حایل بین من و شما که همان حجاب ناشی از گناهان شما است، سوزانیده شده، پس از آن ما به یکدیگر رسیده، بعد از پیمان نخست، بار دیگر شما را باز می یابم تا برای «آزمایش آخر»، این بار همه ی قدرت خود را در اختیار شما بگذارم. اینک ما به هم رسیده ایم؛ چیزی که ظاهراً منتظرش بودید و وصالی که طلبش را داشتید؛ اما نه به اندازه ای که من مشتاق بودم. شما مرا بخشنده می دانید؛ ولی اصلاً حد آن را نمی دانید و از آن صرفا تصوری مبهم دارید ...

    ادامه دارد ...
    استاد محمدعلی طاهری
    به نام خدا
    خدای عشق و عشق

    به نام خدای رحمن و رحیم، خدای عشق و عشق؛ خدایی که رحمانیتش عشق را در هستی جاری کرد و از فیض رحمانی خود به هستی جان بخشید و از این بخشش و حُب بود که عوالم مختلفی در قالب عقل به وجود آمد.و به این ترتیب خداوند، عکس روی خود را در آیینه آفاق انداخت. یعنی با تبلور عشق، عقل را آفرید تا نظاره گر و آیینه ای برای انعکاس عشق و زبانی برای خبر دادن از آن باشد. قلم عقل با همه ناتوانی اش نام عشق را بر صفحه عالم نوشته است و عظمتش را انعکاس می­دهد هر چند که عشق قابل توصیف نیست.

    چـون قلم انـدر نـوشتـن مــی شتـافت
    چون به عشـق آمد قلم در خود شکافت
    (مولوی)

    از آن جا که انگیزه ایجاد عقل، لطف رحمانی (عشق) است، باید گفت که عقل از دل عشق بیرون آمده است. در ازل، همه هستی از دل عشقی بنیادی پدیدار شد که می توان آن را «عشق اول» و عالم به وجود آمده از دل این عشق را «عقل اول» نامید.


    ادامه دارد ...
    استاد محمدعلی طاهری
    چون نور که از شمس جدا هست و جدا نیست
    عالم همه آیات خدا هست و خدا نیست
    در آینه بینی گر صورت خود را
    آن آینه صورت شما هست و شما نیست
    عالم همه جلوه گه شاهد غیبی ست
    او را نتوان یافت کجا هست و کجا نیست
    اخبار: تشکیل کلاس های فرادرمانی در دانشگاه تهران
    کلاس های فرادرمانی برای تمام مشتاقان در دانشگاه تهران برگزار می گردد. مدرسین این کلاس آقای دکتر بیژن رادمهر و آقای دکتر جمشید رزم یار می باشند.

    زمان شروع کلاس: پنجشنبه 15 بهمن ماه 1388 از ساعت 14:30 تا 18:30
    مدارک لازم جهت ثبت نام: 4 عدد عکس 4*3، کپی شناسنامه و شهریه
    محل برگزاری کلاس: خیابان آزادی - خیابان دکتر قریب - دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران - ساختمان آناتومی
    دوستانی که تمایل به شرکت در این کلاس دارند جهت ثبت نام به دفتر مرکزی موسسه عرفان کیهانی رجوع کنند.
    به نام خدا
    ظلم چیست؟
    اغلب، وقتی صحبت از ظالم می شود، انگشت اشاره هیچ کس به سمت خودش نیست و هر کسی خود را از ارتکاب ظلم مبرّا می داند؛ در صورتی که هر فردی در هر لحظه ممکن است به نوبه خود در حال ارتکاب به ظلمی بزرگ باشد؛ از نادیده گرفتن حق دیگری تا نگاهی تحقیر آمیز به کسی و... .
    در واقع، همه ما به دلیل این که شناختی از "وجه الله" نداریم، ظلم می کنیم. هر جا از "وجه الله" غفلت شود، یک بخش از هستی مورد بی مهری قرار گرفته است. درحالت کلی وقتی معطوف به یک جزئی شده، نسبت به جزئی دیگر غافل می شویم، کفر و پوشاندن حق صورت گرفته که به عبارت دیگر، ظلم است.
    با این تعریف، ظلم شامل گستره بسیار وسیعی است و به این ترتیب هر کسی اوّل باید خودش را در معرض سؤال و اتهام ظالم بودن قرار دهد و بعد ديگران را از این نظر ارزیابی كند.

    وظیفه انسان در هستی این است که در سیر کمال، چشم ظاهربین خود را به چشم باطن بین تبدیل کند و به آن جایی برسد که «وجه الله» را درک کرده، و بیابد که همه چیز تجلی اوست.
    ...

    ادامه دارد
    استاد محمدعلی طاهری
    عشق چون در سینه ام بیدار شد
    از طلب پا تا به سر ایثار شد
    این دگر من نیستم من نیستم
    حیف از آن عمری که با من زیستم
    ای که در کعبه کنی رو به خدا از ره دور
    روی بر کعبه دل کن به خدا او اینجاست
    به کجا می روی ای گمشده راه مراد
    آن خدایی که تو جوئیش زهر سو اینجاست
    باش هشیار و مباش غافل از این دل که تو را
    رهبر نیک و بد و دوزخ و مینا اینجاست
    هر چه بر ما رسد از ماست، چه زیبا و چه زشت
    نیک و بد را ولد و والد و زائو اینجاست.
    هر نفس آواز عشق، می رسد از چپ و راست
    ما به فلک بوده ایم، عزم تماشا که راست
    ما به فلک بوده ایم، یار ملک بوده ایم
    باز همانجا رویم جمله، که آن شهر ماست
    خیلی نومید نباشید که تو را یار براند
    وگر امروز براند نه که فردات بخواند
    در اگر بر تو ببندد، مرو و صبر کن آنجا
    که پس صبر تو را او، به سر صدر نشاند
    و اگر بر تو ببندد همه راهها و گذرها
    در پنهان بنماید، که کس آنرا نداند
    دل من گرد جهان گشت، نیابید مثالش
    به که ماند، به که ماند
    هله خاموش کزین می
    همگان را بچشاند، بچشاند، بچشاند
    گر از اندیشه تو گل گذرد، گل باشی
    ور بلبل بیقرار، بلبل باشی
    تو جزئی و حق کل است، اگر روزی چند
    اندیشه کل پیشه کنی، کل باشی
    گر در پی گوهر کانی، کانی
    ور در پی عمر جاودانی، جانی
    ور در پی جستن نانی، نانی

    من فاش کنم حقیقت مطلق را
    هر چیز که در پی جستن آنی، آنی
    اطلاعیه
    http://www.mataheri.com/

    بسم الله الرحمن الرحیم
    بدینوسیله به اطلاع کلیه دوستان مجموعه می رساند، به حول قوه الهی و با تشریک مساعی و همکاری که با اساتید حوزه های علمیه به عمل آمده است، جهت تکمیل معلومات و بازنگری اصول عرفان کیهانی، دوره هایی با شرکت اساتید محترم در سرتاسر کشور برگزار می شود، لذا از همه دانش پژوهان عرفان کیهانی (حلقه) تقاضای حضور در دوره های فوق را دارم. بدیهی است تا زمان برگزاری این دوره ها، هرگونه فعالیت اعم از تشکیل کلاس و جلسات، تعطیل و از دیدگاه اینجانب تخلف است.

    با آرزوی توفیق الهی
    محمدعلی طاهری
    شهریور 1389
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا