شش افسانه كشاورزي صنعتي

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز

كشاورزي صنعتي كه با نابودي كشاورزي سنتي همراه بوده است، در سايه ادعاهايي كه عمدتاً توسط صاحبان صنايع جديد و در رأس آن صنعت بيوتكنولوژي ابراز مي‌شود، در حال گسترش است. نويسنده در اين مقاله، با استناد به اطلاعاتي مستدل و علمي، به رد نظرياتي مي‌پردازد كه برتري كشاورزي صنعتي، بر پايه آن بنيان نهاده شده است.دعاي اول: كشاورزي صنعتي به معضل گرسنگي پايان مي‌دهد
ادعاي فوق، ادعايي نادرست است، چرا كه گرسنگي امروز، نه محصول كمبود غذا بلكه زاييده فقر است. كشاورزي صنعتي با افزايش هزينه‌هاي كشاورزان، وضعيت را بر كشاورزان سخت‌تر نموده و در كشورهاي در حال توسعه، موجبات دوري و جدايي كشاورزان از زمين‌هايشان را فراهم آورده است.
هم‌اكنون هشتصد ميليون نفر در سراسر جهان از گرسنگي رنج مي‌برند. در هند، دويست ميليون نفر، در برزيل، هفت ميليون نفر و در ايالات متحده، 33 ميليون نفر با گرسنگي دست و پنجه نرم مي‌كنند و خلاصه اين كه در هر چهار ثانيه يك نفر از سوءتغذيه مي‌ميرد. اگرچه ارتباط دادن گرسنگي با كمبود مواد غذايي، پديده جديد و ظاهراً غيرمنطقي‌اي نيست، اما واقعيت‌ها حكايت از آن دارد كه بيش از نياز ما، غذا در سراسر جهان وجود دارد و اين موضوع، حتي در كشورهايي كه با معضل گرسنگي مواجهند نيز صادق است.
ميزان گندم، برنج و غلات توليدي در دنياي امروز، مي‌تواند 3500 كالري مورد نياز روزانه هر فرد را تأمين نمايد. از اين رو مي‌توان ادعا نمود كه محصولات توليد شده در جهان، توانايي تأمين 25/1 كيلو غلات، حبوبات و خشكبار، 500 گرم ميوه و سبزيجات و حتي 500 گرم گوشت، شير و تخم‌مرغ را براي هر فرد دارد.
با اين وجود، شركت‌هاي غربي هم چنان به خريد زمين‌هاي حاصلخيز با هدف توليد محصولات زراعي صادراتي ادامه مي‌دهند. در گوشه و كنار جهان، در نتيجه چنين روندي، ميليون‌ها كشاورز از زمين‌هاي خود بيرون رانده شده‌اند، خانواده و جوامع آنان به فقر كشانيده شده‌اند و ديگر توان توليد غذاي مورد نياز خود را ندارند. اينان با از دست دادن زمين‌هايشان به شهرها هجوم آورده‌اند تا خوشبختي و سعادت خود را در آن جست‌وجو كنند كه عمدتاً هم به چيزي جز زندگي در زاغه‌ها و محله‌هاي فقيرنشين دست نيافته‌اند و اگر هم در چنين محيط‌ها كاري براي خود دست و پا كنند، همواره بايد به دستمزدهاي ناكافي بسنده نمايند.
اگرچه كشاورزي صنعتي به فقر شهرها بيش از پيش دامن مي‌زند، اما تأثيرات پيامدهاي آن بر جوامع روستايي بسيار خانمان براندازتر است. «نياز» به استفاده مواد شيميايي افزودني، نوآوري‌هاي تكنولوژيكي و بذرهاي انحصاري موجب افزايش فزاينده هزينه‌هاي كشاورزان شده است و اين در حالي است كه در صورت عدم روي آوردن به اين گونه الگوهاي جديد، بهاي ناچيزي براي محصولات طبيعي‌اي كه نتيجه كار و تلاش كشاورزان مي‌باشد، پرداخت مي‌شود. بسياري از كشاورزان در چنين جوامعي، تنها بر ميزان بدهي‌هاي خود افزوده‌اند و برخي گزارش‌ها در تعدادي از كشورها، از افزايش چشمگير خودكشي در بين كشاورزان حكايت دارد.
شركت‌هاي چند مليتي‌اي كه در حال گسترش استيلاي خود بر زمين‌هاي زراعي در سراسر جهان هستند، محصولاتي با بالاترين سود ممكن را توليد مي‌نمايند. اين شركت‌ها به جاي توليد محصولات غذايي مورد نياز جوامع بومي، توجه خود را به توليد محصولات صادراتي‌اي همچون پنبه، سويا، قهوه و انواع گل متمركز نموده‌اند، محصولات مورد مصرف محلي نيز عمدتاً در زمين‌هايي با حاصل‌خيزي كمتر كشت شده كه نتيجه‌ي آن، كاهش برداشت و افزايش گرسنگي است. در خلال سال‌هاي 1970 تا 1990 يعني دوران ظهور و گسترش كشاورزي صنعتي، ميزان گرسنگي در همه كشورهاي جهان به جز چين، با رشد يازده درصدي همراه بوده است.
از اين رو است كه راه‌‌كارها و برنامه‌هاي اقتصادي، بايستي با گرسنگي مبارزه نموده و «استقلال غذايي» بايد در اولويت اهداف كشورها قرار گيرد. نيل به اين مهم، در گروي توزيع مجدد زمين‌ها، برانگيختن و متقاعد ساختن كشاورزان به توليد نيازهاي خانواده و جوامع‌شان و تشويق آنها به روي آوردن به شيوه‌هاي كشاورزي پايدارتر و قابل دسترس‌تر است.

 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
* ادعاي دوم: غذاهاي صنعتي، سالم، ايمن و مقوي هستند
كشاورزي صنعتي نه تنها سلامت و ارزش غذاها را به خطر مي‌اندازد، بلكه به افزايش بيماري‌هايي همچون سرطان، چاقي و بيماري‌هاي قلبي دامن زده است، چرا كه پيامد اين نوع كشاورزي، باقي ماندن سموم آفت‌كش مضر در ميوه‌ها و سبزيجات، افزايش آنتي‌بيوتيك‌ها و هورمون‌هاي رشد و آسيب رساندن به كشاورزان و مصرف‌كنندگان بوده است.
اگر سري به يك سوپر ماركت بزنيم، اين باور در ما شكل مي‌گيرد كه ظاهراً هيچ مشكلي در اين گونه محصولات غذايي وجود ندارد. سيب‌ها مي‌درخشند و سيب‌زميني‌ها عاري از هر گونه لكي هستند و تصاويري تماشايي و رنگارنگ بر بسته‌هاي بيسكويت و شيشه‌هاي مربا نقش بسته است و درحقيقت اين گونه به نظر مي‌رسد كه هيچ محلي براي خريد غذاهاي سالم و بي‌خطر به جز اين محل وجود ندارد.
بر طبق گزارش‌هاي ارائه شده، حداقل 53 درصد از سموم آفت‌كش رايج، در رديف سموم سرطان‌زا طبقه‌بندي شده‌اند. پنج سال پيش و به دنبال تحقيقات به عمل آمده توسط يكي از مراكز دولتي، مشخص شد كه آثار و بقاياي سموم آ‏فت‌كش در 35 درصد محصولاتي كه مورد آزمايش قرار گرفتند، وجود دارد. از آن جا كه تأثير و پيامدهاي اين گونه سموم، كمتر مورد آزمايش قرار مي‌گيرد، شناخت درستي از تأثيرات آنها بر جنين‌ها، مادران باردار و افراد مسن نداريم. از سوي ديگر، خود كشاورزان هم به واسطه استفاده از اين گونه مواد، با بيشترين خطرها مواجهند. كشاورزان آمريكايي‌اي كه با سموم علف‌كش شيميايي سروكار دارند، شش برابر ديگران در معرض ابتلاي به سرطان غدد لنفاوي قرار دارند و در هلند، ميزان نازايي در بين كشاورزان زن، چهار برابر ديگر زنان است.
اين گونه آثار و پيامدها، در كشورهاي در حال توسعه به مراتب بيشتر است. از آن جا كه خاك بسياري از اين كشورها از حاصلخيزي كمتري برخوردار است و سيستم هاي نظارتي نيز ضعيف مي‌باشد، شاهد استفاده بيش از حد افزودني‌هاي شيميايي در كشاورزي اين گونه كشورها هستيم، بررسي‌ها بيانگر سموم آفت‌كش با نقص‌هاي مادرزادي، ناباوري، مشكلات و اختلالات رفتاري، تضعيف سيستم ايمني و ايجاد جهش‌هاي ژنتيكي در افراد است. نكته قابل توجه اين كه، به واسطه استفاده از اين گونه مواد، عمر تعداد اندكي از كشاورزاني كه به كشت قهوه، چاي و كاكائو مي‌پردازند، از پنجاه سال فراتر مي‌رود. كودكان نيز از جمله گروه‌هايي هستند كه نسبت به آلودگي هاي موجود در هوا بسيار حساس و آسيب‌پذير هستند و به واسطه در معرض قرار گرفتن آلودگي‌هاي حاصل از اين گونه مواد شيميايي، با كاهش تعادل و تحمل، اختلالات يادگيري، ضعف حافظه، افزايش بيماري و كاهش عمر روبه‌رو هستند.
براساس گزارش ارائه شده توسط مركز كنترل بيماري‌هاي ايالات متحده، تعداد اختلالات مرتبط با مواد غذايي، از سال 1970 تاكنون در اين كشور، 14 برابر رشد داشته است كه حجم عمده‌اي از اين بيماري‌ها، محصول صنعتي شدن نظام دامپروري در اين كشور است. گرد آمدن حيوانات در كنار هم، با گسترش بيماري در بين گله‌ها و نتيجتاً انتقال آنها به انسان‌ها همراه شده است. استفاده مفرط از آنتي‌بيوتيك‌ها و هورمون‌هاي رشد، با افزايش مقاومت عوامل بيماري‌زا و به جا ماندن بقاياي آنها در محصولات غذايي همراه شده است.
بسياري از بيماري‌ها نيز با استفاده از كودهاي شيميايي مرتبط هستند. اين گونه كودها با افزدون نيتروژن، فسفر و پتاسيم به خاك، احتياج به محصولات كشاورزي به مواد معدني را افزايش مي‌دهد. در صورتي كه روند استفاده از كودها كاهش مي‌يابد، نابودي خاك كشاورزي اجتناب‌ناپذير است.

 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
نتيجه‌ي توسل به چنين كشاورزي‌اي، از يك سو كاهش چشمگير ارزش محصولات غذايي و افزايش بيماري‌هايي مانند سرطان، بيماري‌هاي قلبي، ديابت نوع دوم و چاقي، كه محصول كمبود اين گونه مواد مورد نياز بدن هستند، خواهد بود. به علاوه، افزايش ميزان مصرف هله‌هوله‌ها، غذاهاي منجمد و بسته‌بندي شده كه نمونه‌هاي رايج غذاهاي صنعتي محسوب مي‌شوند، خود گواهي بر رابطه بين غذاهاي صنعتي و بيماري‌هاي مدرن هستند.
دستيابي به يك غذاي سالم، بايد بر پايه كشاورزي آلي ـ كشاورزي فارغ از هر گونه مواد شيميايي ـ بنيان نهاده شود تا از اين رهگذر، مواد لازم و مناسب خاك تأمين شود. هم چنين توليد غذاهاي سالم و ايمن، مي‌تواند به معناي تحقق شرايط زندگي مناسب‌تر براي حيوانات نيز محسوب ‌شود.
* ادعاي سوم: غذاهاي صنعتي ارزان قيمت‌اند.
مشكل چنين ادعايي آن است كه هزينه استفاده از اين گونه محصولات بر محيط زيست، سلامت و اجتماع ناديده گرفته مي‌شود. در صورتي كه چنين مواردي را نيز مدنظر قرار دهيم، غذاهاي صنعتي واقعاً پرهزينه خواهند بود. در حقيقت، زماني بهاي بالاي اين گونه محصولات آشكار خواهد شد كه نسل‌هاي بعد از ما مجبور شوند صورت حساب‌هاي ما را بپردازند.
صاحبان صنايع غذايي همواره اين گونه به ما مي‌قبولانند كه استفاده بيشتر از تكنولوژي و مواد شيميايي با كاهش بهاي محصولات غذايي همراه مي‌شود. آنها بر اين نكته اصرار مي‌ورزند كه بدون كشاورزي صنعتي، بهاي محصولات غذايي به نحو اجتناب‌ناپذيري افزايش مي‌يابد. اما در حقيقت، آنچه كه در صورت حساب‌هاي خريد ما از سوپرماركت‌ها از قلم افتاده، همانا ماليات‌هاي بالا، افزايش هزينه‌هاي دارويي و پزشكي و بهاي پاكسازي و نظافت اين گونه مواد شميايي است كه ناخواسته برما تحميل مي‌شود. در اين بين، خسارت وارده بر محيط زيست، احتمالاً فاحش‌ترين موردي است كه در تنظيم صورت‌حساب‌ هايمان از قلم مي‌افتد. استفاده مفرط از آفت‌كش‌ها در كودهاي شيميايي، با آلودگي آب، خاك و هوا همراه شده است. افزايش روزافزون حمل و نقل نيز به گسترش آلودگي‌ها دامن زده، به طوري كه آمارها حكايت از آن دارد كه انتقال كاهوي پيچ از اروپا به آمريكاي شمالي، به ازاي هر كالري غذايي، با مصرف 125 كالري انرژي همراه مي‌گردد و اين رقم جداي از ارقامي است كه بايد صرف بسته‌بندي، خنك نگه داشتن و توزيع محصولات غذايي از اين دست شود.
جداي از اين موارد، استفاده از اين گونه غذاها، هزينه‌هاي مراقبت‌هاي بهداشتي را نيز افزايش مي‌دهند؛ هزينه‌هايي كه به مسائل مادي محدود نمي‌شود چرا كه اصلاً درد و رنج ميليون‌ها نفر از افرادي كه در نتيجه‌ي استفاده از اين گونه محصولات به سرطان يا بيماري‌هاي قلبي مبتلا مي‌شوند، با هزينه‌هاي مادي قابل اندازه‌گيري نيست.
هم چنين هزينه‌هاي اجتماعي ناشي از نابودي شغل كشاورزان نيز بايستي مدنظر قرار گرفته شود. در سال 1957 يعني زماني كه شش كشور اروپايي، نخستين سياست مشترك كشاورزي خود را اعلام نمودند، 22 ميليون كشاورز در اين كشورها يعني فرانسه، آلمان، ايتاليا، هلند، بلژيك و لوكزامبورگ زندگي مي‌كردند كه اين رقم هم اينك به هفت ميليون نفر تقليل يافته است. در پنجاه سال گذشته، سه چهارم كشاورزان كانادايي شغل‌هاي خود را در اين حوزه از دست داده‌اند كه عمده‌ي آنها نيز كساني بوده‌اند كه در مزارع خانوادگي خود به كشاورزي مشغول بودند. نتيجه‌ي چنين كاهشي، چيزي جز تضعيف نظام‌هاي اقتصادي اين جوامع نبوده است.
بله! بهاي محصولات غذايي، به هيچ وجه دربرگيرنده هزينه‌هاي تأمين اجتماعي‌اي كه دولت‌ها براي سرپا نگه داشتن اين كشاورزان سابق مي‌پردازند، نيست. همه ساله ماليات‌دهندگان اروپايي، آمريكايي و ژاپني، به ترتيب ميلياردها يورو، دلار و ين به دولت‌هايشان مي‌پردازند تا اين دولت‌ها بتوانند در قالب رايانه‌ها به افزايش محصولات شركت‌هاي خود و حفظ قيمت آنها كمك كنند. در حال حاضر، ماليات‌دهندگان آمريكايي همه ساله 6/1 ميليون دلار به شركت‌ مك دونالد كمك مي‌كنند تا اين شركت بتواند به تبليغ نوعي جوجه كباب خود در سنگاپور ادامه دهد، اما مواردي از اين دست، در كشاورزي آلي وجود ندارد. در صورتي كه استفاده از سموم آفت‌كش و كودهاي شيميايي كنار گذاشته شود، خسارات ناشي از استفاده آنها بر محيط زيست و سلامت بشريت به نحوي چشمگير كاهش مي‌يابد.
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
* ادعاي چهارم: كشاورزي صنعتي كارآمدتر و نتيجه‌بخش‌تر است.
به هيچ وجه اين گونه نيست. مزارع در مقياس كوچك، به ازاي هر هكتار محصول بيشتري توليد مي‌كنند. به علاوه هر چه بر وسعت اين گونه مزارع افزوده شود از تنوع محصول آنها كاسته شده و نياز به افزودني‌هاي شيميايي و ابزارها و وسايل فني كه تأثيري منفي بر محيط زيست دارند، بيشتر مي‌گردد.
حاميان كشاورزي صنعتي بر اين باورند كه هر چه وسعت مزارع بيشتر باشد، بر ميزان كارآمدي آنها افزوده مي‌شود. اگرچه آنها قبول دارند كه روي آوردن به اين گونه مزارع به محو و نابودي مزارع كوچك‌تر و جوامع روستايي مي‌انجامد، اما بر اين باورند كه اين موضوع، نتيجه اجتناب‌ناپذير دستيابي به توليد محصولات غذايي كارآمد است. ورود «مگاتكنولوژي» به عرصه كشاورزي صنعتي، تنها به تقويت اين ديدگاه كمك كرده است. اگرچه آنها در اين باره نيز به انديشه‌ي «بزرگ‌تر، بهتر است» متوسل شده‌اند، اما كارآيي و صدق اين انديشه درباره توليد محصولات غذايي، واقعاً محل اختلاف و مناقشه است. بررسي‌ها حكايت از آن دارد كه كشاورزان سنتي و خرده‌پاها از همتايان صنعتي خود كارآمدتر هستند، چرا كه هر چه بر وسعت زمين‌هاي زراعي افزوده شود، بر حجم هزينه‌هاي كشاورزي صنعتي افزوده مي‌شود. به علاوه استفاده از اين گونه شيوه كشاورزي، به خاك سطحي زمين نيز آسيب جدي وارد مي‌سازد. تنها در آمريكا و اروپا، سرعت نابودي اين خاك، هفت برابر سريع‌تر از توليد آن توسط طبيعت است.
توسل به كشاورزي صنعتي در مقياس وسيع، عمدتاً مستلزم كشت يك نوع محصول مي‌باشد. از اين رو است كه اين نوع كشت كه با عنوان كشت تك محصولي شناخته مي‌شود، خلوص ژنتيكي محصولات را تحليل برده و آنها را در برابر بيماري‌ها آسيب‌پذيرتر مي‌سازد. در نتيجه، اين محصولات نيازمند سموم آفت‌كش بيشتري خواهند بود.
نكته بعدي، به ميزان برداشت كشاورزي سنتي در مقايسه با كشاورزي صنعتي مربوط مي‌شود. گزارش‌هاي متعدد دولتي بيانگر آن است كه ميزان توليد محصول در مزارع خرده پا، دو تا ده برابر مزارع صنعتي است. بر طبق يكي از مطالعات انجام شده در آمريكا، مزارع كوچك (كمتر از 27 هكتار) ده برابر نسبت به مزارع بزرگ چندهزار هكتاري بارورتر و پرمحصول‌تر هستند و مزارع كوچك‌تر كه حداكثر به چهارهكتار مي‌رسند، نسبت به مزارع بزرگ، 100 برابر پرثمرتر هستند. بنابراين بايد اذعان نمود كه كشاورزي در مقياس كوچك، همان كشاورزي كارآمد است.

* ادعاي پنجم: غذاهاي صنعتي، انتخاب‌هاي بيشتري پيش روي مصرف‌كنندگان قرار مي‌دهند.
اين ادعا هم درست نيست. فروشگاه‌ها صرفاً به توهم انتخاب‌هاي فزاينده دامن مي‌زنند. در حقيقت، كشاورزي صنعتي به نابودي هزاران گونه محصول انجاميده است. هنگامي كه برچسب‌ها به ما نمي‌گويند كه چه مقدار سموم آفت‌كش در اين كالا وجود دارد و اين كه مشخص نمي‌سازد، آيا مواد سازنده آن از محصولات دستكاري شده ژنتيكي است يا خير، واقعاً چه قدر قدرت انتخاب براي ما وجود دارد؟
امروزه در هر فصلي از سال شاهديم كه مثلاً سيب‌زميني در بازار وجود دارد و كيوي نيز در سراسر جهان يافت مي‌شود، اما اين گونه تنوع به هيچ وجه به معناي تنوع زيستي نيست. هم اكنون تنها 9 محصول كشاورزي، سه چهارم محصولات مصرفي را به خود اختصاص داده‌اند، همه سال هزاران محصول غذايي جديد به بازار عرضه مي‌شود، اما مواد واقعي شكل‌دهنده آنها تقريباً ثابت است.
از سوي ديگر، كشاورزي صنعتي ترجيح مي‌دهد تا صرفاً به توليد و عرضه محصولاتي معدود بسنده نمايد. مثلاً سيب را در نظر بگيريد. هم اكنون تنها دو گونه سيب، پنجاه درصد حجم سيب‌هاي عرضه شده به بازار را به خود اختصاص داده و اين در حالي است كه در صورت عدم توسل به كشاورزي صنعتي، مي‌توانيم از وجود صدها گونه‌ي مختلف از همين محصول بهره ببريم. تنها در ايالات متحده، صدها گونه از محصول كاهو از بين رفته تا زمين‌هاي مزارع آن به كشت نوعي كاهوپيچ كه 73 درصد حجم كاهوي بازار اين كشور را به خود اختصاص داده است، اختصاص يابد.
سازمان خواروبار و كشاورزي سازمان ملل (فائو) در گزارش محتاطانه‌اي برآورد نموده كه تنوع محصولات كشاورزي در يكصد سال اخير، با كاهش 75 درصدي همراه بوده است. بررسي‌ها بيانگر آن است كه در خلال سال‌هاي 1903 تا 1983، تقريباً 93 درصد گونه‌هاي كاهو، 95 درصد گونه‌هاي سيب‌زميني و 96 درصد گونه‌هاي ذرت و 98 درصد گونه‌هاي مارچوبه از بين رفته‌اند.
به واسطه اطلاعات نادرستي كه توسط برچسب‌هاي اين گونه محصولات در اختيار مصرف‌كنندگان قرار مي‌گيرد، ميزان انتخاب‌ آنها بيش از پيش محدود مي‌گردد. اگرچه در برخي كشورها از برچسب‌هاي كيفيت استفاده مي‌شود تا محصولات از حيث طبيعي يا ژنتيكي بودن تميز داده شوند، اما اين برچسب‌ها به هيچ وجه از نوع آفت‌كش و يا مواد شيميايي مصرف شده اطلاعاتي ارائه نمي‌دهند. در حالي كه در بين كشورهاي اتحاديه اروپا، شاهد اقداماتي مبني بر استفاده از اين گونه‌ها برچسب‌ها هستيم، اما ايالات متحده كماكان به فشارهاي خود بر اتحاديه اروپا به منظورخودداري از چنين اقداماتي ادامه مي‌دهد. پاسخ به اين پرسش كه به راستي چه كساني از اين گونه برچسب‌هاي بي‌ارزش و سرهم‌بندي شده سود مي‌برند، بر همگان روشن و آشكار است.


* ادعاي ششم: بيوتكنولوژي به مشكلات كشاورزي صنعتي پايان داده است.
اين ادعا هم همانند ادعاهاي پيشين بي‌اساس است. بيوتكنولوژي هيچ راه حلي براي پايان دادن به مشكلات اين نوع كشاورزي ارائه نداده است بلكه معضلي در مسير مبارزه با گرسنگي، سلامت غذايي، تنوع زيستي و كشاورزاني كه براي رسيدن به خودكفايي و استقلال خود تلاش مي‌كنند، تبديل شده است.
اعتقاد به تقدس و حرمت كشاورزي صنعتي، بر پايه اين باور كوركورانه درباره تكنولوژي بنا نهاده شده است. بنابراين، طرفداران اين گونه كشاورزي برآنند تا با توسل به تكنولوژي در سطحي گسترده‌تر، بهتر است بگوييم با توسل بيشتر به بيوتكنولوژي، به نحوي نقص‌هاي خود را بپوشانند.
جداي از مشكلاتي كه استفاده از بيوتكنولوژي بر سلامت مصرف‌كنندگان و طبيعت دارد، اين نوع تكنولوژي نسبت به سير نمودن جمعيت گرسنه زمين هم ناتوان است. نخست آنكه، همان طور كه پيشتر اشاره شد، غذاي كافي براي جمعيت جهان وجود دارد و دوم اين كه، بذرهاي دستكاري شده و استفاده از آنها به شيوه صنعتي، با محصول بيشتر همراه نمي‌باشد. تنها در مورد بذرهاي معروف «روند آپ» شركت مونسانتو كه در برابر سموم علف‌كش‌ها اين شركت از خود مقاومت نشان مي‌دهند و استفاده از آنها به كشاورزان امكان استفاده بيشتر از اين گونه سموم را مي‌دهد، بيش از هشت هزار مطالعه ميداني نشان داده كه استفاده از بذر سوياي آن نسبت به گونه‌هاي طبيعي، با محصول كمتري همراه بوده است. در واقع، بيوتكنولوژي به نحوي غيرمستقيم به گرسنگي دامن مي‌زند. استفاده از حقوق انحصاري‌اي كه با «تكنولوژي عقيم‌ساز بذر» يعني نابودي قدرت باروري بذر محصولات برداشت شده همراه شده است و ديگر به كشاورزان امكان كاشت مجدد اين گونه بذرهاي برداشت شده را نمي‌دهد، شاهدي بر اين مدعا است. اين كشاورزان بايد همه ساله به خريد بذرهاي جديد از شركت‌هاي بيوتكنولوژي اقدام نموده و اين در حالي است كه برخي از دانشمندان بر اين باورند كه اين ژن‌هاي عقيم‌ساز مي‌توانند به طور تصادفي به مزارع هم‌جوار خود نيز انتقال يافته و بدين نحو، ديگر محصولا طبيعي را نيز عقيم و نابارور سازند.
جداي از اين موارد، بيوتكنولوژي تهديدي براي محيط زيست محسوب مي‌شود. برخي شواهد حكايت از آن دارد كه عرضه ماهي‌هاي دستكاري شده به ديگر اكوسيستم‌ها، تنها در چند نسل با نابودي گونه‌هاي ميزبان همراه شده است. به علاوه بررسي‌ها اثبات نموده كه گرده محصولات دستكاري شده به عوامل نابود كننده حشراتي تبديل شده‌اند كه لازمه رشد اين گونه محصولات هستند.
بالاخره اين كه، محصولات غذايي دستكاري شده ژنتيكي نه تنها از ارزش‌ غذايي كمتري برخوردارند بلكه داراي عوامل حساسيت‌زاي جديد و قديمي هستند كه مي‌تواند با مشكلات جدي در مصرف‌كنندگان همراه گردد. بنابراين، رسيدن به اين مهم يعني توليد غذاهاي سالم و ايمن، با محدود شدن و نه افزايش دامنه بيوتكنولوژي قابل تحقق است.
 

masood98

عضو جدید
پاسخ به بعضی ادعاهای شبهه آمیز:

پاسخ به ادعای اول:اگر بیوتکنولوژی کشاورزی را نوعی کشاورزی صنعتی بنامیم که هست در راستای محقق کردن این ادعاست دلیلش هم ایجاد گیاهان مقاوم در برابر آفات وبیماریهاو امراض-ایجاد گیاهان مقاوم به علف کش ها-ایجاد گیاهان مقاوم به تنش های محیطی مثل تولید تولید گیاه سویا دارای ژن Bt-سیب زمینی دارای همین ژن-برنج دارای این ژن
همانطور که می دونید مقاوم سازی گیاه در برابر عوامل فوق در راستای افزایش تولید ویا لااقل در همان سطح موجودمی باشد این تلاش واین حرکت آیا یک ادعاست؟
پاسخ به ادعای دوم:
همانطور که مستحضرید یکی از شاخه های بیوتکنولوژی مهندسی ژنتیک است واین رشته جزاب سعی در تولید گیاهانی دارد تا با تغییرات ودستکاری های ژنتیکی در گیاهان موفق به تولید گیاهانی شود که دارای مواد لازم برای انسانها ویا حتی دامها باشند نمونه اش تولید برنج طلایی.
در مناطق شرق آسیا مردم به دلیل کم مصرف کردن ویتامین Aدر دوران کودکی کم بینا ویا حتی کور می شوند ولی با تولید برنج طلایی (قوت قالب مردم شرق آسیا برنج است)که دارای ویتامین Aمی باشد این معضل در حال کاهش می باشد .آیا این حرکت تولید غذای سالم وایمن ومقوی نیست؟و...
پاسخ به ادعای سوم:برای تولید مثلا واکسنها ویا تولید اینتر فرونها ویا تولید اینتر کولین هاویا تولید پروتئین های لازم ویا تولید انسولین ویا تولید فاکتورهای خونی ویا تولید آنتی بادی ها ویا تولید دارو های لازم برای بیماریها ویا ....آیا تولید این گزینه ها در آزمایشگاه وسپس در کمپانیها مقرون به صرفه هست ؟مسلما نه چون هزینه های گزافی را می طلبد ولی این گزینه ها باید تولید شود چرا که با جان آدمی در ارتباط می باشند .ولی تولید این فاکتورها با بیوتکنولوژی با استفاده از میکروارگانیسم ها بسار راحت تر ونسبت به کمپانیها کم هزینه تر می باشد.چرا که با مثلا با انتقال ژن تولید انسولین در شیر گاو می توان بدون صرف هزینه از انسولین برای بیماری دیابت استفاده کرد(ابته هرینه شیر باید داده شود!!800تومان)ویا تولید میوه هایی که در خود واکسن هایی دارند که فرد با خوردن آن میوه نسبت به آن بیماری اداپته وایمن می شود که باید فقط هزینه میوه داده شود.و....
پاسخ به ادعای چهارم:یکی از تکنیکهای بنیادی در بیوتکنولوژی تکنیک PCRاست که با این متد می توان در عرض چتد دقیقه صدها ویا هزاران کلونی از یک ژن مورد نظر را تولید کرد آیا تا کنون فنی داشتیم که در عرض اینمدت کم یک کلنی ایجاد کند/ویا این که با بیوتکنو لوژی می توان در عرض 2-5سال یک واریته جدید تولید کرد در حالی که تولید واریته جدید حداقل 15سال وقت لازم است .آیا این کار آمدی این رشته را به اثبات نمی رساند؟و....
پاسخ به ادعای پنجم:در پاسخ عارضم که وجود محصولات در غیر فصل خود ایجاد تنوع غذایی می کند که خود ناشی از فنون بیوتکنولوژی است.ایجاد تنوع زنتیکی هم از این تکنیک مثل تولید گیاهان با ارزش ویژه-تولیدگیاهان باخصوصیاتمتابولیکی خاص- ایجاد گیاهان مقاوم و...یعنی ایجاد تنوع در موجودات
پاسخ به ادعای ششم:با اجرای درست قوانین وشناخت کامل فیزیلوزیکی ومورفولوژیکی گیاهان ودامها این دانش این پتانسیل را داراست که بتواند مشکلات صنعتی را در زمانی کوتاه به پایان برساند
با این وجود این رشته در مرحله طفولیت خویش وجود دارد که نیاز به حمایت همه جانبه از طرف تمام انیشمندان وصاحبان علم دارد تا بتوان نیازهای بشر را که روز به روز در حال افزایش است پاسخ گو باشد .
در پایان از مهندس تشکر می کنم که باعث تنویر افکار می شوند.
 
بالا