سبک های هنر و معماری درگذر رمان

roya_arch

عضو جدید
کاربر ممتاز
مینی‌مالیسم سیاه

در حالی‌که امروزه بسیاری از معماران، به‌ویژه طراحان داخلی، در پی خلق فضاهایی روشن و شفاف هستند و سعی می‌کنند با استفاده از رنگ‌ها و بافت‌های متنوع، کیفیت‌های فضایی گوناگونی ایجاد نمایند، خلق فضاهایی به رنگ سیاه (Black) و تاریک (Dark)، در نوع خود، تجربه منحصربفردی است که برخی طراحان و معماران در آثار خود به آن پرداخته‌اند.​

گروه معماری Shop Architects از جمله گروه‌های معماری است که در راستای تجربه رویکرد‌های متفاوت در طراحی فضا، سعی نموده‌اند در طراحی داخلی فروشگاه costume national (شعبه نیویورک) که در اکتبر سال 1997 افتتاح شد، به بیان دیگرگونه‌ای از طراحی مینی‌مال دست یابند: طراحی فضایی سراسر سیاه؛ فضایی که اشیاء در آن پنهان می‌شوند.

گروه معماری Shop Architects توسط برادران دوقلوی Christopher Sharples و Sharples William، Coren Sharples (همسر Sharples William)، Kimberly Holden و Gregg Pasquarelli، از فارغ‌التحصیلان دانشگاه کلمبیا، در نیویورک شکل گرفته است. این گروه تاکنون پروژه‌های مختلفی چون مجتمع هنری Heyri در سئول، تالار Dodge دانشگاه کلمبیا، موزه هنر مدرن Long Island، مغازه‌های جواهرفروشی Me & Ro در نیویورک، میامی و اوزاکا و ... را طراحی نموده‌اند که بسیاری از آنها جوایز متعدد معماری را برای این گروه به ارمغان آورده‌اند.

کارفرمای این پروژه، شرکت costume national بود که به عنوان یکی از تولیدکنند‌گان پوشاک مینی‌مالیستی (minimalistic clothes) مطرح است. ایده اصلی طراحی این فروشگاه به‌نوعی برگرفته از سبک مینی‌مال محصولات طراحی‌شده توسط این شرکت است؛ طراحی فضایی به غایت تاریک (ocean of darkness) همراه با پیوستگی‌ای که در کف، دیوارها و سقف ایجاد می‌کند. نورپردازی فروشگاه نیز به صورت احجامی از نور سفید می‌باشد که یا دربرگیرنده محصولات شرکت یا نمایش‌‌دهنده محصول به وسیله تمرکز نور بر روی آن است. در کل نورپردازی ویژه فضای فروشگاه به نوعی حسی از نامکانی (placelessness) را در مخاطب ایجاد نموده و کاراکتر خاصی به فروشگاه بخشیده است.

شاید این پروژه را به نوعی بتوان تبلور عینی تعبیر جان پاوسن (John Pawson)، معمار انگلیسی، از مفهوم مینی‌مالیسم دانست که می‌گوید: «نباید به مینیمالیسم تنها به عنوان یک سبک نگاه کرد، بلکه باید آن را نوعی تفکر در مورد فضا، ابعاد آن، سطوح آن و چگونگی عبور نور از آن دانست. این برداشت جامع و به هم پیوسته، برتری کیفی فضا را بر شکل آن و برتری مکان را بر اشیاء مطرح می‌کند.» (1).

هرچند نمی‌توان تمام خصوصیات و ویژگی‌های چنین فضایی را بدون حضور در فضا و تنها از روی تصویر نقد یا توصیف نمود، اما به یقین می‌توان گفت که حضور در چنین فضایی، تجربه بسیار متفاوتی از فضا را برای مخاطب در پی خواهد داشت. لازم به یادآوری است که این فروشگاه در سال 1998 جایزه LUMEN را از آن خود نموده است.
 

maxer

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
چکیده ای از هنر گوتیک و باروک

چکیده ای از هنر گوتیک و باروک

هنر گوتیک :
هنر گوتیک در نیمه دوم قرن 12 میلادی پا گرفت و تا نیمه قرن 15 میلادی ادامه یافت. در همه کشورهای اروپایی در آغاز،شیوه نوینی از معماری کلیسایی که از آمیخته شدن عناصر رومی وار با هلالی تیزه دار اسلامی بود بوجود آمد. نخستین اثر معماری گوتیک کلیسای دورام در انگلستان می باشد .
معماری گوتیک ، معماری 100 درصد تکنیکی است و فن بالایی را می طلبد .در این سبک نقش استاتیک در ساخت بنا ها بسیار مهم بوده است . حامیان این سبک ، کلیسا ها را برای نشان دادن به جهانیان با ارتفاع بسیار زیاد می ساختند و در انتهای این کلیسا ها برج های نوک تیزی می ساختند تا مرتفع تر نشان داده شوند. از ویژگی های دیگر آن گرایش به قرینه سازی است . یکی دیگر از خصوصیات این سبک استفاده از پنجره هایی در سطح های سنگی و دارای شیشه های رنگی به اندازه های بزرگ و بلند بر روی نمای اصلی می باشد.
در این سبک استفاده از سطوح قوسی و گنبدی و ستون های مرکب به اهمیت نما می افزود . معماری گوتیک بر مبنای چلیپا شکل قرار داشت.




هنر باروک :
این شیوه در قرن های 16 و 17 میلادی رواج داشته که از ویژگی های این سبک اغراق در تزیینات و تصنع و تکلف در تزیینات نما به طوری که هیچ جای نما خالی از تزیین نبوده است . معماران سبک باروک از نظر پلان به شکل بیضی بسیار علاقه داشتند . سبک باروک پویا و پر تحرک است ( بدلیل تزیینات زیاد) .
معماران معروف این سبک برومنی و برنینی بودند. از نظر شهر سازی در دوره رنسانس به پرسپکتیو شهری بسیار توجه می کردند و معمولا در وسط شهر ها میادین و مجسمه ها و چشمه هایی قرار می دادند تا همه نگاه ها به آن جلب شود. ولی در سبک باروک در وسط میادین یک کاخ قرار می دادند تا همه نگاه ها و پرسپکتیو ها به آن جلب شود.
 

سـعید

مدیر بازنشسته
.....:::: فلسفه دکانستراکشن ::::....

.....:::: فلسفه دکانستراکشن ::::....

بنیانگذار فلسفه دکانستراکشن ژاک دریدی فرانسوی است که بعضی از معماران همچون پیتر آیزنمن و برنارد چومی کارهای خود را متاثر از ساختمان نظریات وی می دانند و حتی پروژه هایی با هکاری دریدا انجام داده اند.
وی پژوهش هایی در زمینه ساختار شناسی زبان انجام داده است و نظریاتی در مقابل نظریه سلختار گرایی که محصول نظریات فردی بنام فردیناند سسور در سالهای 1916 – 1911 دارد، سسور معتقد بود که زبان و اصولا هر نوع علامت که ایده ای را از ذهنی مخاطب می شود که این معنی در هر زبان ثابت است و به راحتی قابل تغییر نیست، مثلا در یک نوع معنی گراست که حاصل ذهن است و موجب تداعی معنی در ذهن است که این معنی در هر زبان ثابت است و براحتی قابل تغییر نیست مثلا در یک زبان به عنوان علامت هنگامیکه کسی واژه گل را بکار میبرد ، شنونده بی تردید منظور گوینده در ذهنش تداعی شده .
بنابراین با یک علامت که در این مثال زبان می باشد ایده ذهنی از گوینده به شنونده منتقل شد ، و همچنین این مفاهیم ذهنی براحتی قابل تغییر نیستند. از آنجا که زبان یک پدیده اجتماعی است حجمی برای آن توافق کنند تا بتوان از یک معنی گر مفاهیم استعاره ای دیگر برداشت کرد . این مسئله در مورد متن نیز صادق است اما دریدا می کشد با واسازی منتها نشان دهد که معنی شده خود معنی گر شود.
بنابراین نوعی تسلسل زنجیر وار « معنی گر » و « معنی شده » ناپدید می شود. بنابراین نمیتوانیم از یک علامت معنایی خاص دریابیم « بلکه باید بالا و پائین رفتن مدام حضور و غیاب « معنای خاص » را بر تجربه آوریم. بنابراین خواندن یک متن در واقع تبعیت کردن ردپائی از معنی شده است که خود حضور ندارد

دریدا می نویسد :
ما هرگز نمی توانیم به انتهای چیزی برسیم. اگر به فرهنگهای لغت مراجعه کنیم می بینیم که هر کلمه با کلمات و بر حسب کلمات دیگر تعریف شده اند و از این رو اگر بخواهیم ببینیم واقعا یک کلمه چه معنی میدهد ، باید به دنبال معنای کلمات دیگر نیز بگردیم. و به دنبال کلمات گشتن هرگز به پایان نمیرسد ، حتی اگر به پایان این جستجو برسیم به یافتن معنی کلمه نخست نزدیک شده ایم بخصوص کلماتی که به هر صورت واجد معانی متضاد هستند.
بنابراین دریدا گفتار را بر متن به عنوان علامت ترجیح می دهد و چون مممعتقد است که در گفتار رابطه نزدیکترین معنی گر ومعنیشده برقرار میشود . پس متن دریدا بسیار دوران ذهن، شکل و نفوذ ناپذیر است . اصل دریدا در چنین تفکری عصیان در برابرباورهای معمولی در عرصه های فلسفی و حتی معماری و حتی به عرصه های زندگی بشر و حتی به زیر بردن همه اصول و بطور کلی خرد و دانائی است. خرد و منطق از اصولی است که از زمان فیلسوفان کلاسیک یونان تاکنون
نقش اصلی را در همه عرصه های زندگی بشری و حتی در معماری بخصوص در معماری مدرن داشته است .
در واقعه دریدا و سایر صاحب نظران (پست استراکچرالیست) سعی می کنند نوشته های پیچیده ، مشکل و غیر شفاف ارائه کنند. رولان بارت در نوشته هایی که به معرفی این سبک نوشتار می پردازند می نویسند
شفافیت در زبان صرفا مبحثی نظری است و نه کیفیتی که یک زبان باید الزاما واجد آن باشد... روشنی و شفافیت در زبان پیوسته و ایده ال برخی از مباحثی است که مراد از طرح آن قانع کردن شنونده یا خواننده می باشد ،زیرا نوشتار به هیچ روی وسیله ای برای برقراری ارتباط نیست صرفا وسیله ای است برای اینکه بورژوازی که سخن بشریت است شرایط اجتمای ،سیاسی خود را به دیگران تحمیل کند.
بارت از اینکه زبان ،خاصه زبان فرانسه به عنوان وسیله ای مورد استفاده قرار گرفته است تا ارزشهای بورژوایی و تحمیل را حتی به کسانی که چنین بارت از اینکه زبان ، خاصه زبان فرانسه به عنوان ارزشهایی به ضررشان تمام می شود تحمیل کند اظهار تاسف می کند .
به نظر بارت هدف چنین نوشته هایی مصرف کنندگان بی تفاوت این نوشته ها هستند. وی این نوشته ها را «خواننده پسند » می نامد و مواردی از نوشته های نویسنده پسند این است که نوشتار از سر قصد غیر واضح ،پراکنده، ناپیوسته و درهم باشد .چنین نوشته ای چنان باید خواننده را ناراحت و عصبانی کند که وی در ستیز خود برای درک مطلب ناگزیر شود اندیشه های خلا قانه خود را به کار برد. این عدم شفافیت در معماری دکانستراکشن به گونه ای دیگر نمود می یابد .
گید تون در کتابفضا ،زمان. معماری در توصیف کارخانه فاگوس این امر را به نوعی مهم از نقاشی کوبیسم می داند که در آن نقاط دید مختلف وجود دارد . اما دریدا در باب درون و برون می نویسددکانستراکشن تخریب یا پنهان کاری نیستحال آنکه مشکلات ساختاری مسلمی را درون ساختارهای ظاهرا پایدار می نمایاند اما این ترکها به متلاشی شدن ساختار نمی انجامد .
بر عکس، دکانستراکشن تمامی قدرت خود را از راه به مبارزه طلبیدن ارزشهای قوی همانند :هماهنگی، وحدت و ثبات بدست می آورد و در عوض دیدگاه متفاوتی از ساختار راه پیش رو می نهد ...این معماری نظریه بیان جدیدی نیست بلکه بیشتر افشاگر ناشناخته های نهفته در دل است. شوکی است که از ضعف موجود درست بهره برداری می کنند تا آن را برآشوبند نه آنکه به دورش اندازند . بنابراین زیر سوال بردن و تردید در اصول به معنای نفی آن اصول در دکانستراکشن نیست .
فلسفه دکانستراکشن در زبان شناسی
واسازی یک متن عبارت است از برون گشیدن روابط منطقی متضاد ادراک و انبساط از آن متن به هدف نمایش اینکه یک متن بر خلاف آنچه می گوید معنی می شود یا بر خلاف آنچه معنی می شود میگوید این راهبرد نخستین بار توسط فیلسوف فرانسوی ژاک دریدا مورد بررسی قرار گرفت موجب انتتقادات ادبی بسیاری مخصوصا از جانب منتقدین آمریکائی شد. نوشته های دریدا اغلب در رابطه با فلسفه است تا متون ادبی اگر خود او اخیرا بسیاری از جنبه های این تفاوت را رد کرده است و معتقد است فلسفه همچون ادبیات محصول اشکال و وسایل علم معانی و بیان است و اما وی معتقد است آنچه به فلسفه نظم بخشیده است دقیقا نتیجه عدم تمایل فلسفه کیانه مجاز در اصول گذشته و امروز آن است .
بنابراین دریدا علی رغم معانی و منظور های مطابق متون فلسفی چندین آنها را می خواند .
آنچه دریدا پیشنهاد می کند رسیدن به تحلیل روانی دلایل « کلام ، محوری » غربی است . در مقاله جفری بروت نسبت در مورد فلسفه دکانستراکشن اینچنین توصیف شده است . به اعتقاد به اینکه در ریشه های تمام هستی ، حقایقی وجود دارد که در دسته بندیهای مطلقی سازمان یافته اند ، این حقایق فقط در ذهن و کلام خداوند وجود دارند اما هر چیز واقعی ازآنها تشکل ییدا می کند ، می توانیم به درون آنها تنها از طریق زبان نفوذ کنیم و آن دلیل است که موجب رسیدن به یک شناخت و واقعیت کامل و بی واسطه می شود .
ناخود آگاه فلسفی بعد توانست در تمام علائم و نشانه های استعاری اش خوانده شود ( این دلیل دریداست به تضاد بین گفتار و نوشتار به عنوان پایه ای ترین تعیین کننده که فلسفه غرب توجیه می کند .
از افلاطون تا هگل و از روسو تا سور و دانشمندان ساختارگرای مدرن ، همه معتقدند که گفتار همیشه بر نوشتار ارجح است و این علت توانائب زبان است . ابهام عبارت فرانسوی که هم به معنی شنیده است و همبه معنای فهمیدن گفتار کسی ) بهترین برای اثبات این عقیده است که از درک همزمان آنچه کسی می خواهد بگوید در لحظه ای که واقعا آنرا می گوید واقعی است و هنگامیکه به کلمات شخص گوینده گوش می دهیم می توانیم احساس واقعی او را با وارد شدن به دایره مبادرات بین ذهن ، زبان و واقعیت درک کنیم .
بنابراین ارتباطات به عنوان یک نوع تاثیر پذیری خودکار در دو جنبه مطرح می شود . جریانی که به تقدم کامل زبان گفتاری بر هر چیز که محدودوه آنرا میکند بستگی دارد و این تهدید صراحتا توسط نوشتار انجام می شود تا آنجا که حتی به قطع ریشه حضور مجاز گفتار نیز بیانجامد .
نوشتار نیز حداکثر در میان خوانندگان قابلیت انتشار دارد که بهترین آنرا هرگز نمیتوانند اطمینان داشته باشد که انچه فهمیده اند همانی است که منظور نویسنده بوده است . اثر نوشتار پراکندن و منتشر ساختن معنا به یک نکته است و ان جایی است که این حس ازادی تعابیر بی انتها مطالب اصلی را از ذهن دور می کند.... .
 

elnazzzzz

عضو جدید
کاربر ممتاز
زير شاخه هاي معماري هايتك:معماری اکوتک

زير شاخه هاي معماري هايتك:معماری اکوتک

مختصري در باره زير شاخه هاي معماري هايتك:
1- معماری اکوتک
معماری اکوتک Eco Tech
رویکرد به زیست و اکولوژی یکی از گرایش های عمده معماران های تک است . این معماران طلایه دار استفاده از عوامل اقلیمی و محیط زیست در ساختمان هستند . " سازگاری با محیط زیست " است .
امروزه استفاده کردن از انرژی و صرفه جویی کردن یکی از دغدغه های مسائل جهانی است و برای همین منظور اجرای استانداردها و معیارهای دائمی صرفه جویی در انرژی ، تعیین و کنترل دقیق مصرف انرژی در ساختمان ، امری حیاتی به نظر می رسد . این معماری در اصل مفهوم معماری هماهنگ با طبیعت است .
از اصولی که در اکثریت کارهای ارائه شده در اکوتک به نظر می رسد ، می توان موارد زیر را بیان کرد :
تهویه طبیعی با امکان جریان هوا از سقف ، تهویه مطبوع از طریق پالایش شبانه و دمیدن هوا از زیر کف ، کنترل نور و نظایر اینها ، استفاده کردن از منابع طبیعی زیر زمینی ، استفاده کردن از انرژی منابع طبیعی همچون گرما ، نور خورشید ، باد ، انرژی گرمایی ، آب باران .
نورمن فاستر یکی از معروفترین معماران سبک اکوتک است . طرح وی برای بازسازی راشیتاگ ، پارلمان جدید آلمان در برلن در سال 1993 به عنوان برنده اول اعلام شد . فاستر در طرح خود یک شیشه ای به جای گنبد تخریب شده پارلمان ، در جنگ جهانی دوم ، در نظر گرفت . این گنبد از چند نظر جالب توجه بود : نخست آنکه در داخل گنبد دو رامپ مارپیچ قرار دارد که به سکوی فوقانی جهت تماشای مناظر اطراف ختم می شود و لذا مردم به صورت سمبلیک بر بالای سر نمایندگان خود صعود می کنند . در هنگام شب گنبد از طریق تالار مجلس روشن می شود و به صورت گنبدی نورانی می درخشد ، که نشانه ای از قدرت و توانایی پروسه مکراتیک در آلمان فدرال است . از نظر اقلیمی در تابستان تهویه طبیعی تالار نمایندگان از طریق گنبد شیشه ای صورت می گیرد و در زمستان هموای گرم تهویه شده از طریق گنبد شیشه ای باز یافت و مجددا مورد استفاده قرار می گیرد و بالاخره آیینه های وسط گنبد روشنایی طبیعی و تصویر مردم ( خاستگاه قدرت ) را به تالار نمایندگان منعکس می کند.
از موارد دیگر می توان ، پنجره های هوشمند جهت تهویه هوا ، استفاده از سوخت تجزیه شونده بیوگاز جهت تولید برق بدون آلودگی ، حرارت تولید شده در یک مخزن طبیعی آب گرم در زیر ساختمان ، آب سرد لایه های زیر زمینی جهت تامین سرمایش ساختمان ، را نام برد .

 

elnazzzzz

عضو جدید
کاربر ممتاز
زير شاخه هاي معماري هايتك:2 معماری روبوتک

زير شاخه هاي معماري هايتك:2 معماری روبوتک

مختصري در باره زير شاخه هاي معماري هايتك
2- معماری روبوتک
معماری روبوتک Robo Tech
معماری روبوت و تکنولوژی ، استفاده از سازه های هوشمند ، دستگاههای حس گر ، این دستگاهها تغییرات محیطی را احساس کرده و مانند بدن به آن انعکاس می دهند . طراحی خلبانان اتوماتیک با شرایط ایده آل داخل هواپیما .
غرفه آب تازه در هلند ، 1997 م . معماران : گروه معماری NOX
این موزه به صورت موزه آب شور Salt Water و آب شیرین Fresh Water طراحی شده است سرکش از شکنندگی و کشسانی بدن انسان ، بتن ، فلز و انفعالات الکترونیکی و همچنین آب . طرح ، در هم ریزی کامل جسم ، محیط و فن آوری را نشان می دهد و برمبنای ترکیب علوم کامپیوتری و معماری پایه ریزی شده است . شکل ساختمان از منحرف ساختن 14 بیضی به طول 65 متر به حالت معلق ، حاصل شده است . در داخل بنا قدم زدن همچون افتادن است . کف سطوح افقی نیست و هیچ رجعتی هم به افق در آن به چشم نمی خورد .
حس گر ( سنسور ) های بکار رفته به شیوه ای فعل و انفعالی به عکس العمل بازدید کنندگان جواب می دهند و متناسب با آنها دفرماسیون می شوند . استفاده کردن از سیستم صوتی که با ترکیب با نور و بروژکسیون های بی وقفه عمل می کند . تمام حس گرها به CD - ROM هایی وصل اند که دارای شبیه سازهای صوتی اند و می توانند صدا را دگرگون و خم کنند و یا بشکنند . خود صدا نیز می تواند تغییر مکان دهد

 

omid_sashaa

عضو جدید
نگاهی به وضیعت معماری معاصر

نگاهی به وضیعت معماری معاصر

نگاهی به وضیعت معماری معاصرعوامل گوناگونی بر روند پیشرفت جوامع بشری موثرند که از آن جمله می‌توان به عواملی نظیر: اقتصاد، جامعه شناسی، سیاست، پیشرفت‌های علمی، فلسفه و... اشاره کرد که همگی این عوامل بر دگرگونی‌های هنر و معماری نیز بسیار موثرند؛ این تحولات در معماری، آنگونه که چارلز جنکز (منتقد شهیر معاصر)، از آن یاد می کند با دوره مدرن آغاز می شود و سپس با دو دوره پست مدرن و لیت مدرن پی گرفته می شود.
مدرنیسم در معماری، پس از انقلاب صنعتی و از حدود سال ۱۹۲۰ م آغاز می شود؛ به‌لحاظ شناخت‌شناسانه معماران مدرن به یک سبک جهانی و شاید بتوان گفت به نوعی بی سبکی معتقد بودند. در معماری مدرن فرم، ناشی از «عملکرد» است. ساختمان حاصل از سبک در معماری مدرن دارای صراحت بیان است، فرم انتزاعی و دارای خلوص و سادگی است. از آنجا که معماری مدرن نفی کننده تاریخ است، لذا ضد هر گونه تزئینات، تمثیل و استعاره‌ای است که رجعتی به تاریخ قلمداد شود. در حقیقت معماری مدرن بر اساس اصالت برنامه شکل می گیرد و در آن عملکرد، نقش مهمی را ایفا می‌کند؛ بدین معنی که سازماندهی فضایی پروژه تحت تاثیر مستقیم اقتصاد قرار دارد و پروژه بر مبنای اقتصادی ترین وضیعت عناصر برنامه به وجود می آید و فرم، صورت اقتصادی طرح است! فرم، عنصری جبری است که ناشی از عملکرد و برنامه است و زیبایی‌شناسی آن زیبایی ماشینی و منتج از فناوری است.
پس از سال ۱۹۶۰م، دو گرایش جدید پست مدرن و لیت مدرن، رخ می‌نمایند، هر یک دارای گرایش های مجزایی هستند، حتی ادامه تفکرات این سبک‌ها تا سال های اخیر هم قابل پی گیری است. در اندیشه معماران پست مدرن، سبک به صورت دوگانه‌ای به وجود می آید و دارای ظاهری عامه پسند و طرفدار عقاید جمع است. معماران این دوره که دیگر معماری مدرن را کارآمد و آرمانی نمی‌یابند، با رجعت به گذشته و تاریخ معماری، نشانه‌هایی را از آنها در معماری خود مورد استفاده قرار می‌دهند.
در معماری پست مدرن نئوکلاسیک، برنامه طرد می‌شود و فرم فارغ از برنامه شکل می‌گیرد؛ در واقع این فرم‌ها هستند که مساله اصلی معماری را تعریف می کنند. فرم‌های اسطوره‌ای ولی بی‌زمان. این معماری با برداشت‌های تاریخی و استفاده از الگو‌های کلاسیک نظیر تقارن، تعادل، تبدیل کثرت به وحدت و... فرمهای انتزاعی را خلق می‌کند که برنامه و عملکرد در ادامه درون آن گنجانده می‌شود. برای معمار پست مدرنیست علی‌السویه است که یک کتابخانه طراحی شود یا یک موزه، یک مدرسه یا یک کارخانه، او تصویر سازی کرده، تمثیل‌ها و استعارات تاریخی را از متن موجود برداشت می‌کند، به طرزی مملو از تزیینات آلی و کاربردی، سپس در نهایت، عملکرد در قالب فرمال ریخته می‌شود و شکل می‌گیرد، حتی به قیمت تغییراتی در برنامه!
اندیشه «لیت‌مدرن» معتقد به سادگی ناخودآگاه است؛ «معمار لیت‌مدرن»، واقع بین است و معتقد به هر فرمی است که حاصل آید. ساختمان حاصل از این سبک دارای فرمی تندیس گونه است، فرمی رمز‌آلود با تکرار فوق‌العاده و خلوص! این بناها در عین سادگی، پیچیده هستند و دارای دوگانگی و اشاراتی مبهم. معماران لیت‌مدرن همانند اسلاف خود با تمثیل و استعاره مخالف هستند لیکن، طراحی آنها به گونه‌ای است که با ساختمان و سازه به‌مانند تزئینات برخورد می‌شود؛ بناهای این سبک بسیار پرزرق و برق و تکنیکی است، قسمت اعظم زیبایی‌شناسی آنها نتیجه زیبایی ماشین است البته با تعابیری نو از آن....
در سال‌های اخیر گرایش‌های جدیدی را در معماری شاهد هستیم که تقریبا همه آنها منتج از این سه جریان عمده هستند که بعضی از آنها را می‌توان به طور مشخص به عنوان سبکی خاص نام ببریم؛ مانند: اما تکثر طرز تفکرات حاکم بر معماری امروز جهان به حدی است که می توان با توجه یه اندیشه، نحوه طراحی، گرایش و موضع‌گیری معماران نسبت به معماری، سبکی خاص را برای هر معمار قائل شد، به طور مثال سبکی که برای معماری فرانک گری قایل هستیم یا سبک معماری افرادی نظیر آیزنمن و یا دانیل لیبسکیند کاملا متفاوت است و آنها را نمی‌توان در یک قالب گنجاند و در عین حال نمی توان نام یک سبک خاص را بر روی آنها گذاشت بلکه هریک از آنها بر اساس اندیشه و استراتژی خود دارای سبکی منحصر به خویش هستند. البته ممکن است سبک کاری آنها توسط افراد دیگری مورد استفاده و اقتباس قرار گیرد.
در ایران نیز، علی‌الخصوص در دهه اخیر، رویکردهایی خاص به معماری شکل گرفته است که در نگاهی عام می‌تواند به صورت یک رسته‌بندی کلی، حضور و نوع نگاه به معماری را در بین گروه‌های مختلف مطرح در کشور را طبقه بندی کرد؛ طبقه‌بندی اینچنینی هرچند تا به حال شکل نگرفته (یا جدی گرفته نشده است!)، ولی کاملا در درک معماری و ساخت و ساز معاصر ایران می‌تواند راهگشا باشد.

ونداد رهبانی
 
آخرین ویرایش:

10000

عضو جدید
منابع سبک شناسی

منابع سبک شناسی

از زمان و معماری – منوچهر مزینی
زیبا شناسی در معماری – یورگ کورت گروتر – ترجمه جهانشاه و مهندس همایون
تاریخ معماری غرب – بانی امیر مسعود
معماری معاصر غرب – وحید قبادیان
پست مدرنیته و پست مدرنیسم – حسینعلی نوذری
معماری در گذر زمان و مکان – رابرت ادام – ترجمه محمد احمدی نژاد
تاریخ معماری مدرن – لئوناردو بنه لو – حسین نیر احمدی
سنت و مدرنیته – رضا داوود اردکانی
وضعیت پست مدرن – فرانسوا لیو تار – ترجمه حسینعلی نوذری
کتاب های چاپ شده اثر اقای مهندس محمد رضا جودت در مورد مقالات معماری – دیکانستراکشن و فولدینگ و پست مدرن ها
نگاهی به مبانی معماری از فرم تا مکان – پی یر فون مایس – سیمون ایوازیان
اما بهترین منابع برای سبک ها مطالعه کتاب های اشنایی با مشاهیر جهان
مانند تادائو اندو – نورمن فاستر- ریچارد مایر و ...... که با انواع سبک ها اشنا میشوید .
معماری جهان دهه 80 و 90 - منصور سپهری مقدم
فضا زمان معماری – زیگفرید گیدئین

از طریق مطالعه و تحقیق در این کتاب ها یا سایر دیگر منابع زمینه و شناختی از سبک های معماری پیدا کنید .
موفق باشید.
 

saeed.ahmadzadeh

عضو جدید
معرفی سبک گوتیک

معرفی سبک گوتیک

معرفی سبک گوتیک:
سبک شاخص معماری شمال اروپاست از آغاز قرن دوازدهم تا قرن شانزدهم وهمینطور به سبک نقاشی وپیکره سازی آن دوره هم اطلاع می شود. گرچه عناصر مشخص سبک گوتیک هریک به طور مستقل پیش از این تاریخ هم در گونه های مختلف معماری به کار گرفته شده بودند اما سبک گوتیک اولین به کارگیرنده ی متمرکز ومنظم صنایع وفنونی چون طاق بندی با رگه قوسی و طاقهای نوک تیز و پشت بندهای شمشیری و سرمناره های تزیینی وزینتهای بالای سقف وشیروانی و تزیینات توری وار گوتیک وشیشه های رنگی بود .به ظاهر ممکن است به نظر برسد که سبک گوتیک از اهمیت کمتری نسبت به سبک رومی وار برخورد دار باشد اما توجه داشته باشیم که گوتیک سبک معماری نباهای بلند وسربه فلک کشیده بوده واز نظر تاریخی جایگزین سبک رومی وار شده است .
رواج مجدد سبک معماری گوتیک در قرن می یابد و دلیل این امر هم ناشی از جهان بینی این دوره میباشد که تلاش داشتند آسمان را بر روی زمین فرود آورند!
ثانیا بدلیل انتقال بخش های باربر به قسمت خارجی ساختمان، در داخل احساس ناپایداری و بدنبال آن تنش ایجاد میشود
ثالثا بدلیل اعتلای هنر مجسمه سازی در این سبک بوفور از نقش برجسته سازی مجسمه های کوچک اندام قدیسان بر روی قوسهای مکرر درگاههای ورودی استفاده شد که مجموع علل و عوامل فوق در کنار منارها و برجهای نوک تیز و بلند این سبک باعث بوجود آمدن احساسی غریب از تماشای این آثار میشود.

ادامه مطالب در http://saeedmemary.persianblog.ir/
 

saeed.ahmadzadeh

عضو جدید
سبک روکوکو

سبک روکوکو

sahar می نویسد " در لغت به معني سنگريزه است. اين شيوه در فرانسه پديد آمد و در واقع واكنشي عليه شكوه و جلال افراطي كاخ ورساي به شمار مي آيد. يكي از اولين نتايج اين واكنش، ساختن خانه هاي شهري بود كه هم كوچك تر و هم راحت تر از كاخ هاي باروك بودند. در اين شيوه علاوه بر بهره گيري از منحني هاي كوچك شبيه به صدف، از عناصري كه بيان طراوت و سرزندگي بنمايد نيز استفاده مي شد."
به وبلاکم سری بزنید http://saeedmemary.persianblog.ir/
 

saeed.ahmadzadeh

عضو جدید
دیکانستراکشن معماری در فارسی

دیکانستراکشن معماری در فارسی

دیکانستراکشن در فارسی به ساختار زدایی ، شالوده شکنی ، واسازی ، بنیان فکنی ، ساختار شکنی و بن فکنی ترجمه شده است . شاید این کثرت اسامی به دلیل آن باشد که دیثکانستراکشن یک نگرش چند وجهی و چند معنایی به دال و مدلول و هر نوع متنی دارد .
در نیمه اول قرن بیستم مهم ترین مکتبی که ادامه دهنده فلسفه مدرن محسوب می شد ، فلسفه اصالت وجود بود . ژان پل سارتر ( 1980 - 1905 ) فیلسوف فرانسوی ، پایه گذار این مکتب است . او خرد گرایی مدرن ، که توسط دکارت ، کانت و سایر بزرگان مدرن مطرح و تبیین شده بود ، را اساس فلسفه خود قرار داد . سارتر معتقد به خرد گرایی استعلایی ( Transendental Mind ) است . از نظر وی ، " فرد ماهیت خویش را شکل می دهد و نباید از این عامل در مسیر شخصیت فرد غافل ماند ... سارتر آزادی بی قید و شرط را از امکانات ذهن آدمی دانست . به نظر او آدمی آزاد است هر چه می خواهد اختیار کند و به همین جهت است که باید او را مسئول انتخاب های خود دانست . "
از نیمه دوم قرن اخیر ، فلسفه مدرن و مکتب اصالت وجود و خرد باوری از طرف مکتب جدیدی به نام مکتب ساختارگرایی مورد پرسش قرار گرفت . این مکتب در ابتدا توسط فردیناند دو سوسور ، زبان شناس سوییسی و لوی استراوس ، مردم شناس فرانسوی ، مطرح شد . ساختارگرایی واکنشی در مقابل خرد استعلایی و ذهنیت مدرن است . ساختارگراها معتقدند که عاملی مهم تر از ذهن وجود دارد که پیوسته مورد بی مهری قرار گرفته و آن ساختار زبان است . از نظر اندیشمندان ساختارگرا ، می باید ساختارهای ذهن بشری را مطالعه کنیم و این ساختارها بسیار مهم هستند . ساختار ذهن مبنایش زبان است . انسان بوسیله زبان با دنیای خارج مرتبط می شود .
اگر به عقیده دکارت همه چیز آگاهانه شکل می گیرد ، به نظر استراوس ، ساختارهای فرهنگ ، اساطیر و اجتماع آگاهانه نیست ، همه آنها در ساحت ناخود آگاه شکل می گیرد و مولفی ندارد . استوارس استیلای سیصد ساله ذهن استعلایی را زیر سوال برد . اگر از دوره دکارت ، انسان موجودی است خردورز ، از نظر استوارس موجودی است فرهنگی و ماهیت انسان در بستر فرهنگ شکل می گیرد . لذا جهت رهیافت به ماهیت بشر ، باید زبان ، فرهنگ و قومیت را مطالعه کنیم .به طور کلی ، " روش ساختارشناسی ، یافتن و کشف قوانین فعالیت بشری در چهار چوب فرهنگ است که با کردار و گفتار آغاز می شود . رفتار و کردار نوعی زبان است . به همین دلیل ساختارگراها ، ساختار های موجود در پدیده ها را استخراج می کنند . " چنانچه ژان پیاژه ( 1980- 1896 ) ، روان شناس فرانسوی ، مطالعات وسیعی در مورد ساختارهای رشد ذهن کودک و شخصیت کودک انجام داد .
مکتب دیکانستراکشن که یکی از شاخه های مهم فلسفه پست مدرن محسوب می شود ، نقدی به بینش ساختارگرایی و همچنین تفکر مدرن است .
مکتب دیکانستراکشن توسط ژاک دریدا ( - 1930 ) ، فیلسوف معاصر فرانسوی ، پایه گذاری شد . دریدا با ساختارگراها مخالف است و معتقد است که وقتی ما به دنبال ساختارها هستیم از متغیر ها غافل می مانیم ، فرهنگ و شیوه های قومی هر لحظه تغییر می کند ، پس روش ساختارگراها نمی تواند صحیح باشد . دریدا از سال 1967 ، یعنی زمانی که سه کتاب او منتشر شد ، در مجامع روشنفکری و فلسفی غرب مطرح گردید . این سه کتاب عبارتند از :
گفتار و پدیدار ، نوشتار و دیگر بودگی و نوشتار شناسی .
از نظر دریدا فلسفه غرب دچار نوعی ورشکستگی است و در حال حاضر پویایی خودش را از دست داده است .
به عقیده دریدا ، یک متن هرگز مفهوم واقعی خودش را آشکار نمی کند ، زیرا مولف آن متن حضور ندارد و هر خواننده و یا هر کس که آن را قرائت کند ، می تواند در یافتی متفاوت از قصد و هدف مولف داشته باشد . " نوشتار مانند فرزندی است که از زهدان مادر ( مولف ) جدا شده . هر خواننده ای می تواند برداشت خود را داشته باشد .
به وب سایتم سری بزنید مطالب خوبی در مورد هنر معماری http://saeedmemary.persianblog.ir/
 

jentleman_arch

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنر در گذر زمان

هنر در گذر زمان

سلام دوستان اینم تمام سبک های معماری و نقاشی:gol::gol:


سبک‌هاو مکتب های معماری و سبک‌های نقاشی






باروک (Baroque ) :



از نظر ادبی باروک اغلب در برابر کلاسیسیسم معنی می شود. یعنی بر خلاف کلاسیسیسم که بر پایه ی اعتدال استوار است در باروک اغراق به چشم می خورد.

دو شاخه ی باروک عبارت است از: Preciosite و Burlesque
در Preciosite تصنع وجود دارد. مثلن به جای گفتن"دندان" از عبارت "مبلمان دهان" و یا به جای کلمه ی "نان" از عبارت "حامی زندگی" استفاده می شود. این نوع از باروک در واقع خواستار ایجاد فاصله میان افراد عامی و باسواد است به شکلی که درک سخنان افراد باسواد برای افراد عامی مشکل گردد.

شاخه ی دوم باروک یعنی Burlesque نیز مانند شاخه نخست عمل می کرد ولی در جهت مسخره کردن افراد عامی.

جهان بینی و خصوصیات سبک باروک
۱ـ بی ثباتی دنیا: یکی از اساسی ترین تفکرات باروک این است که شناخت و دانش بشر از جهان پیرامون خود کامل و صد در صد نیست، چون دنیا بی وقفه در حال تحول، دگرگونی و بازسازی است و هیچ چیز ثابت و قطعی نیست. به عنوان مثال، این تغییر و تحول در طبیعت کاملاً محسوس است. توالی فصلها، نشانه هایی ملموس از این تغییر شکل بی وقفه دنیا است.
۲ـ انسان آزاد: انسان محکوم به سرنوشت نیست، بلکه حاکم بر تقدیر خود است، چون این دنیا ثابت و بدون تغییر و تحول و قوانین حاکم بر آن نیز قطعی و غیر قابل نقض نیست، بودن انسان در چنین شرایطی، آزادی عمل، قدرت انتخاب و توانایی تصمیم گیری با تمام آگاهی را برای او به دنبال دارد.
۳ـ نپذیرفتن چیزی بطور قطعی و مسلم: باروک به واقعیتهای قطعی و صد درصد ایمان ندارد، بلکه عقیده دارد که همه چیز در ظاهر نمودار می شود. باروک به آنچه که در «ظاهر وجود دارد» اهمیت می دهد نه به آنچه که «واقعاً هست.»
۴ـ واقعیت و توهم: پیروان سبک باروک معتقد هستند که بین حقیقت و خیال، ظاهر و باطن مرز مشخصی وجود ندارد و کاملاً از هم قابل تفکیک نیستند. شاید آنچه را که خیالی می دانیم، عین واقعیت باشد و شاید هم برعکس، تمام واقعیتهای ذهنی ما همه خیالی بیش نباشد.
۵ دنیا صحنه نمایش است: زندگی تئاتری توأم با خواب و بیداری، عشق و عقل، جنون و شیفتگی، خیال و حقیقت است. انسان باید دراین صحنه زندگی بانقابی بر چهره نقش بازی کند یعنی باید بازیگر صحنه زندگی خودباشد. و بازیگر این صحنه، انسان، باید با گذاشتن نقاب، واقعیت را پنهان کند که این کتمان و بازیگری نوعی خودسازی است زیرا با تظاهر به خوب و شریف بودن، واقعاً می توان خوب و شریف شد.
۶ باید مدرن بود: درعصر باروک دیگر از قدما تقلید و پیروی نمی شود، بلکه بیشتر به دنبال چیزهای نو و جدید و خلاف روال معمول هستند.
۷ مخاطبان متمدن: مخاطبان باروک مردمان با فرهنگ و متمدن هستند ولی الزاماً دانشمند و فاضل نیستند.
۸ افراط: هنرمندان سبک باروک در خلق آثار خود گاهی زیاده روی می کنند و ازنظر آنان هر افراطی به نام «آزادی خلاق» مجازاست.
قالبهای ادبی و هنری: سبک باروک در همه هنرها منجمله: نقاشی، معماری، سینما، موسیقی، تئاتر، شعر و هنرهای تجسمی راه پیداکرد.
معمولاً درقالبهای ادبی باروک به صنایع ادبی بویژه تضاد، مجاز و استعاره توجه خاصی می شود.
۱ تئاترهای تراژدی ـ کمیک و نمایشنامه های روستایی (Pastoral) که از یک عشق ساده در دل طبیعت ناشی می شود دراین دوران بسیار موردتوجه است.
۲ شعر باروک نیز بیشتر اشعار شخصی با تصویرسازی های بسیاردرخشان و گاهی هم با سخنان نامفهوم ارائه می شود.
۳ رمانهای این دوره نیز پر از حوادث و اتفاقهایی است که در مکانها و زمانهای مختلف برای قهرمان باروک روی می دهد. قهرمان باروک خود را در عشق خود حبس نمی کند و پایبند به آن نیست. به همین دلیل اغلب عشقهای باروک بی ثبات و ناپایدار هستند.
۴ معماری نیز از قالبهای بسیارموردتوجه این سبک است. سمبل معماری باروک خطوط منحنی، کج و ناموزون است. تزئینات و نمای ظاهری در معماری سبک باروک بسیاراهمیت دارد.
معماری گوتیک


معماری گوتیک یکی از سبک‌ها و دوره‌های تاریخی معماری است. این سبک یک سبک مذهبی بوده که همواره در خدمت کلیسا بوده است.

آغاز پیدایش هیچ یک از شیوه‌های معماری را به دقت شیوهٔ گوتیک نمی‌توان تعیین کرد. هنر معماری گوتیک در میان سالهای ۱۱۳۷ و ۱۱۴۴ (میلادی) در جریان بازسازی کلیسای سنت دنیس فرانسه پا به عرصه وجود گذاشت و تا اواسط قرن شانزدهم میلادی در اروپا معمول بود. هنر گوتیک در میان دو دوره رمانسک و رنسانس واقع شده است و تا قبل از دوره مدرن گوتیک به عنوان یک صفت منفی به کار می رفت فیلاریته از آن به عنوان هنر فلاکت زده یاد می کند. کلیسای نتردام پاریس از نمونه های برجسته ی معماری گوتیک به شمار می رود.
دوره معماری در اروپا طی سده‌های سیزده و چهارده شکل گرفته و شکل گیری آن در این دو ‏سده مراحلی را طی نموده‌است که به نظر می‌رسد ، آنرا در سه دوره گوتیک آغازین ، گوتیک ‏پیشرفته و گوتیک پسین بررسی نماییم .

الف ) گوتیک آغازین : معماری گوتیک در فرانسه آغاز گردید .البته با دوباره ساختن کلیسای ‏سن دنی پاریس ، این کلیسا یکی از بزرگترین و قدیمی ترین بناهای عصر گوتیک محسوب می‌‏گردد . با اینکه کلیسای سن دنی هم آثار رومانسک در آن مشهود است و هم گوتیک ، و لیکن ‏کلیسای دوره انتقال است.

کلیسای نوتردام پاریس : این بنا در سال ۱۱۶۳ میلادی ساخته شد . برجهای بازوها جریی از ‏نقشه کلیسای پاریس یا کلیسای مشهور نوتردام نبودند . این بنا طوری است که متعلق به سبک ‏گوتیک آغازین است . ولیکن نیم نگاهی به گوتیک پیشرفته دارد که در آن فقط کلاهک باریک و ‏زیبا رومی مربع تقاطع ، خط دراز و افقی سقف را که از پشت برجهای جسیم نمای غربی آن رو ‏به غرب کشیده شده قطع کرده‌است .‏ در نقشه این کلیسا پنج راهرو قابل ملاحظه‌است ، که در آن شیوه بلوک بندی رومانسک با شیوه ‏تاق زنی شش بخشی صحن در دوره گوتیک آغازین ترکیب شده‌است . بازویی اصلی کوتاه است ‏و از حد راهروهای جانبی بیرونی فراتر رفته‌است . صحن اصلی به گوتیک آغازین چهار بخشی ‏است و یک سه دهانه به شکل یک رشته نقشهای گل سرخی دارد . ردیف پنجره‌های زیر ‏گنبدی با پایین آوردن نقشهای گل سرخی دارد ، سه دهانه تا حد بالای بالکانه ، پایین تر آورده ‏شده‌اند.

یکی دیگر از آثار معماری گوتیک آغازین ، کلیسای لائون است که در سال ۱۱۶۰ میلادی حدود ‏چهل سال بعد ، یعنی در سال ۱۲۰۰ میلادی تکمیل گردید . هر چند که این کلیسا بسیاری از ‏ویژگیهای رومانسک را دارد . ولی همین عناصر ساختمانی را با المانهای معماری گوتیک مانند ‏تاق جناغی و قرس تیزه دار در هم آمیخت محراب و جایگاه خوانندگان ، مدت زمانی پس از ‏تکمیل کلیسا توسعه یافت و پلان کنونی آن نسبتا دراز و باریک است و انتهای شرقی آن ‏راستگوشه و حال و هوایی آشکارا انگلیسی از جمله ویژگیهای رومانسک قابل تشخیص این نقشه ‏، مربع تقاطع علامت گذاری شده و شبکه بندیهای آن است . که از یک واحد بزرگ در قسمت ‏صحن بالا مربع کوچک در هر راهروی جانبی تشکیل شده‌است .

ب ) معماری گوتیک پیشرفته : معماری گوتیک در مرحله مترقی با پشت سر گذراندن تجربه ‏های بسیار به طور بسیار چشمگیری از معماری شیوه رومانسک و حتی گوتیک آغازین متمایز ‏گردید . در میانه سده سیزدهم معماری گوتیک به اوج اعتلای خود رسید ، در همین زمان ‏کلیساهای جامع : رنس ، آمین ، بووه ، بورژ بنا شدند که هم مشخص یه بلندی و سبکی کم ‏سابقه و باریکی جزرها و نازکی دیوارها ، کشیدگی برجها و منارها و تیزی سر مناره‌ها ، تکرار و ‏تاکید قائمهای ساختمانی بودند ، بدان میزان که حالت خیزی رو به آسمان ، یا فضایی محصور ‏آویخته بر پیکر کلیسا بخشید .

کلیسای شارتر : این کلیسا که از دو بازوی عرضی و طولی تشکیل یافته‌است . به نظر می‌رسد ‏که بخش انتهای شرقی با صحن اصلی کلیسا برابر باشد و مهمترین چیزی که در این کلیسا به ‏چشم می‌خورد ، نوع سازماندهی فضاهاست . آخرین طراحی مربعی ، که در کلیساهای گوتیک ‏آغازین به کار بسته می‌شدند ، جایشان را به یک شبکه بلوک بندی چهار گوش دادند ، که در ‏آینده به اصل معماری گوتیک پیشرفته مبدل خواهد شد . در مقابل هر بخش چهار گوش صحن ‏‏( هر واحد) فقط یک مربع تنها دیده می‌شود . این روش بلوک بندی جدید را تغییری در ‏طراحی تاق همراه است . تاق بندی گوتیک پیشرفته در مقایسه با اسلاف خود ، محوطه نسبتا ‏کوچکتری اشغال می‌کرد . حائل بندیش آسانتر بود . یعنی چهار بخشی است . حتی از نظر ‏بصری هم تاثیر قابل توجهی داشت چون دیگر تصور نمی‌رفت که هر یک از واحد‌های اصلی و ‏کنار هم حجم‌های جداگانه‌ای باشند و همچنین دیگر اثری از روش ستون بندی در این بناها ‏دیده نمی‌شد. هر چند صحن اصلی دارای مفصل بندی قابل توجهی بود ، و لیکن به صورت ‏وسیع و پیوسته جلوه گر است .

ج ) معماری گوتیک پسین : دوره سوم یا آخر گوتیک را باید دوران اعتلا و همچنین پایان این ‏شکوه و عظمت و ظرافت دانست . در این زمان معمار گوتیک تلاش و سیعی در جهت ایجاد ‏قوسهای متقاطع داشت که فشار تاق را بدون واسطه سر ستونها مستقیما به پایه‌های بنا منتقل ‏کند . پنجره‌های وسیعتری جای پنجره‌های وسیع پیشین را گرفتند و شبکه‌های داخلی آن به ‏صورت شعله‌های آتش در می‌آمد و نوارهای متقاطع به شکل ابرو در آن تعبیه شدند .

یکی از نمونه‌های بارز کلیساهای این دوره کلیسای سن مالکو در شهر روان پایتخت نرماندی ‏است .

معماری گوتیک در کشورهای اروپایی :در هر یک از این کشورها معماری گوتیک دارای ‏ویژگیهایی خاص است . حال برای آشنایی با این ویژگیها به بررسی کوتاه و مختصر معماری ‏گوتیک در کشور انگلستان می‌پردازیم :

گوتیک در انگلستان : معماری گوتیک از شارتر وایل دوفرانس چون سیلی به سوی ایالت فرانسه ‏سرازیر شد و از مرزها عبور کرد . و به کشور انگلستان قدم نهاد .انگلستان با روی باز معماری ‏جدید را پذیرفت وعلت آن هم این بود که نیمی از کشور انگلستان در قلمرو فرانسه بود . اسلوب ‏معماری گوتیک در انگستان به سه مرحله تقسیم می‌شود . گوتیک نخستین ، گوتیک مزین ، ‏گوتیک قائم . در معماری گوتیک آغازین در انگلستان پنجره‌های بسیار بلند و نوک تیز و ‏تاقیهایی به همین روش پدیدار شد که سبک نیزه‌ای نام گرفت .

کلیسای سنت الیزابت : این کلیسا در شهر ماربورگ واقع شده ، که در سال (۱۲۳۳تا ۱۲۸۳ م ) ‏ساخته شده‌است . از بناهای این دوره در آلمان است راهروهای جانبی بخش عمده‌ای از نقش ‏حائل بندی لازم برای تاق مرکزی را انجام می‌دهند .

پیکر تراشی در معماری گوتیک :پیکرتراشی گوتیک به طور کامل از کلیساهای این دوره پدیدار ‏شد ، وبرروی درهای غربی که دروازه‌های ورود به اورشلیم بهشت آسا وسردرهای شاهی پنداشته ‏می شدند ، قرار گرفتند .پیکره‌های سردر غربی کلیسای « شارتر» که به صورت یکپارچه از کار ‏در آمده‌اند ، عظمت و قدرت مسیح را نمایان می‌کنند . تولد ، معرفی مسیح در معبد و مسیح ‏کودک در دامن مریم عذرا در سمت راست و معراجش به آسمان بر سردر سمت راست .

نقطه اوج پیکرتراشی گوتیک را در بعضی از تندیسهای کلیسای « رایمز» (۱۲۹۹- ۱۲۲۵ م) می‌‏توان دید ، و از همه مشهورتر در این کلیسا مجموعه‌ای به نام ملاقات وجود دارد که در آن ‏صحنه حضرت مریم (س) دارای شخصیت کاملا متمایزی است ، آنهم به خاطر انحنایی که به ‏بدن داده شده و به صورت موزونی بدن را برگردانده و به سوی ملاقات کنندگان متمایل شده ‏است .

شیشه منقوش در معماری گوتیک :‏ اوج معماری گوتیک در پیکرتراشی واستفاده از هنر پرشکوه و با جاذبه‌ای است که به شیشه ‏منقوش معروف شده‌است . این مصالح جدید تقریبا با سبک گوتیک مترادف اند . در هیچ دوره ‏دیگری شیشه را با یک چنین ظرافت و زیبایی و حتی مهارتی به کار نبرده‌اند .
كليساي بزرگ ميلان، نشانه اوج معماري گوتيك

كليساي بزرگ ميلان، دومين كليساي بزرگ كاتوليك است كه در ساخت آن سبك گوتيك و نئوگوتيك به كار گرفته شده است.
 

jentleman_arch

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیکاستراکشن:
در فارسی به ساختار زدایی ، شالوده شکنی ، واسازی ، بنیان فکنی ، ساختار شکنی و بن فکنی ترجمه شده است . شاید این کثرت اسامی به دلیل آن باشد که دیثکانستراکشن یک نگرش چند وجهی و چند معنایی به دال و مدلول و هر نوع متنی دارد .
از آنجایی که مبانی دیکانستراکشن مستقیما از فلسفه دیکانستراکشن استخراج شده و به لحاظ آشنایی نسبتا اندک معماران با فلسفه این مکتب ، برای استنباط معماری دیکانستراکشن ، ابتدا لازم است فلسفه دیکانستراکشن و مهم تر از آن ، زمینه های نظری این نحله فکری تبیین شود.
در نیمه اول قرن بیستم مهم ترین مکتبی که ادامه دهنده فلسفه مدرن محسوب می شد ، فلسفه اصالت وجود بود . ژان پل سارتر ( 1980 - 1905 ) فیلسوف فرانسوی ، پایه گذار این مکتب است . او خرد گرایی مدرن ، که توسط دکارت ، کانت و سایر بزرگان مدرن مطرح و تبیین شده بود ، را اساس فلسفه خود قرار داد . سارتر معتقد به خرد گرایی استعلایی ( Transendental Mind ) است . از نظر وی ، " فرد ماهیت خویش را شکل می دهد و نباید از این عامل در مسیر شخصیت فرد غافل ماند ... سارتر آزادی بی قید و شرط را از امکانات ذهن آدمی دانست . به نظر او آدمی آزاد است هر چه می خواهد اختیار کند و به همین جهت است که باید او را مسئول انتخاب های خود دانست . "
از نیمه دوم قرن اخیر ، فلسفه مدرن و مکتب اصالت وجود و خرد باوری از طرف مکتب جدیدی به نام مکتب ساختارگرایی مورد پرسش قرار گرفت . این مکتب در ابتدا توسط فردیناند دو سوسور ، زبان شناس سوییسی و لوی استراوس ، مردم شناس فرانسوی ، مطرح شد . ساختارگرایی واکنشی در مقابل خرد استعلایی و ذهنیت مدرن است . ساختارگراها معتقدند که عاملی مهم تر از ذهن وجود دارد که پیوسته مورد بی مهری قرار گرفته و آن ساختار زبان است . از نظر اندیشمندان ساختارگرا ، می باید ساختارهای ذهن بشری را مطالعه کنیم و این ساختارها بسیار مهم هستند . ساختار ذهن مبنایش زبان است . انسان بوسیله زبان با دنیای خارج مرتبط می شود .
اگر به عقیده دکارت همه چیز آگاهانه شکل می گیرد ، به نظر استراوس ، ساختارهای فرهنگ ، اساطیر و اجتماع آگاهانه نیست ، همه آنها در ساحت ناخود آگاه شکل می گیرد و مولفی ندارد . استوارس استیلای سیصد ساله ذهن استعلایی را زیر سوال برد . اگر از دوره دکارت ، انسان موجودی است خردورز ، از نظر استوارس موجودی است فرهنگی و ماهیت انسان در بستر فرهنگ شکل می گیرد . لذا جهت رهیافت به ماهیت بشر ، باید زبان ، فرهنگ و قومیت را مطالعه کنیم .به طور کلی ، " روش ساختارشناسی ، یافتن و کشف قوانین فعالیت بشری در چهار چوب فرهنگ است که با کردار و گفتار آغاز می شود . رفتار و کردار نوعی زبان است . به همین دلیل ساختارگراها ، ساختار های موجود در پدیده ها را استخراج می کنند . " چنانچه ژان پیاژه ( 1980- 1896 ) ، روان شناس فرانسوی ، مطالعات وسیعی در مورد ساختارهای رشد ذهن کودک و شخصیت کودک انجام داد .
مکتب دیکانستراکشن که یکی از شاخه های مهم فلسفه پست مدرن محسوب می شود ، نقدی به بینش ساختارگرایی و همچنین تفکر مدرن است .
مکتب دیکانستراکشن توسط ژاک دریدا ( - 1930 ) ، فیلسوف معاصر فرانسوی ، پایه گذاری شد . دریدا با ساختارگراها مخالف است و معتقد است که وقتی ما به دنبال ساختارها هستیم از متغیر ها غافل می مانیم ، فرهنگ و شیوه های قومی هر لحظه تغییر می کند ، پس روش ساختارگراها نمی تواند صحیح باشد . دریدا از سال 1967 ، یعنی زمانی که سه کتاب او منتشر شد ، در مجامع روشنفکری و فلسفی غرب مطرح گردید . این سه کتاب عبارتند از :
گفتار و پدیدار ، نوشتار و دیگر بودگی و نوشتار شناسی .
از نظر دریدا فلسفه غرب دچار نوعی ورشکستگی است و در حال حاضر پویایی خودش را از دست داده است .
به عقیده دریدا ، یک متن هرگز مفهوم واقعی خودش را آشکار نمی کند ، زیرا مولف آن متن حضور ندارد و هر خواننده و یا هر کس که آن را قرائت کند ، می تواند در یافتی متفاوت از قصد و هدف مولف داشته باشد . " نوشتار مانند فرزندی است که از زهدان مادر ( مولف ) جدا شده . هر خواننده ای می تواند برداشت خود را داشته باشد . "
از نظر دریدا ، نوشتار ابزار خوبی برای انتقال مفاهیم نیست و یک متن هرگز دقیقا همان مفاهیمی را که در ظاهر بیان می کند ندارد . متن به جای انتقال دهنده معنا ، یک خالق است . به همین دلیل در بینش دیکانستراکشن ، ما در یک دنیای چند معنایی زندگی می کنیم . هر کس معنایی و استنباطی متفاوت با دیگران از پدیده های پیرامون خود قرائت می کند .
تقابل دوتایی موضوع دیگری است که دریدا نقد کرده است . تقابل های دوتایی همچون روز و شب ، مرد و زن ، ذهن و عین ، گفتار و نوشتار ، زیبا و زشت و نیک و بد همواره در فلسفه غرب مطرح بوده است . از زمان افلاطون تا کنون همواره یکی بر دیگری برتری داشته است. ولی به نظر دریدا هیچ ارجحیتی وجود ندارد . او این منطق سیاه و سفید و مسئله یا این یا آن را رد مردود می داند .
به عنوان مثال ، در فلسفه غرب همیشه گفتار بر نوشتار به دلیل حضور گوینده ارجحیت داشته است . ولی به عقیده دریدا ، معنای متن را گوینده تعیین نمی کند ، بلکه شنونده و یا خواننده متن است که با توجه به ذهنیت و تجربه خود این معنا را که می تواند متفاوت از منظور و غرض گوینده یا مولف باشد مشخص می کند . لذا لزوما گفتار بر نوشتار ارجح نیست .
باید عنوان شود که تعریف دقیق و مشخصی از دیکانستراکشن وجود ندارد ، زیرا هر تعریفی از دیکانستراکشن می تواند مغایر با خود دیکانستراکشن تفسیر و تاویل شود . خود دریدا می گوید : " دیکانستراکشن کردن یک متن به معنای بیرون کشیدن منطق ها و اسنتباطات مغایر با خود متن است . در واقع گسترش درک مجازی است . "
به طور کلی دیکانستراکشن نوعی وارسی یک متن و استخراج تفسیرهای آشکار و پنهان از بطن متن است . این تفسیرها و تاویل ها می تواند با یکدیگر و حتی با منظور و نظر پدید آورنده متن متناقض و متفاوت باشد . لذا در بینش دیکانستراکشن ، آنچه که خواننده استنباط و برداشت می کند واجد اهمیت است و به تعداد خواننده ، برداشت ها ، استنباطات گوناگون و متفاوت وجود دارد . خواننده معنی و منظور متن را مشخص می کند و نه نویسنده . ساختاری ثابت در متن و یا تفسیری واحد از آن وجود ندارد . ارتباط بین دال و مدلول و رابطه بین متن و تفسیر شناور و لغزان است .
شخصی که این مباحث فلسفی را وارد عرصه معماری نمود ، پیتر آیزنمن، معمار معاصر آمریکائی است . آیزنمن نه تنها با مقالات و سخنرانی های خود ، بلکه با فضاها ، کالبدها و محوطه سازی های متعددی که ساخته ، فلسفه دیکانستراکشن را به صورت یکی از مباحث اصلی معماری در طی دهه هشتاد میلادی در آورد .


1. درسته كه سارت پايه هاي فلسفه اصالت وجود (اگزيستانسياليسم) رو مطرح كرد، اما مروج اصلي اون نبود. و نيز كسي كه بشه روش بحث كرد. هايدگر،اپيكور و كيركگارد رو نبايد فراموش كرد وقتي اسمي از اصالت وجود مياد.
يكي از بزرگا ن اين فلسفه همون فردريچ نيچه ي بزرگ هست كه با استفاده از همين ساختار شكني كه گفته شد، بحث هايي رو وسط كشيد كه خيلي ها به اون لقب ديوانه دادند. كافيه يك بار كتاب چنين گفت زرتشت رو بخونيد.

2.جمله ي "انسان به شدت آزاد است و به همين دليل به شدت مسئول در برابر انتخاب هاي خويش" نوعي نگاه به بازنگري ارزش هاي انساني هم هست.

3. ديكانستراكشن درست مثل خود پست مدرنيسم از تعريف مشخص مثل ماهي لغزنده از دست در ميره!

4.اين عقيده كه ارتباط نوشته و نويسنده رو مردود بدونيم و فقط از ديدگاه واكنشي بخوايم به يك اثر نگاه كنيم، نوعي افراطه و از اونطرف بوم افتادن. كسي منكر نيست كه بخشي از ادراك محدود به ادراك كننده ست و اثر نقشي در اون نداره. اما معمولا اين بخش، قسمتيه كه كمترين ارزش مانور رو هم داره. درسته كه ما نميتونيم از يك اثر تعداد بچه هاي خالقش رو بفهميم، اما هميشه رد پاي خالق در اون هست. پس به صرف اينكه توضيح دهنده اي براي رسوندن دقيق منظور وجود نداره نميشه گفت كه يك اثر از لحاظ ادراك بازه ي نامحدودي داره. و خب مشخصه كه برايادراك اون اثر بايد و بايد در فضاي نوشتاري اون اثر قرار گرفت. شما نميتونيد اشعار مقاومت يونان رو بدون دونستن تاريخ مقاومت اون كشور درك كنيد. اين خيلي ساده ست. و زبان و فرهنگ . اينها گيره هايي هستند كه با در دست داشتنشون ميتونيم يك اثر رو از چنئ گانگي معنايي نجات بديم.

از طرفي نوجه كنين كه عقيده كي بوجود اومد: زماني كه مكاتب فكري مضحك و پوچ سعي در بدست آوردن پيروان داشتند و نميتونستن خنده دار بودن خودشونو پنهان كنن، فلسفه ي "نه تو منظورمو نميفهمي" رو راه انداختن. به همون سادگي كه از نوشته هاي نيچه ي بزرگ، گروههاي شيطان پرستي زاده شد!

High Tech

"های تک" سبکی است اینده نگرانه که در دهه ی ۱۹۶۰ متولد شده است.به معنای تداوم ساختمان های اهن و شیشه سده ی نوزدهم اما با اتکا به فناوری های مدرن است. معماری "های تک"به دلیل استفاده از ساختمان های لوله و داربست نیز طبقات معلق و متناوب ان و نماهای خارجی کاملا مجزا یا شکسته شده اش چشم اندازی ارمانی از مدرنیته ارائه میدهد. منبع الهام "معماری مدرن" و "های تک " تکنولوژی ست.هردو اصول فکری نزدیک بهم و لغات کلیدی مشترکی دارند.عملکرد و کارائی/صنعت و ماشین/پیش ساختگی/استاندارد نمودن/ توجه به اینده/علم/ریاضی و هندسه/تناسب و همگونی/منطق و خرد/هنر انتزاعی و سبک بین المللی از لغات کلیدی مشترک در این دو سبک معماری می باشند.به طور خلاصه "های تک" نوعی معماری مشخصه جامعه ی ارتباطی است.از معماران معروف این رویکرد می توان از پیتر کوک/نورمن فاستر/مایکل هاپکینز/ نیکلاس گریمشاو و سانتیاگو کالا تراوا نام برد
بعداز ۳۰سال از مطرح شدن "های تک" در سطح بین الملل به تازگی فقط باب صحبتش در ایران باز شده است.ایران در دوره ای ارتباطش را با دنیا قطع کرد.این قطع ارتباط با دنیا و گوشه نشینی برای ما بسیار گران تمام شد و باعث شد که شکاف ما با دنیا بشدت بیشتر از پبش شود و البته که این شکاف در معماری هم رخ نموده است . در معماری معاصر نیز عوارض بغرنج ان را می توان مشاهده کرد.مهدی علیزاده و رضا علی ابادی در این زمینه تجربیات در خور توجهی داشته اند.یکی از ستارگان "های تک ایرانی"مهندس فرهاد احمدی ست. ایشان در ابتدای کارشان گرایش به معماری سنتی داشته اند. "فرهنگ سرای دزفول" گواه این مدعا ست. ایشان با تغییراتی رو به شیوه ی مدرن اوردند و روح معماری ایرانی را به ساختمان هایشان دادند. ساختمان تجاری اداری فرشته که در زیر ملاحظه می کنید از اثار ایشان می باشد. لازم به ذکر است که مخروطی که در تصویر مشاهده می کنید پیمانکار به دلیل دشواری کار موفق به اجرای ان نشد بنابراین این مخروط زیبا به صورت دایره اجرا شد.
بعداز ۳۰سال از مطرح شدن "های تک" در سطح بین الملل به تازگی فقط باب صحبتش در ایران باز شده است.ایران در دوره ای ارتباطش را با دنیا قطع کرد.این قطع ارتباط با دنیا و گوشه نشینی برای ما بسیار گران تمام شد و باعث شد که شکاف ما با دنیا بشدت بیشتر از پبش شود و البته که این شکاف در معماری هم رخ نموده است . در معماری معاصر نیز عوارض بغرنج ان را می توان مشاهده کرد.مهدی علیزاده و رضا علی ابادی در این زمینه تجربیات در خور توجهی داشته اند.یکی از ستارگان "های تک ایرانی"مهندس فرهاد احمدی ست. ایشان در ابتدای کارشان گرایش به معماری سنتی داشته اند. "فرهنگ سرای دزفول" گواه این مدعا ست. ایشان با تغییراتی رو به شیوه ی مدرن اوردند و روح معماری ایرانی را به ساختمان هایشان دادند. ساختمان تجاری اداری فرشته که در زیر ملاحظه می کنید از اثار ایشان می باشد. لازم به ذکر است که مخروطی که در تصویر مشاهده می کنید پیمانکار به دلیل دشواری کار موفق به اجرای ان نشد بنابراین این مخروط زیبا به صورت دایره اجرا شد.
برخلاف تصور عمومی معماران "های تک"به تاریخ علاقه مند هستند و خود را جدای از ان نمی دانند ولی برداشت و نگرش انها نسبت به تاریخ به کلی متفاوت از دیدگاه معماران پست مدرن از تاریخ است.انها سعی در استفاده از حداکثر عوامل طبیعی همچون افتاب/باد/اب های زیر زمینی و گیاهان برای تنظیم شرایط محیطی ساختمان دارند.تکنولوژی در مقابل طبیعت قرار ندارد بلکه به موازات ان برای بهره برداری هرچه بیشتر از امکانات محیطی و تامین اسایش انسان جای دارد.در ایران می توان ساختمان های "های تک" را به دو دسته تقسیم کرد: یک عده شکل ظاهری "های تک" را دنبال کرده اند ولی عده ای دیگر در ان تکنولوژی هم وارد شده است.
اما باید این را مد نظر داشته باشیم که همه ی اینها با تکنولوژی محدود داخلی ساخته شده اند و هیچ کدام "های تک" واقعی نیستند. ما هنوز ازاتصالات خشک استفاده نمی کنیم .اتصالات با ورق و لوله ایست که ما انها را برش و شکل می دهیم ! ما هیچ گاه یک قطعه را ریخته گری نمی کنیم!!!!!!!!!!

در سال 1971، دو معمار جوان ايتاليايي تبار به نام‌هاي ريچارد راجرز ساكن انگلستان و رنزوپيانو ساكن ايتاليا، در مسابقه طرح ساختمان مركز ژرژپمپيدو در پاريس در بين 681 شركت كننده برنده اعلام شدند. نماي اين ساختمان را مجموعه‌اي از دودكش‌ها،آبگردان‌ها،لوله ‌هاي تأسيساتي و ستون‌ها،تيرها،بادبندها، راه پله‌ها و مسيرهاي رفت‌ و آمد تشكيل مي‌داد. اين معماران آغازگر سبكي در اروپا بودند كه به نام‌هاي ـ تك يا تكنولوژي بسيار پيشرفته معروف گرديد.

اصول فكري و طراحي اين سبك را ميتوان در ده مورد ذيل خلاصه كرد:
1. بينش پوزيتيويسم و خوشبيني به علم و پيشرفت علمي و تكنيكي؛
2. نمايش تكنولوژي به عنوان عصاره و دستاورد عصر جديد؛
3. نمايش پروسة ساخت؛
4. شفاف نمودن، لايه لايه كردن و نمايش حركت در ساختمان؛
5. نمايش ساختار و اجزاء درون بنا در نماي ساختمان؛
6. استفاده از رنگ‌هاي روشن وساده؛
7. سازه و ساختار به عنوان تزئينات؛
8. استفاده از اجزاء كششي سبك؛
9. جدا كردن بخش‌هاي سرويس دهنده از قسمت‌هاي سرويس شونده؛
10. طراحي بام ساختمان به عنوان نماي پنجم ساختمان.
شايد بتوان زير بناي فكري اين سبك را در جمله راجرز خلاصه كرد كه مي گويد .
در عصر مُدرن بايد در ساختمان‌هاي مدرن زندگي كرد .

پست مدرنيسم :

پست مدرنيسم واژه يا به بيان دقيقتر، مجموعه عقايد پيچيده اي است كه به عنوان حيطه‌‌‌‌اي از مطالعات آكادميكي از اواسط دهه 80 پديدار گشته‌‌‌است. توصيف پست مدرنيسم دشوار به نظر مي‌‌‌‌رسد، زيرا مفهومي است كه در انواع گسترده‌‌‌‌‌اي از ديسيپلين‌‌‌‌ها و حيطه‌‌‌‌هاي مطالعالتي از قبيل:هنر معماري، موسيقي، فيلم، ادبيات، جامعه‌‌‌شناسي، ارتباطات، مد و تكنولوژي نمايان شده‌‌‌است. دشوار است كه اين مفهوم را در زمان يا تاريخ خاصي جاي دهيم، زيرا زمان دقيق ظهور پست مدرنيسم مشخص نيست. شايد آسانترين راه براي آغاز انديشيدن در مورد پست مدرنيسم، انديشيدن در مورد مدرنيسم باشد، جنبشي كه بنظر مي‌‌‌رسد پست مدرنيسم، از آن ظهور كرده‌‌‌است. مدرنيسم، دو گونه تعريف دارد كه اين دو جنبه به درك پست مدرنيسم، مرتبط مي شود. اولين جنبه يا تعريف از مدرنيسم، از يك جنبش زيبايي شناختي كه بطور كلي مدرنيسم ناميده‌‌‌مي‌‌شد، نشات مي‌‌‌‌گيرد. اين جنبش تماما با انديشه‌‌هاي غربي قرن بيستم در مورد هنر همسان است. (گويا علائم در حال ظهور آن را، مي‌توان در قرن نوزدهم هم يافت)همان طور كه مي‌‌دانيد، مدرنيسم جنبشي است در هنرهاي تجسمي، موسيقي، ادبيات، و نمايشنامه‌‌‌‌نويسي كه معيارهاي سنتي را در پاسخ به اين پرسش كه ((هنر چگونه بايد شكل بگيرد، استفاده گردد، و چه معنايي داشته‌باشد؟)) ناديده مي‌گيرد.
.
 

jentleman_arch

عضو جدید
کاربر ممتاز
کوبیسم
نقاشی کوبیسم سبکی است که نقاش با خطوط هندسی تصویرسازی می کند و سایه ها را در کار خود محو می کند. در سبک کوبیسم سعی می شود تمام جنبه های قابل رؤیت و غیرقابل رؤیت یک پدیده و موضوع بطور همزمان در نقاشی نمایش داده شود. به همین دلیل نقاشی کوبیسم، انتزاعی و دور از واقعیت به نظر می رسد. درواقع، کوبیسم هنر آبستره است. هانری ماتیس (H. Matisse) نخستین کسی بود که نام «کوبیسم» را به این سبک نقاشی اطلاق کرد و دلیل این نامگذاری این بود که چون نقاش سبک کوبیسم تصویر موردنظر خود را به صورت اشکال هندسی نمایش می دهد، معمولاً تصاویر مکعب شکل در نقاشی آنان دیده می شود و عبارت «کوبیسم» نیز مرکب از کلمه «کوب» (Cube) به معنای «مکعب» است.
پیکاسو (Picasso) (۱۹۷۳ـ۱۸۸۱) از پیشگامان و مؤسس و بانی این سبک نقاشی بود. دورن (Derain) و براک (Braque) نیز از دنباله روهای او در این سبک نقاشی محسوب می شوند.
کوبیسم ادبی آثار گیوم آپولینر (Guillaume Apollinaire) (۱۹۱۸ـ۱۸۸۰) متولد شد. او در ابتدا از پیروان سبک سمبولیسم بود ولی همراهی او با مکتب سمبولیسم با ضعف و زوال این مکتب مقارن شد. به همین دلیل آپولینر از این مکتب کناره گرفت. سپس علاقه اش به هنر نقاشی و دوستی او به پیکاسو دلایلی شدند برای اینکه او مبتکر نوعی کار ادبی ـ هنری شود که «کوبیسم ادبی» نام گرفت و بطور همزمان با کار کوبیسم ادبی، او از مروجها و مبلغهای مکتب سوررئالیسم نیز بود. کارهای آپولینر از نوع کالیگرام (Calligramme) و ایده ئوگرام (I deogramme) است یعنی متنهایی که ترتیب و شکل حروفچینی و نگاشتن آنها مشخص کننده و بیانگر موضوع و مضمون درونشان است. درواقع نوعی اندیشه نگاری است.

آپولینر اغلب اشعار خود را بنابر محتوا به اشکال مختلف مانند حروف الفبا، قلب، کراوات، سیگار، ساعت، انگشتان دست و... می سرود. زیرا معتقد بود، علاوه بر این که خواننده بایداز موضوع و مضمون متن لذت ببرد، باید برای او از نظر دید هم لذتبخش باشد و در این صورت درک خواننده از مطلب بیشتر می شود. آپولینر در متنهای خود، نشانه گذاری را از بین می برد تا بتواند متن را نسبت به وزن و ریتم انعطاف پذیرتر کند.مضامین و رموز اشعار آپولینر باتوجه به تصویرسازی های او به راحتی قابل کشف است. بیان زیبایی بی پایان فصلها، ابراز احساسات و حالتهای روحی خود، شکوه از گذشت زمان همچون آبی روان، تاوان عشق، گله از عشقهای زهرآگین و نگریستن به زن از دریچه کمال از جمله موضوعات و مضامین آثار ادبی آپولینر است که در مجموعه شعر او به نام "Alcods" کاملاً محسوس و قابل درک است.از دیگر طرفداران و پیروان کوبیسم ادبی می توان ژان کوکتو (Jean Cocteau)، ماکس ژاکوب (Max Jacob)، آندره سالمون (Andre Salmon) و پیرروردی (P. Reverdy) را نام برد.

رئالیسم :

واژه رئالیسم از رئل(Real) که به معنای واقع است، مشتق شده و در واقع به معنای مکتب اصالت واقع است. مکتب رئالیسم نقطه مقابل مکتب ایده آلیسم است؛ یعنی مکتبی که وجود جهان خارجی را نفی کرده و همه چیز را تصورات و خیالات ذهنی می داند.رئالیسم یعنی اصالت واقعیت خارجی. این مکتب به وجود جهان خارج و مستقل از ادراک انسان، قائل است.ایده آلیست ها همه موجودات و آنچه را که در این جهان درک می کنیم، تصورات ذهنی و وابسته به ذهن شخص می دانند و معتقدند که اگر من که همه چیز را ادراک می کنم نباشم، دیگر نمی توانم بگویم که چیزی هست. در حالی که بنابر نظر و عقیده رئالیستی، اگر ما انسان ها از بین برویم، باز هم جهان خارج وجود خواهد داشت. به طور کلی یک رئالیست، موجودات جهان خارج را واقعی و دارای وجود مستقل از ذهن خود می داند.می داند. باید گفت در واقع همه انسانها رئالیست هستند، زیرا همه به وجود دنیای خارج اعتقاد دارند. حتی ایده آلیست ها نیز در زندگی و رفتار، رئالیست هستند، زیرا باید جهان خارج را موجود دانست تا بتوان کاری کرد و یا حتی سخنی گفت. کلمه رئالیسم در طول تاریخ به معانی مختلفی غیر از معنایی که گفته شد، استعمال شده است. مهمترین این استعمال ها و کاربرد ها، معنایی است که در فلسفه مدرسی یا اسکولاستیک(Scholastic) رواج داشته است. در میان فلاسفه مدرسی، جدال عظیمی بر پا بود که آیا کلی وجود خارجی دارد و یا اینکه وجودش فقط در ذهن است؟

کسانی که برای کلی واقعیت مستقل از افراد قائل بودند، رئالیست و کسانی که کلی را تنها دارای وجودی ذهنی و در ضمن موجودات محسوس می دانستند و برای آن وجود جدا از جزئیات قائل نبودند،، ایده آلیست خوانده می شدند. بعدها در رشته های مختلف هنر مانند ادبیات نیز سبک های رئالیستی و ایده آلیسمی به وجود آمد و سبک رئالیسم در مقابل سبک ایده آلیسم است.سبک رئالیسم یعنی سبک گفتن و نوشتن متکی بر نمودهای واقعی و اجتماعی. اما سبک ایده آلیسم عبارت است از سبک متکی به تخیلات شاعرانه گوینده یا نویسنده .

سورئالیسم

مکتب سورئالیسم در سال 1924 به وسیله "اندره برتون" ایجاد شد. وی معتقد بود ادبیات نباید به هیچ چیز، به جز تظاهرات و نمودهای اندیشه ای که از تمام قیود منطقی و هنری یا اخلاقی رها شده باشد بپردازد و در اعلامیه ای که انتشار داد نوشت:

"سورئالیسم عبارت است از آن فعالیت خود به خودی روانی که به وسیله آن می توان خواه شفاهاً و خواه کتباً یا به هر صورت و شکل دیگری فعالیت واقعی و حقیقی فکر را بیان و عرضه کرد." سورئالیسم عبارت است از دیکته کردن فکر بدون وارسی عقل و خارج از هر گونه تقلید هنری و اخلاقی. او و دوستش "لویی آراگون" از آن جهت که هر دو پزشک امراض روانی بودند، می خواستند نظریه فروید را درباره "ضمیر پنهان" وارد ادبیات کنند. به عقیده این گروه هر چیز که در مغز انسان می گذرد (در صورتی که پیش از تفکر یادداشت شود)، مطالب ناآگاهانه، حرفهای خود به خودی (که بدون اختیار از دهان بیرون می آید) و همچنین رویا جزء مواد اولیه سورئالیسم به شمار می رود. سورئالیست ها می گویند بسیاری از تصورات و تخیلات و اندیشه های آدمی هست که انسان بر اثر مقید بودن به قید اخلاقی و اجتماعی و سیاسی و رسوم و عادات از بیان آنها خودداری می کند و این تصورات را به اعماق ضمیر پنهان خویش می راند. این قبیل افکار و اندیشه ها و آرزوها غالباً در خواب و رویا و در شوخی ها و حرف هایی که از زبان انسان می پرد تجلی می کند و سورئالیستم طرفدار بیان صادقانه و صریح این قبیل افکار و تصورات و اوهام و آرزوها است. به طور خلاصه سورئالیست ها فعالیت اصیل انسان را همان فعالیت رویا مانند ندای درونی دنیای ناخودآگاه می دانند. از سورئالیست های معروف می توان به "برتون" و "آراگون" "پل الوار" و "گیوم آپولینر" اشاره کرد.

امپرسیونیسم (Impressionnisme )

نهضتی فکری است که نقاشی را در یک چهارم پایانی سده ی ١۹ میلادی دگرگون ساخت. امپرسیونیست ها در پی ثبت واقعیت گذرا بودند و به باور آنان موضوعات ساده به تر به آنان اجازه می دهد تا به آن چه که احساس می کنند بپردازند. این جنبش، نخستین جنبش فراگیر در هنر نو به شمار می آید و در فرانسه توسط ادوارد مانه و کلود مونه پدید آمد. نام این جنبش از تابلوی «امپرسیون ، طلوع آفتاب» کلود مونه گرفته شده است. بررسی نور و رنگ و کیفیات طبیعی آن و ایجاد یک دیدگاه علمی در هنر، از مسایل مطرح در این مکتب است. هنرمندان امپرسیونیست از ارائه ی اشکال با خطوط واضح سرباز می زدند و به نور با نگاهی علمی می نگریستند. آنان مثلن به جای قراردادن رنگ سبز ، رنگ های زرد و آبی را در کنار یکدیگر قرار می دادند. استفاده از تضاد رنگ های مکمل و حذف رنگ های سیاه و خاکستری از پرده ، از اصولی است که دراین مکتب مورد توجه قرار دارد.

از هنرمندان برجسته ی این سبک می توان از ادوارد مانه ، کلود مونه ، آنود سیسلی ، آگوست رنوار، کامی پیسارو ، ژرژ سورا ، ادگاردگا ، پل سینیاک، اگوست رودن و نقاش انگلیسی تورنر (Turner ) نام برد.

پست امپرسیونیسم :

این مکتب جنبشی شاخه شده از امپرسیونیسم توسط " پل سزان " است که در آن مضامین و موضوعات به صورت ناب هندسی و احجام افلاطونی نمایش داده می شود. سزان در این جنبش برای نمایش عمق ، از تضاد رنگ های سرد و گرم (مدولاسیون رنگی)بهره می گرفت. استحکام در ساختار ترکیب بندی، صراحت شکل و فرم ، تأکید بر بیان درونی به یاری رنگ و شکل، از ویژگی های این مکتب هنری است.
هنرمندان برجسته ی این مکتب نیز پل سزان ، ونسان ونگوگ و پل گوگن هستند.

آنیمیسم
آنیمیسم در ادبیات حالتی را بیان می کند که در آن گویی اشیا جان و شعور دارند. آنیمیسم از واژه ی لاتین “anima” گرفته شده است که به معنی روح است و آنیمیسم گرایش به روح دادن به اشیاء و طبیعت ست.
آنیمیسم به عنوان مثال در اثر "میلی یا خاک زادگاه" (Milly ou la terre natale) نوشته ی لامارتین و یا دراثر "دهان تاریکی" ( La bouche d'ombre) نوشته ی ویکتور هوگو و "اشعار طلایی" (Vers dores) نوشته ی نروال به چشم می خورد.

رمانتیسم
واژه ی رمانتیسم از ریشه ی Romanus می‌آید یعنی "رومی" یا "رومیات" که البته چیزی از مضمون واژه را روشن نمی‌کند. رمانتیسم یک اسلوب هنری است که در آن رابطه ی هنرمند با پدیده‌های توصیف شده به شکلی چشمگیر و عیان بیان می‌گردد و این امر به اثر هنری نوعی هیجان و اعتلا و سمت‌گیری عاطفی شدید می بخشد.

در تاریخ هنر اروپا رمانتیسم به دنبال کلاسی سیسم (کلاسیک‌گرایی) آمده و آغاز پیدایش آن از سال‌های بیستم و سی ام سده ی نوزدهم میلادی است.

رومانتیسم در ادبیات و فلسفه به جهان به عنوان وجودی جاودان و نامتناهی می نگرد و با تخیلات بی پایان و احساسات والا قصد بهبود جهان را دارد و از نظر اجتماعی رمانتیست ها قراردادهای اجتماعی را به زیر سوال کشیده اند .

رمانتیسم دارای دو منبع پیدایش است:

نخست: جنبش رهایی طلبانه ی مردم علیه استبداد و اشرافیت و فئوالیسم و ستم ملی،

دوم: یاس توده‌های گسترده ی مردم از نتایج انقلاب سده ی هجدهم فرانسه که نتوانست به خواست‌های مردم پاسخ گوید. این امر باعث پیدایش دو جریان در رمانتیسم شد.

اینتیمیسم (Intimisme )

اینتیم به معنی درون است و اصطلاح اینتیمیسم در مورد آن دسته از آثار ادبی به کار می رود که روی ترسیم زندگی درونی قهرمان ِاثر و روان شناسی او متمرکز شده است.

اسپریتوالیسم (Spiritualisme) روح گرایی

دو طرزفکر با این نام شناخته می شود:
١) سیستمی فلسفی که باور دارد دنیا از دو واقعیت تشکیل شده است :ماده و روح، و این دوگانگی در ساختار انسان نیز به کار رفته است.
۲) سیستمی فلسفی که باور دارد در دنیا تنها یک واقعیت وجود دارد و آن روح است.

اکسپرسیونیسم (Expressionisme)

اکسپرسیونیسم از مکاتبی است که در دوران جنگ جهانی اول شکل گرفت. این مکتب از راه نقاشی تحت تأثیر ونسان ونگوک، در فرانسه و آلمان ایجاد گردید و سپس به ادبیات وارد شد و نخست بر نمایش نامه نویسی در آلمان تأثیر گذاشت. اکسپرسیونیست ها می کوشیدند احساس ها و حالت های درونی خود را با آزادی تمام بیان کنند. از پیشگامان این مکتب، آوگوست است .ریندبرگ سوئدی، گئورگ کایزر و برتولت برشت آلمانی بودند. آثار برخی از این نویسندگان گاه به کابوس شباهت دارد و بیانگر آشفتگی های درونی انسان است. فرانتس کافکا، نویسنده مشهور چک، از اکسپرسیونیست هایی بود که رمان و داستان های کوتاهی نیز به زبان آلمانی نوشت

این شیوه ی هنری گویای حالات ذهنی هنرمند است و عواطف و احساسات درونی او را می نمایاند. بسیاری از هنرمندان این جنبش با تحریف و کژنمایی و اغراق آمیز کردن مضامین و موضوعات، به کمک رنگ های تند و زننده ،اوج هیجانات و احساسات ذهنی خود را بیان می کنند و با این کار قصد نمایش واپس گرایی و به بن بست رسیدن انسان مدرن را دارند. هنرمندان برجسته ی این مکتب از جمله امیل نولده ، ادوارد مونش ، ماکس بکمان ، فرانسیس بیکن ، کته کل ویتس ، ژرژ روئو ، اگون شیله ، اسکارکو کوشکا ، لودویک کریشنر ، جیمز آنسور ، ریورا ، اگوست ماک ، فرانتس ماک و واسیلی کاندینسکی هستند .
 

jentleman_arch

عضو جدید
کاربر ممتاز
نارسیسیسم( Narcissisme)
در مورد فردی بکار می رود که شیفته خودش شده و خود را تحسین می کند. خود این واژه اشاره ای است به نارسیس پرسوناژ اسطوره ای یونان: نارسیس پس از اینکه تصویر خود را در آب دید شیفته اش شد و سرانجام بخاطر اینکه قادر نبود آنرا تصرف کند مرد.



او مانیسم (Humanisme )

این مکتب از دید تاریخی جنبش و نهضت فکری ویژه ی سده ی ١۶ میلادی است. ویژگی این جنبش تمجید از دوران گذشته و تمایل به شکوفایی کامل انسان است. اومانیسم بزرگ ترین تفکر عقیدتی دوران رنسانس است و اومانیست ها در آن دوره به مطالعه ی متون اصلی و ترجمه و ویرایش آثار قدیم یونانی و لاتین می پرداختند.
از دید فلسفی هر تفکری که به انسان عالی ترین ارزش را بدهد او مانیسم گفته می شود. بنابراین نویسندگانی که در آثارشان از عقیده ی والای انسان و حفظ حقوق او و لزوم شکوفایی او سخن گفته اند اومانیست هستند.



ناتوریسم (Naturisme)
از بزرگان این مکتب می توان سن ژرژ بوئلیه و اوژن مونفور را نام برد.
شاعران ناتوریست: هم سردی و خشونت سبک پارناس و هم ریزه کاری ها و موشکافی های بی مایه سمبولیسم را رد می کردند و در آثار خود، زندگی و طبیعت و عشق و کار و شجاعت را بزرگ می داشتند.
هرچند آنان در راه گسترش مکتب خود پیروزی نیافتند اما در خارج از مکتب روی اشعار و نوشته های دیگران آثار آن به خوبی پیدا شد.
اشعار ( آنا دونوآی ) و ( فرانسیس ژامز ) شاهد گویای آن است.

ایده آلیسم (Idealisme) پندار گرایی، آرمان گرایی
این مکتب فکری بر این باور است که واقعیت تنها به عنوان وجود روحی محض وجود دارد و جسم چیزی جز شکل تظاهر این وجود نیست. ایده آلیست ها همه ی موجودات و آن چه را که انسان در جهان درک می کند، نه عینی بلکه تصورات ذهنی و وابسته به ذهن انسان می دانند و معتقدند که اگر من که همه چیز را ادراک می کنم نباشم، دیگر نمی توان گفت که چیزی هست .

مکتب های ایده آلیستی به طور کلی بر دو نوع عمده بوده اند:

ایده آلیسم عینی و ایده آلیسم ذهنی:

ایده آلیست های عینی مانند افلاطون فیلسوف نام دار یونان باستان ( ٣۴۷ - ۴۲۷ ) پیش از میلاد و هگل اندیشمند بزرگ آلمانی (١۸٣١ - ١۷۷۰) میلادی بر خلاف ماتریالیست ها که جهان واقعی را عینی می دانند، بر این باورند که تنها شعور به شکل کلی و خالص آن وجود عینی و خارجی دارد. یعمی جهان واقعی نتیجه ی تکامل عقل محض یا خرد مطلق و یا انعکاس آن است که در سیری نزولی از گوهر خود بدر آمده و به جهان مادی بدل شده است. یعنی مبدا نخست ایده بوده است که سپس دوباره سیر صعودی را آغاز می کند و به خود باز می گردد.

ایده آلیست های ذهنی مانند برکلی فیلسوف مشهور انگلیسی (١۷۵٣- ١۶۸۵) میلادی اصلن منکر وجود جهان عینی و ماده ی خارج از ذهن بشر هستند و بر این باورند که تنها فرد ( یعنی شخص متفکر)، شعور و ذهن او وجود خارجی دارند. یعنی اشیا فقط در حدود و تا آن جا که توسط فرد حس می شوند وجود دارند و جهان تنها در آگاهی ، محسوسات و ذهن بشز وجود دارد.

سبک ایده آلیسم در ادبیات و هنر عبارت است از سبک متکی به تخیلات شاعرانه ی گوینده یا نویسنده و پیروان این مکتب در همه ی عرصه های هنری، سیاسی و یا اقتصادی به دنبال کمال مطلوب هستند .

اگزیستانسیالیسم (Existentialisme ) هستی گرایی

اصطلاح اگزیستانسیالیسم از مشتقات واژه‌ی فرانسوی existentiel و واژه‌ی انگلیسی Existential به معنی "وجودی" است، و خود به معنای "اصالت وجود" یا "تقدم وجود" است. اساس فلسفه‌ی اگزیستانسیالیسم که در نیمه‌ی نخست سده ی بیستم پدید آمد، بر این باور استوار است که هستی موجودات دو جنبه دارد: ذات (essence) یا ماهیت، و وجود (existence) . انسان تا وقتی با رفتار و عملکرد خود به ماهیتی فردی یا وجود مشخص دست نیافته، فقط دارای ماهیتی کلی یا ذات است. در این صورت تنها در مرحله‌ی موجودی که در اموری انتزاعی و کلی با سایر هم‌جنسان خود مشترک است، باقی می‌ماند، اما وقتی این موجود به سبب خودآگاهی بر ماهیت خود تأثیر می‌نهد و وجهه‌ای مشخص و معین پیدا می‌کند، به مرحله‌ی وجود می‌رسد.

پرسش اساسی فلسفه‌ی اگزیستانسیالیسم آن است که کدامیک از این دو جنبه‌ بر دیگری مقدم است: ماهیت یا وجود؟
پاسخی که فلسفه تا سده ی ١٩ به این پرسش می‌داد بر تقدم ماهیت تأکید داشته است. اما فلسفه‌ی اگزیستانسیالیسم وارونه ی آن معتقد به تقدم وجود بر ماهیت است.
علت روی آوردن اگزیستانسیالیسم به ادبیات را نیز باید در تمایل این فیلسوفان در دوری از امور انتزاعی و گرایش به امور ملموس و محسوس جست‌وجو کرد.



اگزیستانسیالیسم نوعی سیستم فکری است که بر پایه ی آزادی انسان بنا شده است. باور اصلی اگزیستانسیالیسم همان گونه که گفته شد "تقدم وجود بر ماهیت" است. یعنی طبیعت واقعی هر کس پیش از آن که او به وجود بیاید وجود نداشته است و این وجود او است که در جریان کارهایی که انجام می دهد ماهیت او را نشان می دهد.
اگزیستانسیالیسم نقطه ی مقابل جبر گرایی است. در جبر گرایی انسان به عنوان فردی که دارای سرنوشت محتوم و تعیین شده ای است شناخته می شود، ولی در اگزیستانسیالیسم که سارتر مشهورترین معرف آنست این انسان است که در موقعیت ها و در دو راهی های زندگی اش تصمیم می گیرد که چه راهی را انتخاب کند. او در این انتخاب آزاد است و نباید از سنت ها و رسوم پیروی کند. سارتر به همین دلیل نیز از پذیرش جایزه ی نوبل در ادبیات خودداری کرد.

پرسونالیسم ( Personnalisme)

نظریه ای که به فرد ارزش والایی می دهد. تز پرسونالیسم در اثر "بیانیه ای در خدمت پرسونالیسم" اثر امانوئل مونیه (Emmanuel Mounier ) به چاپ رسیده است.


پارناس (Parnasse)

پارناس نام کوهی‌ است که بنا به اسطوره‌های یونان قدیم، آپولون (الهه‌ی شعر) و ٩ خواهری که فرشتگان نگاه‌بان هنرهای زیبا بودند، در آن جا زندگی می‌کردند. وجه تسمیه‌ی آن، علاقه و گرایشی است که شاعران پارناسین برای شعر به مفهوم هنری قائم به ذات که هیچ هدفی جز کمال و زیبایی خود ندارد، قایل بودند. این مکتب ادبی در نیمه‌ی دوم سده ی نوزدهم در فرانسه در برابر رمانتیسم ویکتور هوگو و لامارتین، و بر ضد درون‌گرایی و جامعه‌دوستی هنری پدید آمد.
بسیاری تئوفیل گوتیه را بنیاد‌گذار این مکتب می‌دانند و برخی رواج این مکتب را به لکنت دولیل نسبت داده‌اند. گوتیه عقیده داشت که هنر هیچ هدفی جز خود و فراتر از خود ندارد. به نظر او شاعر باید هم‌چون مجسمه‌ساز و صنعت‌گری کاملن بی‌طرف باشد و شعر خود را به ملموس‌ترین و عینی‌ترین شکل ممکن ارایه دهد. این عقیده‌ منشأ یقین به تشابه میان هنرهای تجسّمی و تصویرگری و نیز منشأ اندیشه‌ی شعر بی‌طرف و غیرشخصی است. شعر غیر شخصی فارغ از تمایلات و گرایش‌های شخصی شاعر است. تی‌.اس‌.الیوت، شاعر انگلیسی تبار، این رویکرد را این گونه تعریف می‌کند:":
٫تعالی هنرمند عبارت از جریان مدام قربانی کردن خود و محوشدگی همیشگی منیّت اوست."
پلیئاد (Pleiade
در نیمه دوم قرن شانزدهم، در عصر شکوفایی رنسانس، تاریخ ادبی فرانسه شاهد اولین مکتب خود به نام پلیئاد (Pleiade) بود. این مکتب شعری در سال ۱۵۵۰ با رهبری پییردو رنسار (Pierre de Ronsard) شکل گرفت، و حدود ده سال از تاریخ و تحولات ادبی فرانسه را به خود اختصاص داد.
پلیئاد در اصل نام صورت فلکی است که متشکل از هفت ستاره است. به همین دلیل، در سال ،۱۵۵۶ رنسار گروهشان را که متشکل از هفت شاعر بود، پلیئاد نامید و فهرست هفت نفر برتر را این چنین ذکر کرد: باییف ( Baif)، بلو (Belleau)، ژودل (jodell)، پولوتیه (Polotier)، دوبلی (Du Bellay) نظریه پرداز این مکتب، ژان دورا (Jean Dorat) به عنوان استاد این گروه، و خود رنسار هم سردسته پلیئادها محسوب می شد.

مکتب رومن Roman

با از بین رفتن مکتب سمبولیسم، پیروان آن به سوی مکتبهای دیگری چون مکتب رومن و ناتوریسم روی آوردند. ژان مورآس (۱۹۱۰ ـ ۱۸۵۶) (Jean Moreas) که در سال۱۸۸۶ بیانیه مکتب سمبولیسم را منتشر کرده بود و خود از پیشگامان و نظریه پرداز این مکتب محسوب می شد، پنج سال بعد از فروپاشی این جریان ادبی، اعلام کرد: «سمبولیسم تنها یک جریان ادبی گذرا بود که از بین رفت و حال ما باید شعر و ادبیات سنتی فرانسه را هرچه نیرومندتر وتازه تر در چهارچوب مکتبی جدید ارائه دهیم.»
و بدین ترتیب مورآس، پایه های مکتب رومن را بر ادبیات یونان و روم بنا نهاد. درواقع این مکتب ادبی بازگشتی از سمبولیسم به سوی ادبیات مدیترانه ای و عهد کهن بود. مور آس آرزوی خود و نسل خود را «رومیایی شدن» تعبیر می کرد و این را هدف مکتب خود قرار داده بود. او می خواست با رونسانس قرن شانزدهم فرانسه، تفکرات کلاسیسیم قرن هفدهم و همچنین با تمدن و ادبیات یونانی ـ لاتین وعهد باستان دوباره رابطه برقرار کند و بدین ترتیب ادبیات فرانسه را به سوی ادبیات واقعی و سنتی خود برگرداند.
از جمله شاعران این مکتب ادبی می توان موریس دوپلسیس (M.De Plessis)، رمون دولاتیلد (R.De Latailhede) و ارنست رینو (E. Reynaud) را نام برد و برجسته ترین کتاب شعری که در چهارچوب عقاید مکتب رومن نوشته شده است، «قطعات» Stance اثر ژان مورآس است که بسیار مشابه اشعار دوبلیی (Du Bellay) شاعر و نظریه پرداز مکتب پلیئاد (در قرن ۱۶) است.

پیتیسم (Pietisme )

جنبش مذهبی سده ی ١۷ میلادی که کانونش کشور آلمان بود و بر روی اهمیت اتحاد بین فرد و اصول مسیحیت تکیه و تاکید داشت. Philipp Jacob Spener بنیادگذار این جنبش بود.


پو پو لیسم ( Populisme)

پوپولیسم مکتبی ادبی و هنری است که در سال ١٩٢٩ م. به وجود آمد و هدف آن بیان احساس و رفتار مردم عامی بود و به ترسیم فرهنگ عامیانه می پرداخت که در نقطه ی مقابل ادبیات بورژوایی قرار داشت.
این مکتب می خواست که در برابر روان شناسی بورژوایی و نیز در برابر روشنفکرمآبی گروهی بیکاره، هنری به وجود آورد که توجه نویسنده فقط مصروف مردمان طبقات پایین جامعه باشد، بی آن که تا حد ابتذال مکتب ناتورالیسم سقوط کند. طرفداران این مکتب وارونه ی اگزیستانسیالیست ها، مخالف هرگونه التزام و پایبندی اخلاقی، اجتماعی و سیاسی بودند

مکتب ادبی و هنری پوپولیسم در سال ۱۹۲۹ توسط لئون لومونیه ( Leon Lemonnier) و آندره تریو (Andre Therive) بنیاد گذاری شد، هدف این مکتب بیان احساسات و رفتار مردم عامی بود.

تئاتر ابسورد (absurd)

تئاتر ابسورد یا تئاتر پوچ‌نما بیش تر به آثار نمایشی نویسندگانی چون آرتور آدامف، ساموئل بکت، ژان ژنه، اوژن یونسکو، هارولد پینتر و ادوارد آلبی گفته می‌شود و شاخه‌ی مهمی از ادبیات پوچی به شمار می‌رود. مبانی فکری و تلقی فلسفی نویسندگان تئاتر پوچی از عناصر مکاتب ادبی سوررئالیسم، اکسپرسیونیسم، گزیستانسیالیسم و آثار سارتر، کافکا و جیمز جویس ریشه می‌گیرد و سرآغاز گرایش به نگرش پوچ‌گرا، در تئاتر بوده است. بنا بر تفکر این گونه نمایش‌نامه‌نویسان، انسان بریده شده از اعتقادات مذهبی و معنوی، و آگاه به پوچی اعتقاداتی که آن‌ها را فریب می‌داند، در جهانی خالی از معنا و هدف، فقط دل‌خوش به امیدهایی در فراسوی زندگی ملالت‌بار و بی‌معنی، دست و پا می‌زند. به ترین نمونه‌ی این انسان های سرگشته و خودفریب، ول‌گردهای نمایش‌نامه‌ی "در انتظار گودو" ساموئل بکت هستند.









فوو یسم (Fauvisme )

فوویسم مکتبی فرانسوی در زمینه ی نقاشی است که در آغاز سده ی ۲۰ پدیدار شد.

سبک فوویسم بهره گیری جسورانه و نا متعارف از رنگ های خشن است که در قرن بیستم در فرانسه ، توسط هنری ماتیس ، مانگن و مارکه ایجاد شد . هنرمندان این سبک با تلفیق اصول امپرسیونیسم و سمبولیسم و طراحی دقیق و با استفاده از رنگ های کریه ، پرشور ، غیر واقعی و نامتعارف آثار خود را می آفریدند.در صورتی که این رنگ های غیر منطقی از نقاشی های این سبک حذف شود و رنگ های منطقی جایگزین آن گردد، نقاشی ناتورالیسم یا رئالیسم ایجاد می شود.

هنرمندان برجسته ی این سبک هنری ماتیس ، آندره د ِرَن ، ولامینگ ، ژرژروئو ، مانگن و مارکه هستند.

فمینیسم ( Feminisme)

فمینیسم جنبشی فکری است که بر مبارزه برای برابری حقوق زن ومرد متمرکز گردیده است. جریان فمینیستی جریانی وبژه ی سده ی ١۹ در غرب بوده است که اکنون نیز ادامه دارد و اغلب دارای گرایشات افراطی است. ژرژسان (George Sand ) نویسنده ی زن فرانسوی با نام اصلی آماندین دودوا از بنیادگذاران آن است. MLF (جنبش آزادی زنان) ازمشهورترین سازمان های این نهضت در اروپا است.







لیبرالیسم (Liberalisme) آزادگرایی، آزاد منشی

در این مکتب فکری هر فرد باید منتها درجه ی ممکن از آزادی را داشته باشد.

مکتب تشنجی

گروهی از شاعران سده ی ١٩ که در دهه‌ی ١٨٤٠ و ١٨۵٠ شهرت قابل توجهی در انگلستان و امریکا کسب کردند. سه عضو اصلی این گروه پی.ج.بیلی، سیدنی دابل و الکساندر اسمیت بودند. از آثار مشهورشان Festus اثر بیلی، The Roman اثر دابل و درام زندگی اثر الکساندر اسمیت است. این نمایش‌نامه‌های منظوم پر آب و تاب و مفصل به نظم "نو رمانتیک" اغراق‌آمیز و پرطنطنه‌ای نوشته شده‌اند و چندان ضابطه‌ای بر قالب و ساختار آن‌ها حاکم نیست. در سال ١٨۵۳م چارلز کینگزلی کار آنان را "تشنجی" نامید
 

suratak

عضو جدید
معماری پرش کیهانی

معماری پرش کیهانی

معماری پرش کیهانی یکی از زوند های معماری در اواخر قرن 20 است.
بنیانگذار و صاحب سبک در این مقوله
فرانک گری است. در معماری پرش کیهانی طرح ها به صورت فانتزی و کژریخت (دفرمه) است. سبک پرش کیهانی سبک جدیدی است که بیش از ۱۰ـ۱۲ سال سابقه ندارد.
از نمونه کارهای فرانک گری میتوان به موزه گوگنهایم واقع در شهر بیلبائو اسپانیا و همچنین سالن کنسرت والت دیسنی در لوس آنجلس اشاره کرد.
در کارهای فرانک گری خط راست وجود ندارد. موزه ی گوگنهایم پلان این موزه به شکل گلی در حال شکفتن است و اجزای ساختمان از مرکز به سمت بیرون گسترش یافته است. جنس نمای موزه از ورق تیتانیوم است.
چارلز جنکز در مورد این موزه ایرادی را عنوان کرده است: او اعتقاد دارد که گری باید در نمای ساختمان از ورق هایی با ابعاد متفاوت استفاده می‌کرد. همانند فلس ماهی. و به نسبت شکل بنا ابعاد ورق ها باید تغییر می‌کردند. گری در کارهای بعدی خود این مسئله را مد نظر قرار داد.
معماری پرش کیهانی را میتوان سبک تکمیل کننده ی تاخوردگی (فولدینگ) و واسازی دانست
یکی دیگر از معماری های خوب در سبک پرش کیهانی موزه یهودیان برلین است که توسط لیبسکیند طراحی شده.

دیوارهای سیاه و نا آشنا، فضاهایی که به بن بست می رسند.تاریکی هراس آور و نورکوچکی که با زاویه ای شکسته از گوشه ای به درون می تابد….
شاید هنگامی که آدورنو به تلخی گفت دیگر پس از آشویتس شاعری ممکن نیست نیندیشید که می توان با ورز دادن فضا خود آشویتس را مبدل به شعری سیاه کرد که تاریخ را روایت می کند و در عین حال در روایت تک بعدی آن محدود نمی شود. شعری برای نشان دادن فاجعه در پس چهره مدرنیته. شعری برای روایت تازه از تاریخ.

لیبسکیند در طراحی این موزه برلین 3 مسیر در نظر گرفته.این مسیرها از 3 مفهوم ویرانی، سرگردانی و وجود سر چشمه می گیرند که در زندگی یهودیان آلمان همواره موجود بود. مسیر اول و دوم هیچ کدام به فضاهای نمایشگاهی نمی رسند و مسیر سوم یا همان “وجود” به گالری ها می رسد.
مسیر ویرانی به برج هولوکاست منتهی می شود که از دیگر اجزای ساختمان جداست. کف این قسمت پر است از صورتک های چدنی که بازدید کنندگان باید از رویشان عبور کنند و با پا گذاشتن روی آنها صدایی شبیه جیغ انسان شنیده می شود. خطوط روی بنا هم نشأت گرفته از نقشه شهر برلین و نشان دهنده محله های یهودی نشین و خیابان هایی است که در آنها اتفاق یا حادثه ای مهم و تاریخی مرتبط با یهودیان روی داده است.

مسیر سرگردانی از فضاهایی تشکیل شده که پنجره هایی به روبرو دارند. این مسیر ها و پنجره ها به چیز خاصی نمی رسند و هدف آنها القای مفهوم سرگردانی به بازدیدکنندگان است.
یکی از ورودی ها از داخل ساختمان کنار موزه است. این بنا در تضاد با ساختار در هم ریخته موزه قرار می گیرد.
بنای موزه بر امتداد خط شکسته‌ای شکل گرفته است که بيان سرگذشت یهودیان در طول تاریخ است.
می توان در هم ریختن ستاره داوود را در فرم کلی این موزه دید و خوانش های متفاوتی از آن داشت. بحث های گسترده تر درباره این خوانش ها را در اینجا بخوانید.
شاید اشاره به باغ معلق کنار موزه هم خالی از لطف نباشد. نشانه ای که من هنوز نتوانستم برای آن معنایی بیابم! جز اینکه مکعبی از محور خود خارج شده و به صورت ناپایدار قرار گرفته. (باز هم ساختار شکنی)
ساختار های در هم ریخته، گوشه های شکسته ستاره داوود( که در حالت پایدار باید نماد امتزاج همه عناصر و جمع اضداد یا متحد شدن مکمل ها باشر)،کدامیک را می توان نشانه آتش و یا آب در نظر گرفت؟
در این موزه شکستن معنای نشانه ها و رسیدن به بی معنایی و در عین حال خلق معناهایی جدید و چند گانه را می بینیم. معنایی که یکی را به یاد والتر بنیامین و دیگری را به یاد آدورنو ، مرا به یاد آیشمن و استادم را به یاد کتاب “مرگ کسب و کار من است” بیندازد.



پایان سخن اینکه بسیار درباره ساختار و ضد ساختار دانسته ایم و خوانده ایم. و بسیاری اوقات ساختار را به ضد ساختار و معنا را به بی معنایی ترجیه داده ایم.(یا حداقل اینگونه یادمان دادند. وادارمان کردند اینگونه عمل کنیم) اما اگر یکجا و تنها یکجا برای برتری گسست و ویرانی بر ساختار وجود داشته باشد همین موزه است. چرا که نفس ایجاد آن برای فراموش نشدن بلایی است که زندگی مدرن و ساختارماشینی آن بر سر انسان آورد.




عنوان

معماری جهش کیهانی
تعاریف
1- حرکت موجوارکه نقش اساسی برای تفکروجود ما جهان
کوانتوم واحتمالا واقعیت نهایی ابرنخ .
2- ظاهرشدن وپرش به سطح بالاتر یا پایین پیچیدگی ومرز اشفتگی


مفاهیم
1.توجه به علم وخصوصا علم معاصردر مورد مباحث نشانه های کیهانی
2. نشانه دوگانگی یعنی نشانه های زیبای ونشانه های ایده ها
3.تجلیل ازگوناگونی تنوع دگرگونی خصوصا ازسیستم های تشدیدکننده تباین
4.تصدیق زمان وبرنامه اجباری آن که شامل ضرورت شناخت چرخه
طبیعی وکثرت گرایی سیاسی است .........


اصول
1.توجه به نشانه های کیهانی
2.مشابهت خودی
3.علم پیچیدگی
4.منطق مدهوش وعدم قطعیت
5.گسترش غیرخطی
6.فراکتال پرش واثر پروانه
و...
پیدایش تاریخی
مبحث دیکانستراکشن ازاواخردهه1970 با موضوعات علمی وفلسفی جدیدتر شروع شدودنبال ارائه شکل کالبدی از مفروضات وشناخت انسان از خودومحیط پیرامون خودمی باشد
معماران پیرو سبک

چالز جنکز (آمریکا)
پیترآیزنمن(آمریکا
فرانک گهری(کانادا_آمریکا)
دانیال لیبسکیند (لهستان)
ادواردلارنز(آمریکا)...
;)
 

suratak

عضو جدید
معماری فولدینگ

معماری فولدینگ

;)معماری فولدینگ


معماری فولدینگ یکی از سبک های مطرح در دهه پایانی قرن گذشته بود . فلسفه فولدینگ برای نخستین بار توسط فیلسوف فقید فرانسوی ، ژیل دلوز مطرح شد . وی همچون ژاک دریدا از جمله فلاسفه مکتب پسا ساختارگرایی محسوب می شود . دلوز نیز مانند دریدا اساس اندیشه خود را بر زیر سوال بردن بینش مدرن و مکتب ساختارگرایی قرار داد .
فلسفه دلوز ، یک فلسفه افلاطون ستیز و دکارت ستیز است . به عبارت دیگر می توان بیان نمود که فولدینگ یک طرح ضد دکارتی است . از نظر دلوز ، هستی از زیر بناهای عقل ریاضی استخراج نشده است . وی در کتاب معروف خود ، ضد ادیپ سرمایه داری و اسکیزوفرنی ( 1972) خرد مدرن را مورد پرسش قرار داد . از نظر دلوز ، خرد هر جایی است .
فلسفه فولدینگ منطق ارسطویی را نیز زیر سوال می برد . از نظر این فلسفه ، هیچ ارجحیتی در جهان وجود ندارد . زیر بنا و روبنا وجود ندارد . فولدینگ به دنبال تعدد است و می خواهد سلسله مراتب را از بین ببرد . این فلسفه در پی از بین بردن دو گانگی هاست .

فولد یعنی چین و لایه های هزار تو ، یعنی هر لایه در کنار لایه دیگر ، همه چیز در کنار هم است ، هیچ اندیشه ای بر دیگری ارجحیت ندارد ، تفسیری بالاتر و فراتر از دیگری نیست ، همه چیز افقی است . به عبارت دیگر فولدینگ می خواهد منطق دو ارزشی را دیکانستراکت کند و کثرت و تباین را جایگزین آن کند . فولدینگ هم مانند
دیکانستراکشن در پی از بین بردن مبناهای فکری تمدن غرب و بالاخص منطق مطلق و ریاضی گونه مدرن است .


فولدینگ ، عمودگرایی ، طبقه بندی و سلسله مراتب مردود می داند و به جای آن افقی گرایی را مطرح می کند . از نظر فولدینگ همه چیز همسطح یکدیگر است . دلوز در کتاب خود به نام ، فولد ، لایبنیتز و باروک ( 1982 ) جهان را چنین تبیین می کند : " جهان به عنوان کالبدی از فولدها و سطوح بی نهایت که از طریق فضا ، زمان فشرده شده ، در هم پیچ و تاب خورده و پیچیده شده است . " دلوز هستی و اجزاء آن را همواره در حال شدن می بیند .

یکی از موارد کلیدی در مباحث مطرح شده توسط دلوز ، افقی گرایی است . دلوز به همراه یار همفکر خود ، فیلیکس گاتاری ، مقاله ای به نام " ریزوم " در سال 1976 در پاریس منتشر کرد . این موضوع در کتاب هزار سطح صاف ( 1980) به صورت کامل تر توسط این دو مطرح گردید . رزیوم گیاهی است بر خلاف سایر گیاهان ، ساقه آن به صورت افقی و در زیر خاک رشد می کند . برگ های آن خارج از خاک است . با قطع بخشی از ساقه آن ، این گیاه از بین نمی رود ، بلکه از همانجا در زیر خاک گسترش می یابد و جوانه های تازه ایجاد می کند .

این دو متفکر با مطرح نمودن بحث ریزوم ، سعی در بنیان فکنی اندیشه غرب کردند و اصول اولیه آن را زیر سوال بردند . از نظر آنها ، عقلانیت غرب به صورت سلسله مراتب عمودوار ، درخت گونه و مرکز مدار است .
بحث فولدینگ در معماری از اوایل دهه 1990 مطرح شد و به تدریج اکثر معماران نامدار سبک دیکانستراکشن مانند پیتر آیزنمن ، فرانک گهری ، زاها حدید و حتی معماران مدرنیست فیلیپ جانسون به این سمت گرایش پیدا کردند . از دیگر معماران و نظریه پردازان سبک فولدینگ می توان از بهرام شیردل ، جفری کیپینز ، گرگ لین و چارلز جنکز نام برد . همانند دیکانستراکشن ، خواستگاه فلسفه فولدینگ در فرانسه و معماری فولدینگ در آمریکا بوده است.

این معماران در کارهای جدید خود پیچیدگی را با وحدت یا تقابل نشان نمی دهند بلکه به صورت نرم و انعطاف پذیر ، پیچیدگی ها و گوناگونی های مختلف را در هم می آمیزند. این کار باعث از بین بردن تفاوت ها نمی شود. باعث ایجاد یک پدیده همگون یکپارچه نیز نمی گردد، بلکه این عوامل و نیروها به صورت نرم و انعطاف پذیر در هم می آمیزد. هویت و خصوصیت هر یک از این عوامل در نهایت حفظ می شود مانند لایه های درونی زمین که تحت فشارهای خارجی تغییر شکل می دهند، در عین این که خصوصیات خود را حفظ می کنند.

نظریه دیکانستراکشن جهان را به عنوان زمینه هایی از تفاوت ها می دید و این تضاد ها را در معماری شکل می داد. این منطق تضاد گونه در حال نرم شدن است تا خصوصیات بافت شهری و فرهنگی را به گونه ای بهتر مورد استفاده قرار دهد.




دیکانستراکشنیست ها عدم هماهنگی های درون پروژه را در ساختمان و سایت نمایش می دادند و این نقطه آغاز پروژه آنها بود . ولی آنها هم اکنون این تفاوت ها را در تقابل نشان نمی دهند ، بلکه آنها را به صورت انعطاف پذیری در هم می آمیزند و یک منطق سیال و مرتبط را دنبال می کنند . اگر در گذشته پیچیدگی ها و تضاد از دل تقابل های درونی پروژه بیرون می آمد ، در حال حاضر خصوصیات مکانی ، مصالح و برنامه به صورت انعطاف پذیری روی همدیگر تا می شوند ، در حالی که هویت هر یک حفظ می شوند . معماری فولدینگ در مقیاس شهری در جایی بین زمینه گرایی و بیان گرایی قرار دارد . فرم های انعطاف پذیر نه به صورت کامل هندسی هستند و نه به شکل دلبخواهی . در مقیاس شهر ، این لایه های تا شده و انعطاف پذیر نه نسبت به بافت مجاور خود بی تفاوت اند و نه مطابق با آنند ، بلکه از شرایط محیطی بهره می جویند و آنها را در منطق پیچ خورده و منحنی خود جای می دهند .


گرگ لین در تعریف معماری فولدینگ می گوید : " فولدینگ یعنی تلفیق نمودن عوامل نامربوط در یک مخلوط به هم پیوسته . " در این رابطه می توان لایه های رسوبی در کوه ها را مثال زد که در اثر فشارهای درونی زمین روی یکدیگر خم شده و پیچ و تاب خورده اند . در عین این که هر لایه خصوصیات درونی خود را حفظ کرده است ، ولی با لایه مجاور خود درگیر شده و لایه ها به صورت انعطاف پذیری در کنار یکدیگر انحناء پیدا کرده اند .
معماری فولدینگ معماری نئو باروک نیز نامیده می شود . در معماری باروک ، سبک های یونانی ، رومی ، شرقی ، رومانسک ، گوتیک و کلاسیک روی یکدیگر تا می شوند و کالبد بنا و سطوح مواج دیوارها نسبت به شرایط انعطاف پذیرند . همانگونه که در معماری فولدینگ انعطاف پذیری احجام و سطوح مختلف توسط تکنولوژی جدید ، که همان رایانه است ، انجام می شود . تکنولوژی رایانه قادر است بین دو شکل ، شکل های میانی را برای انتقال نرم یکی به دیگری انجام دهد . این انتقال نرم مدت ها است که در فیلم های تبلیغاتی ، فیلم های ویدیویی و فیلم های سینمایی انجام می شود . در فیلم ویدیویی مایکل جکسون به نام سیاه و سفید ، تصویر صورت چند فرد مختلف که از نژادها ، رنگ ها ، جنسیت و سنین مختلف بودند گرفته شده بود و در مقابل چشمان حیرت زده تماشاگران تلویزیون ، تصویر یکی به دیگری تبدیل می شد ، بدون اینکه بیننده احساس کند که این لایه های بین دو صورت کاملا متفاوت به صورت تصنعی و یا ناهمگون به یکدیگر تبدیل می شوند .


در فیلم پایان گر 2 ( Terminator 2 ) نیز هنر پیشه ای که نقش منفی داشت می توانست کالبد خود را به صورت جیوه در بیاورد و همانند جیوه در هر شرایطی تغییر حالت دهد . در روی کف زمین به صورت یک کف پوش پهن شود و سپس از روی کف بلند شده و به صورت انسان و یا حالت های دیگر در آید . امروزه با استفاده از رایانه ، این انتقال و تغییر شکل به راحتی قابل اجرا است و معماران فولدینگ سعی می کنند که معماری را با علم روز همگون و همسو سازند .
در این رابطه بهرام شیردل در مصاحبه خود در مجله آبادی می گوید : " فکر من و همکارانم در معماری و شهر سازی ، قابل انعطاف کردن فضاها است به گونه ای که جوابگوی تفاوت های بی شماری باشد ،... همیشه معتقد بوده ام باید معماری جدیدی به وجود آید که با افکار و زندگی زمان خود انطباق داشته باشد و فرهنگ و تمدن موجود را غنی تر کند ... انسان با گذشت زمان افکار و خصوصیاتش تغییر می کند - بر عکس سایر جانداران - معماری هم باید تبع آن تغییر کند . "
پیتر آیزنمن به عنوان بانی طرح فلسفه فولدینگ در حوزه معماری واژه " Weak Form " یا " فرم ضعیف " را مطرح کرده است . فرمی که قابل انعطاف است و خود را با شرایط محیطی وفق دهد .همانطور که ژله با شکل ظرف خود تطبیق می یابد . لذا فرم ها یا لایه های معماری فولدینگ ، در مجاور و همتراز یکدیگر به صورت انعطاف پذیر و در انطباق با شرایط کالبدی ، اجتماعی و تاریخی محیط در سایت قرار می گیرند .
آیزنمن در طرح خود برای مرکز گردهمایی کلمبوس ( 92-1990) موضوع اشاره شده ، در فوق را به صورت کالبد معماری نشان داده است . به طور کلی در اکثر شهرهای بزرگ آمریکا ساختمانی به نام مرکز گردهمایی وجود دارد . در این نوع ساختمان ها به صورت مستمر جلسات ، سخنرانی ها و نمایشگاهای مختلف از طرف اصناف ، سازمان ها و نهادها گوناگون که موقعیت محلی ، ملی و یابین المللی دارند برگزار می شود .


مرکز گردهمایی کلمبوس در شمال مرکز شهر کلمبوس و در واقع در مرز بین مرکز شهر و قسمت شمالی شهر قرار دارد . در سمت غرب ساختمان ،های استریت که یکی از دو خیابان اصلی شهر است عبور می کند و از جنوب تا شمال و مرکز شهر را به یکدیگر متصل می کند . از سه طرف دیگر سایت ، بزرگراههای سرتاسری و خطوط راه آهن عبور می کنند و پل های چند طبقه متعدد در اطراف سایت این خطوط را به یکدیگر متصل کرده است . به عبارتی در غرب سایت مهم ترین مسیر ارتباطی محلی و داخل شهری ، و در سه طرف دیگر سایت خطوط ارتباطی داخل و بین شهری قرار دارد .
تصمیمات اتخاذ شده و یا اطلاعات کسب شده در گردهمایی های داخل این ساختمان از طریق خطوط تلفن ، فاکس و اینترنت و همچنین مطبوعات و رسانه های مختلف به سراسر کشور منتقل می شود . لذا از یک طرف این ساختمان مرکز تبادل اطلاعات است و لایه های مختلف از این مرکز این اطلاعات را به مناطق مختلف منتقل می کنند . از طرف دیگر این مکان مرکز خطوط ارتباطی محلی و بین شهری است و لایه های مختلف راه های ارتباطی از چهار طرف این ساختمان عبور می کنند .

آیزنمن این جند لایگی خطوط اطلاعاتی و راه های ارتباطی در عصر ابر رسانه ها را در ساختمان خود به صورت کالبدی به نمایش گذارده است . لایه های مختلف ساختمان خود به صورت کالبدی به نمایش گذارده است . لایه های مختلف ساختمان در حالت افقی ، به صورت همتراز و با موقعیت همسان در کنار یکدیگر قرار گرفته اند و مجموع این لایه ها کلیت واحدی را به نام مرکز گردهمایی کلمبوس تشکیل داده اند .
نکته حائز اهمیت دیگر در طرح آیزنمن این است که ساختمان دارای یک دوگانگی در مقیاس است که به هر دو آنها بدون ارجحیت یکی بر دیگری توجه شده است . یکی مقیاس بزرگ شهر است و از دید داخل برج های مرتفع مرکز شهر ، این ساختمان مقیاسی در حد بزرگراههای اطراف خود دارد . همچنین از دید عابر پیاده در مجاور خیابان اصلی شهر ، مقیاس ساختمان خرد شده و مقیاس آن در حد مقیاس نسبتا کوچک ساختمان های محلی اطراف خیابان است .


یکی دیگر از پروژه های جالب توجه در این سبک ، سرنگون ساختن برج سیرز در شهر شیکاگو توسط گرگ لین است . برج سیرز ، به ارتفاع 110 طبقه مرتفع ترین ساختمان ساخته شده به سبک مدرن است . این ساختمان توسط شرکت معتبر S.O.M بین سالهای 74-1970 ساخته شد . مهندس معمار آن بروس گراهام و مهندس سازه آن فضلور خان - پاکستانی تبار - بود .
این ساختمان نماد و نمودی کامل از سبک مدرن و اندیشه مدرن است . نمای خارجی برج تماما با شیشه هایی به رنگ برنز و آلومینیوم سیاه رنگ پوشش شده است و می توان آنرا دنباله شیوه میس وندروهه و شعار کمتر بیشتر است دانست . این برج از نه مکعب مستطیل چسبیده به هم تشکیل شده که به صورت سلسله وار هر کدام تا ارتفاع معینی بالا می روند . دو مکعب مستطیل آخر به ارتفاع 443 متر می رسند . فضلور خان برای هر مکعب مستطیل 25 ستون فلزی در نظر گرفت . لزا برج سیزر از نه لایه - مکعب مستطیل - و هر لایه از 25 لایه - سیستم سازه - تشکیل شده است . گرگ لین در پروژه خود - به صورت نمادین - با تبر ، تیشه به ریشه این نماد مدرنیته و معماری مدرن زد و عمود گرایی را به افقی گرایی تبدیل کرد . پس از انداختن برج به روی زمین ، لین لایه های هندسی طویل و قائم الزاویه آن را برطبق شرایط سایت در بین رودخانه ، خیابان و ساختمان های مجاور ، همانند نوارهای خمیری شکل ، در کنار هم قرار داد . این لایه ها در عین این که هر یک خصوصیات خود را حفظ کردند ، ولی با توجه به شرایط موجود در سایت به حالت نرم و انعطاف پذیر ، به صورت افقی و بدون هیچ گونه ارجحیتی در بین عوامل موجود در سایت قرار گرفتند .


منبع: کتاب معماری معاصر غرب
 

suratak

عضو جدید
مقايسه ی معماري ديكانستراكشن و فولدينگ

مقدمه

در بررسي آثار معماري در ادوار مختلف تاريخ مي‌توان به رابطه‌ي مستقيم و عميق بين نحوه‌ي نگرش و ايدئولوژي بشر نسبت به هستي و اعتقادات او و به طور كلي آن چه را فرهنگ مي‌ناميم و آنچه كه به عنوان اثر معماري عرضه مي‌نمايد پي برد.
به اين معني كه نحوه ی تفكر و تفسيرانسان از هستي در شكل‌گيري معماري او به شدت تأثيرگذار بوده است. به عبارت ديگر آن چه به عنوان كالبد معماري شكل مي‌گيرد، متأثر از كيفيات روحي است، كه خالق آن اثر مدنظر داشته است درست به مثابه‌ي نقاشي كودكي كه از روي آن مي‌توان به نحوه تفكر و حالات رواني كودك در هنگام خلق نقاشي‌اش پي برد.
مقارن با تحولات عظيمي كه در چند قرن اخير در حوزه‌ي تفكر صورت گرفته است، معماري نيز دستخوش دگرگوني‌هايي گرديده كه باز خورد آن را مي‌توان در تعدد سبك‌ها مشاهده كرد. به اين معني كه، اين معماري است كه آن تفكرات را توصيف مي‌كند.
هر تفكر جديد و يا نظريه ی علمي تازه باعث ايجاد سبكي نو در معماري شده است.
مطالعه حاضر، كه به عنوان تحقيق درس «آشنايي با معماري معاصر» صورت گرفته است در نهايت چنين نتيجه‌ي كلي را استنباط نموده است.
در اين مطالعه، ابتدا مقدمات فلسفي مرتبط با موضوع بررسي شده، آنگاه در بخش دوم و سوم به تعريف سبك‌هاي ديكانستراكشن و فولدينگ در معماري پرداخته شده و بخش چهارم به مقايسه‌ي اين دو سبك اختصاص يافته است.
در بخش پنجم نيز نتيجه‌گيري و جمع‌بندي موضوعات مورد بحث درج گرديده و نهايت آن كه فهرست منابع مورد استفاده در پايان آورده شده است.
بايد توجه كرد كه در جاي جاي اين تحقيق به ويژه در بخش‌هاي مقايسه و نتيجه‌گيري از برداشت‌هاي فردي استفاده شده است.
به اين معنا كه پس از مطالعه منابع، آنچه به عنوان برداشت فهميده شده درج گرديده است.
«هرچند كه در بعضي از موارد از نقل قول‌هاي مستقيم نيز استفاده شده است»

بخش اول – مقدمات فلسفي

قبل از بررسي ويژگي‌هاي معماري ديكانستراكشن (Deconstruction) و فولدينگ (folding) ابتدا بايد به فلسفه‌اي كه اين دو نوع معماري از آن ملهم گرديده اشاره كنيم.
فلسفه ی هر دو نوع سبك شباهت‌هاي بسيار زيادي دارد و اندك تفاوت بين فلسفه ی آن‌ها در بخش چهارم (به عنوان تفاوت دو سبك) آورده شده است.
مكتب ساختارگرايي (ساخت‌گرايي – structuralism) كه در نقطه‌ي مقابل با ديكانستراكشن قرار دارد، به عنوان يك روش تجزيه و تحليل، در ابتدا توسط فرديناند سوسور (F. Desaussure – 1857 – 1913) در زبان شناسي وارد و گسترش پيدا كرد.
ساخت گرايي ريشه‌هاي خودش را به طور مستقيم در هرمنوتيك دارد.
هرمنوتيك كه در آن به بررسي شناخت و فهم و تفسير متن مي‌پردازد، ابتدا در زبان شناسي مطرح بود، اما در فلسفه، روان‌شناسي، جامعه‌شناسي نيز گسترش يافت. در اينجا متن ديگر متن موردنظر زبان شناسان نيست بلكه متن به مثابه‌ي هستي و پديده‌هاي عالم است.
ساخت‌گرايان در هر پديده، عناصري مرتبط با يكديگر مشاهده مي‌كنند و در پي بررسي‌ قوانين حاكم بر اين روابط هستند.
پيدا كردن ساخت‌ها در مواردي مانند قواعد خويشاوندي، اساطير، مناسك اجتماعي، هنرها، تغذيه و... هدف اصلي ساخت‌گرايان است.
از ديدگاه ساخت‌گرايان پديده‌هاي انساني در حكم مجموعه عناصري هستند كه تحت تأثير قوانين حاكم بر آن پديده‌ها، با يكديگر در رابطه هستند.
به عبارت ديگر وقوع پديده‌ها (پديده‌هاي انساني) از ساحت ناخودآگاه انسان( رويدادهايي كه به ظاهر فراموش شده‌اند اما ناخودآگاه در ذهن باقي مي‌مانند و زندگي فرد را تحت تأثير قرار مي‌دهند، علت‌هايي كه وجود دارند، اما آشكار نيستند.) نشئت مي‌گيرد و چون انسان در انجام اين امور آگاهانه عمل نمي كند با بررسي اين پديده‌ها (و حالت تكراري حاكم بر آن‌ها) مي‌توان قوانيني استخراج كرد كه در موارد مشابه هم صادق باشند. (استدلال استقرايي) به طور خلاصه ساخت‌گرايي يك نظريه‌ي روش شناختي است كه در آن مي‌توان هر مسأله‌اي را مورد بررسي قرار داد و قوانين حاكم بر آن مسائل را استخراج و از آن قوانين در جهت پيش‌بيني مسائل بهره جست.ساختار گرایان معتقدند ، بخش بزرگی از آگاهی های ذهن بشر به صورت نا خوداگاه است ، به دیگر سخن مفاهیمی در زندگی اقوام گذشته وجود داشته ، که در زندگی انسان معاصرهم وجود دارد وما از این مفاهیم بعنوان ((کهن الگوها )) یاد می کنیم .
ساخت‌گرايي، نقدي بر فلسفه و انديشه مدرن بود كه در آن تمامي پديده‌هاي انساني از ديدگاه عقل بشر مورد بررسي قرار مي‌گرفت و نقش عوامل ناخودآگاه (مانند تأثيرات فرهنگ، قوميت و..) در بررسي آن پديده‌ها ناديده گرفته مي‌شد.
از سوسور زبان شناس سويسي و استراوس (claude levistrauss – 1908- ) مردم شناس فرانسوي مي‌توان به عنوان نظريه پردازان اين مكتب نام برد.
در نيمه‌ي اول قرن بيستم، از سوي ژان پل سارتر (1980 – 1905) فيلسوف فرانسوي فلسفه‌ي( اصالت وجود) (اگزيستانسياليسم) مطرح گرديد.
سارتر معتقد بود هر فرد ماهيت خويش را شكل مي‌دهد، هيچ دو فرد يا پديده‌ي مشابهي وجود ندارد و بنابراين تجزيه و تحليل ساختي كه مبتني به روش استدلال استقرايي (كشف قوانين و نظم موجود در پديده از طريق مشاهده و بررسي تكرار آن‌ها) است مردود است.
به اين ترتيب فلسفه اصالت وجود (به مثابه‌ي پايه مكتب ديكانستراكشن) نيز ريشه در هرمنوتيك و نحوه‌ي تفسير پديده‌ها دارد با اين تفاوت كه پيروان ساختارگرايي معمولاً متن مداراند، يعني به متن توجه مي‌كنند تا مؤلف آن ولي پيروان مكتب ديكانستراكشن مفسرمداراند، به اين مفهوم كه بيان مي‌دارند هر فردي (مفسري) مي‌تواند تفسيري متفاوت از يك متن واحد داشته باشد. يعني به تعداد افراد (مفسران) از يك متن، تفسير وجود دارد (كثرت معاني).
مكتب فكري ديكانستراكشن كه اساس خود را از فلسفه‌ي اصالت وجود دارد توسط ژاك دريدا ( (Jaceques Derrida -1930 فيلسوف معاصر فرانسوي پايه‌گذاري شد .
دريدا با ساختارگراها مخالف است و معتقد است چون فرهنگ و شيوه‌هاي قومي هر لحظه تغيير مي‌كنند، پس روش ساختارگراها كه مبتني بر مطالعه ی تكرارها است صحيح نيست.
به عقيده دريدا يك متن هرگز مفهوم واقعي خودش را آشكار نمي‌كند و هر خواننده و يا هركس آن را قرائت مي‌كند (در اينجا مفسر)، مي‌تواند دريافت متفاوتي از قصد و هدف مؤلف آن داشته باشد. به عبارت ديگر يك متن معني واحدي ندارد و كثرت معاني (به تعداد مفسران) در مورد آن درست است پس چون تكرار و مشابهت در كليه متون وجود ندارد روش استقرايي ساختارگرايان مورد سوال است، به همين دليل در بينش ديكانستراكشن ما در يك دنياي چند معنايي زندگي مي‌كنيم.
از نظر دريدا در تقابل‌هاي دوتايي چون روز و شب، زن و مرد، تقارن و عدم تقارن و... يكي بر ديگري ارجحيت ندارد. چون هر فرد مي‌تواند برداشتي متفاوت از معناي اين تقابل‌ها داشته باشد.
به طور كلي در اين مكتب بيان مي‌شود كه هيچ تفسير نهايي از پديده‌ها وجود ندارد.
نكته‌ي حائز اهميت آن است كه تعريف مشخصي از ديكانستراكشن وجود ندارد، زيرا هر تعريفي از آن مي‌تواند مغاير با خود ديكانستراكشن تفسير شود، چون هر فردي به طور مجزا مي‌تواند تفسيرهاي خودش را از يك تعريف داشته باشد.
چون عده‌اي از خود ساختارگرايان با عقايد ساختارگرايانه به مخالفت برخاستند، و به ديكانستراكشن متمايل گرديدند از اين رو به مكتب ديكانستراكشن «پساساختارگرايي» نيز گفته مي‌شود.
به طور خلاصه ساختارگرايان معتقدند :
با استفاده از استدلال استقرايي و بررسي نظم پديده‌هاي مشابه و تكراري مي‌توان روابط پديده‌ها را كشف كرد و چون همه‌ي اعمال انسان از ضمير ناخودآگاه او شكل مي‌گيرد اين تكرار و نظم در پديده‌هاي انساني وجود دارد.

ديكانستراكشن‌ها معتقدند:
هر پديده و هر متني، ماهيت مستقل خود را دارد و هيچ دو فرد يا پديده‌ي مشابه و تكراري وجود ندارد. پس به تعداد مفسران يك متن، تفسير از آن متن وجود دارد و معاني يك متن متكثرند و در تقابل‌هاي دوتايي يك معني بر معني ديگر ارجحيت ندارد.

بخش دوم- معماري ديكانستراكشن

(ديكانستراكشن يعني ساختن ايده‌هاي ساخت‌ناپذير – پيتر آيزنمن)
برپايه مكتب فكري ديكانستراكشن از سال 1998 و به طور دقيق‌تر از اوائل 1980 سبك معماري‌اي به نام ديكانستراكشن ابداع شد.
نخستين بار توسط پيتر آيزنمن( -peter Eisen man – 1932 ( معمار آمريكايي، معماري ديكانستراكشن شكل يافت.
اصول فكري اين مكتب مانند :
- : تعدد و كثرت در معناها
- : عدم ارجحيت در تقابل‌ها و دوگانگي‌ها
در قالب ساختمان‌هايي كه به اين سبك ساخته شده‌اند، كالبد يافت.
در گذشته و همچنين در معماري مدرن و پست مدرن آن چه كه حضور داشته تقارن، تناسب، وضوح، ثبات، مفيد بودن و سودمندي بوده است، در اين تقابل‌هاي دوتايي همواره يكي بر ديگري ارجحيت داشته است. اما آنچه مورد غفلت قرار گرفته عدم تقارن، عدم وضوح، ايهام، ابهام، بي‌ثباتي، فريب، زشتي و عدم سودمندي است.
مطابق با اصول ديكانستراكشن، اين تقابل‌ها و دوگانگي‌ها مي‌بايست در ساحت معماري به نمايش گذاشته شود.
همچنين برخلاف مدرنيست‌ها كه آينده را موردنظر داشتند و بر خلاف پست مدرنيست‌ها كه به گذشته توجه مي‌كردند، در انديشه معماران ديكانستراكشن شرايط امروز به اعتقاد آيزنمن ((اكنونيت)) «presentness» ملاك معماري است زيرا هر فردي اكنون (و بدون توجه به گذشته و آينده خود كه نمي‌توان نقش آن‌ها را در بينش فرد نفي كرد و در عين حال به دليل كثرت معاني در افراد نمي‌توان تشخيص داد چه بخشي از آن بينش به گذشته و يا آينده تعلق دارد «نه اين است و نه آن – هم اين است و هم آن» به معماري توجه مي‌كند).
به عبارت ديگر از نظر معماران ديكانستراكشن، طرح ساختمان بايد منعكس كننده جهان متكثر كنوني باشد و به قرائت‌ها و تفسيرهاي مختلف از طرح اجازه بروز دهد.
اگر ساده بگوييم و درست متوجه شده باشيم، معماري ديكانستراكشن بايد هم پاسخگوي بينش‌هاي آينده‌نگر و هم بينش‌هاي گذشته‌نگر باشد و همه‌ي سلايق را در زمان حال در نظر بگيرد؛ شايد به همين دليل باشد كه سبك ديكانستراكشن را از زير مجموعه‌هاي پست مدرنيسم مي‌دانند. (مكتبي كه به آينده و گذشته توأماً نگاه دارد و در ضمن كثرت گرايي از اصول پست مدرنيسم نيز محسوب مي‌شود.)

در معماري ديكانستراكشن فرم‌ها تعميم داده مي‌شوند و تنها پس از آن است كه برنامه‌اي كاركردي ارائه می شود، به جاي اين كه فرم به دنبال كاركرد باشد، كاركرد تابع تغييرشكل مي‌شود بر خلاف مدرنيست‌ها كه مي‌گويند فرم تابع عملكرد است.
در آثار معماران اين سبك، عدم تقارن، ابهام، ايهام، بي‌ثباتي، دوگانگي، چند معنايي و عدم سودمندي همتراز تقارن، وضوح، ثبات، پايداري، يك معنايي و سودمندي مطرح می شود. (اگر درست متوجه شده باشيم در اين سبك، به عنوان مثال هم احجام متقارن وجود دارند و هم احجام نامتقارن ولي آنچه مهم است آن است كه هر دوي اين تقابل‌ها وجود دارند و هر كدام به صورت احجام مستقل با ماهيت جدا به كار رفته‌اند)
كاربرد مصالح متفاوت، ايجاد عدم تعادل در تركيب‌بندي نماي ساختمان از اصلي‌ترين ويژگي‌هاي معماري ديكانستراكشن تقليدي در ايران است.
از معماران مشهور اين سبك مي‌توان به پيتر آيزنمن، فرانك گهري، زاهاحديد، رم كولهاس، برنارد چومي را نام برد.
__________________
;)
 

suratak

عضو جدید
مقايسه ی معماري ديكانستراكشن و فولدينگ


بخش سوم -معماري فولدينگ

سبك ديگري از معماري، كه زاييده‌ي مكتب ديكانستراكشن است، و از دهه‌ي پاياني قرن بيستم مطرح گرديد فولدينگ نام دارد.
از نظر مقايسه، فلسفه‌ي فولدينگ كه نخستين بار توسط ژيل دلوز (gilles deleuze (1925 – 1996 فرانسوي مطرح شد، شباهت بسيار زيادي با فلسفه‌ي ديكانستراكشن دارد:
- : هيچ ارجحيتي در جهان وجود ندارد. (در تقابل‌ها)
- : معاني متون متكثراند (از ديدگاه مفسران مختلف)
- : سلسله مراتب وجود ندارد
به نظر مي‌رسد اين ويژگي فلسفه‌ي فولدينگ كه سلسله مراتب وجود ندارد خود زاييده‌ي اين ويژگي ديكاستراكشن است كه ارجحيتي در جهان وجود ندارد و از اين ديدگاه فلسفه‌ي ديكانستراكشن و فولدينگ كاملاً يكسان هستند.
اما بايد توجه كرد در فولدينگ به عدم وجود سلسه مراتب و طبقه‌بندي و عمودگرايي توجه بيشتري شده است و به جاي آن به افق‌گرايي و هم ترازي اهميت بيشتري داده شده است. (درست مانند گياه ريزم (Rhaizom) به جاي آن كه درخت وار (عمودي) رشد كند در سطح زمين گسترش مي‌يابد) از ديگر نظريه‌پردازان فلسفه‌ي فولدينگ مي‌توان به فيليكس گاتاري فرانسوي (1992 – 1936 fielix gauttari) اشاره نمود.
بحث فولدينگ در معماري از اوايل دهه 1990 ، با پيشگامي معماراني چون آيزمن، گهري، زاهاحديد و حتي معمار مدرنيست فيليپ جانسون (Philip johson – 1906- ) وارد شد.
فولد يعني چين، لايه، لايه‌هاي هزارتو، در اين نوع معماري هر لايه در كنار لايه‌ي ديگر است، همه چيز در كنار هم است بدون اين كه لايه‌ها در هم فرو روند، ماهيت هر لايه به تنهايي حفظ مي‌شود و همه چيز افقي است، از نظر فولدينگ همه چيز همسطح يكديگرند. به عبارت ديگر در اين نوع معماري با مركز مداري مخالفت مي‌شود و مركز مداري جاي خود را به گسترش در جهت طول (و نه ارتفاع) مي‌دهد.
به عنوان مثال، برج سيزر در 110 طبقه به عنوان نمادي از معماري مدرن و مرتفع‌ترين ساختمان اين سبك در شهر شيكاگو قرار داشت اين برج از تعدادي مكعب روي هم شكل يافته بود كه ارتفاع هر يك از اين مكعب‌هاي عمودي متفاوت بود و هر كدام تا ارتفاع معيني بالا رفته بودند (درست در نقطه‌ي مقابل تفكر فولدينگ كه سلسله مراتب را رد مي‌كرد) اين برج تخريب گرديد، گرگ لين ( - (gereg lynn - 1964 به صورت نمادين با تبر تيشه به ريشه‌ي اين نماد مدرنيته و معماري مدرن زد و عمود گرايي را به افق‌گرايي تبديل كرد. پس از انداختن برج به روي زمين، لين لايه‌هاي هندسي و طويل و قائم الزاويه آن را بر طبق شرايط سايت‌ همانند نوارهاي خميري شكل، در كنار هم قرار داد.
اين لايه‌ها در عين اين كه هر يك خصوصيات خود را حفظ كرده‌اند ولي با توجه به شرايط موجود در سايت، به حالت نرم و انعطاف‌پذير به صورت افقي و بدون هيچ گونه ارجحيتي در بين عوامل موجود در سايت قرار گرفتند.
پيتر آيزنمن به عنوان باني طرح فلسفه‌ي فولدينگ در حوزه‌ي معماري واژه
«week form» يا «فرم ضعيف» را مطرح كرده است فرمي كه قابل انعطاف است و خود را با شرايطي محيطي وفق مي‌دهد همان طور كه ژله با شكل ظرف خود تطبيق مي‌يابد، از اين رو معماري فولدينگ نوعي معماري ارگانيك نيز محسوب مي‌شود به اين معنا كه لايه‌ها در عين اين كه خصوصيات خود را حفظ مي كنند ولي با توجه به شرايط موجود در سايت به حالت نرم و انعطاف‌پذير به صورت افقي و بدون هيچ ارجحيتي در بين عوامل موجود در سايت قرار مي‌گيرند.

ويژگي‌هاي معماري فولدينگ:

- : لايه‌ لايه بودن (چند لايگي) با حفظ ماهيت هر لايه و قرارگيري لايه‌ها در كنار هم
- : افق گرايي و همترازي لايه‌ها
- : فرم‌هاي قابل انعطاف و قابل تطبيق با شرايط محيطي سايت (week form و معماري ارگانيك)
- : در اين نوع معماري تباين‌هايي مانند تقارن، عدم تقارن و... به چشم مي‌خورند اما اين تضادها به نسبت ديكانستراكشن منعطف‌ترند و در هم مي‌آميزند، به عبارت ديگر مثل ديكانستراكشن تضادها كاملاً مجزا نيستند و با عناصر واسطه به هم مربوط‌اند. (اگر درست فهميده باشيم)

بخش چهارم – مقايسه ی معماري ديكانستراكشن و فولدينگ

1- شباهت‌ها

1-1- در بسياري از جهات (تقريباً در همه‌ي موارد) ديكانستراكشن و فولدينگ در فلسفه مشابه هستند، و در واقع فلسفه‌ي فولدينگ كاملاً نشئت يافته از فلسفه‌ي ديكانستراكشن است. كثرت معاني و عدم ارجحيت در تقابل‌ها در هر دو فلسفه وجود دارد، اما در فلسفه‌ي فولدينگ تضادها با انعطاف بيشتري در كنار هم قرار مي‌گيرند .
2-1- هم در معماري فولدينگ و هم معماري ديكانستراكشن، هدف اصلي پاسخ‌گويي به قرائت‌ها و تفسيرهاي مختلف از طرح است .
3-1- در معماري فولدينگ لايه‌ها ضمن قرارگيري در كنار هم ماهيت خود را حفظ مي‌كنند (درهم فرو نمي‌روند) همان طور كه در معماري ديكانستراكشن احجام، اشكال، سطوح و... ماهيت خود را حفظ مي كنند .
4-1- هر دو سبك معماري فولدينگ و ديكانستراكشن با الگوبرداري از علم روز، فرم‌هايي را به وجود مي آورند .

2- تفاوت‌ها

1-2- در معماري ديكانستراكشن تضادها و تباين‌ها در معماري به صورت مجزا شكل مي‌يابند، اما در معماري فولدينگ هر چند اين تضادها شكل مي‌يابند اما اين تضادها به صورت انعطاف‌پذيري در هم مي‌آميزند. به عنوان مثال با استفاده از يك عنصر واسطه اين تباين‌ها در هم مي‌آميزند. (دقت داريم، چه در معماري فولدينگ و چه در معماري ديكانستراكشن اين كه مي‌گوييم تضاد به مفهوم ارجحيت يك عنصر در مقابل عنصر متضاداش نيست بلكه به معناي كاربرد همزمان هر دو عنصر متضاد در طرح است.) (اگر درست فهميده باشيم.)
2-2- در معماري فولدينگ به نسبت معماري ديكانستراكشن توجه بيشتري به افق گرايي و هم ترازي است.
3-2- در معماري فولدينگ به محيط اطراف سايت همزمان هم توجه مي‌شود و هم در بعضي قسمت‌هاي همان سايت توجه نمي‌شود، به عبارت ديگر بعضي قسمت‌هاي يك طرح، طراحي ارگانيك دارد و بعضي قسمت‌هاي همان طرح، طراحي ارگانيك ندارد.
اما اين توجه به طراحي ارگانيك در معماري فولدينگ از معماري ديكانستراكشن بيشتر است (اگر درست فهميده باشيم.)

بخش پنجم - جمع‌بندي و نتيجه‌گيري

همان‌طور كه در قسمت قبل گفته شد، هم معماري ديكانستراكشن و هم معماری فولدينگ و حتي معماري پرش كيهاني نيز شباهت‌هاي زيادي به هم دارند و در امتداد تجربه‌هاي هم هستند كه اين خود ناشي از محوريت مشترك آن‌هاست كه اين محوريت مشترك همان «علم روز» است.
آن‌ها در پي الگوبرداري از علم روز و انتقال آن مفاهيم به فرم‌هاي معماري هستند و با اندكي تغيير در ويژگي‌هاي هر يك از اين سبك‌ها، نام آن‌ها تغيير كرده است.
اين مسأله (توجه به علم روز) نه تنها در اين سبك‌ها، و نه فقط در معماري، بلكه در همه‌ي جوانب زندگي بشر امروز تأثيرگذارده و با جهت‌گيري‌اش، سمت و سوي بسياري از مسائل را عوض مي‌كند.
هر نظريه ی جديد (در فلسفه و روان شناسي و جامعه شناسي و علوم تجربي و...) چون طوفاني مي‌ماند كه ساير اركان زندگي بشر را با اصول خود همسو مي‌سازد و در واقع، معماري نيز به عنوان يكي از اين اركان مي‌تواند تجسم اين تفكرات باشد.
از همين جاست كه مي‌توان به رابطه‌ي تعدد تفكرات و بينش‌ها و تعدد سبك‌ها (به خصوص در سال‌هاي اخير) در معماري پي برد.
اگر صنعت را به مفهوم عام آن در نظر بگيريم (صنعت: هنر، علم و...) مي‌توان همه‌ي اين موارد را در جمله‌ي زير خلاصه كرد:
صنعت (به مفهوم عام آن) چيزي نيست جز بر آمدن اجسام مادي از اين كيفيات روحي (نظريه‌ها، بينش‌ها، تفكرات و...)
اسامي خاص:
استراوس – كلود لوي Claudelevi Strauss
آيزنمن – پيتر Peter Eisenman
پسا ساختارگرايي Post Structuralism
چومي – برنارد Bernard Tsehumi
حديد – زاها Zaha Hadid
جانسون – فيليپ Philip Johson
دريدا – ژاك Jacequse Derrida
ديكانستراكشن Deconstruction
دلوز – ژيل Gilles Deleuze
ريزم RhaiZom
ساختارگرايي Structuralism
سوسور – فرديناند F.De Saussre
فرم ضعيف Weak Form
فولدينگ Folding
كولهاس – رم Rem Kool Hass
گهري – فرانگ Frank Gehry
گاتاري – فيليكس Felix Gattari
لين – گرگ Gereg Lynn

فهرست منابع مورداستفاده

1- ديباج، سيدموسي. «بررسي زمينه‌هاي عام فلسفي ديكانستراكشن». مجله‌ي معماري و فرهنگ. سال اول، شماره 4، (بهار 1379)، ص 70.
2- رضاقلي، علي. جامعه شناسي نخبه‌كشي. تهران: نشر ني، 1377 ، چاپ هشتم.
3- قباديان، وحيد. «مباني معماري فولدينگ». مجله‌ي معماري و فرهنگ. سال اول، شماره 4، (بهار 1379)، ص 87.
4- قباديان، وحيد. مباني و مفاهيم در معماري معاصر غرب، تهران: دفتر پژوهش‌هاي فرهنگي، 1384 ، چاپ سوم.
5- محسني، منوچهر. مقدمات جامعه‌شناسي. تهران: ديبا، 1368 ،چاپ پنجم.
6- معماري ديكانستراكشن، معماري ديكانستراكتيويست. تهران: انتشارات پيام ، 1372، چاپ اول.
7- محمد نقوي، سيدعلي. جامعه‌شناسي سال سوم رشته‌ي ادبيات و علوم انساني. تهران: شركت چاپ و نشر ايران، 1371.
8- سایتهای مورد استفاده :
Arscomica .org /eisen man .html
W3.uniroma 1 it /
Tech-des-mainframe 3.htm

برگرفته از سايت هنر ومعماري
 

suratak

عضو جدید
معماری غیرخطی، معماری سیال

معماری غیرخطی، معماری سیال

معماری غیر خطی ,معماری سیال



در دو دهه اخیر شا هد گرایش تعدادی از معماران به سبک خاصی از طراحی هستیم که از ان با عنوان معماری غیر خطی یا معماری سیال نام برده می شود فرمهای دارای معماری غیر خطی عمو ما دارای سه مشخصه زیر می باشند:
1- دارای فرم توپولوژ یک هستند به عبارت دیگر برای بررسی فرم انها باید از اصول توپولوژی استفاده کرد ]توپولوژی شاخهای از ریاضیات است که قوانین حاکم بر شکلها و حجم ها را مورد بررسی قرار می دهد[ اجسام مورد مطالعه در این علم تنها اشکال کلاسیک ومتعارف مانند صفحه کره رویه معمو لی نیستند بلکه همه اشکال معمولی را میتوان مورد مطالعه قرار دادشکلهایی مثل قوری ,کوزه,شکل حاصل از تقاطع چند خیابان و......
در توپو لوژی حالتهای مختلفی را می توان برای یک شکل متصور شد و در هر لحظه می توان اینحالتها را تعریف کرد مثلا اگر فرض شود پروژه معروف موزه گوگنهایم اثر ]فرانک گه ری[شکل یک کاغذ مچاله شده را به معرض نمایش میگذارد توپولوژی بیان میکند که این سطح مچاله شده همان مربع مستطیل یک کاغذ صاف است و می توا ن ارتباط بین این دو حالت از کاغذ را با فرمول های ریاضی بیان کرد .

2- دراین پروژه ها از ا دوات الکترونیکی و ارتباطی درمقیاس بسیار گسترده ای استفاده می شود به طوری که وقتی فرد به داخل یکی از ساختمان ها وارد می شود احساس میکند در یک دنیای مجازی وارد شده است مثلا با دست زدن به دیواره نازک یک نمایشگاه تصاویر مختلفی در ان ایجاد می شود یا بسته به وضعیت رفتاری افراد داخل ساختمان وتعداد انها که توسط سنسور های الکتریکی کنترل می شوند [موزیک مناسبی انتخاب و پخش می شود ]

3- در طراحی همه این پروژه ها از نرم افزارهای پیشرفته سه بعدی سازی و ایجاد انیمیشن در مقیاسی گسترده استفاده می شود به گونه ای که بدون این نرم افزار ها طراحی ساخت و اجرای این سا ختمان ها غیر ممکن است . قضاوت کردن در موردمعماری غیر خطی بسیار مشکل است واین پرسش معروف که ایا معماری نوعی هنر است یا بر طرف کننده نیاز های انسان و دارای مقیاس انسانی ؟ در مورد معماری غیر خطی نیز مطرح است .کاربرد فناوری های پیچیده درداخل این گونه ساختما نها و نیاز به ابداع روشهای جدید برای ساخت و تکمیل انها به گونه ای است که انها را بیشتر به صورت تجسم فناوری امروز ی و نماد پیشرفت بشر در ابداع ساز و کار های پیچیده در اورده است تا نمایی از یک معماری انسانی .
مسلماً فرم هر یک از این ساختمانها فریبنده و جذاب است و هر یک از انها می تواند به معرو فیت مکانی که در ان احداث شده منجر و حتی با عث جذب درامد های توریستی شود . ولی موضوع بسیار مهم مدت زمان محدودی است که استفاده کننده گان از این گونه ساختمان ها در ان به سر میبرند . چنین ساختمانهایی معمولانمایشگاه ,ترمینال,بانک هستند که حضور در مجاورت و داخل انها برای مدت زمانی محدود هیجان انگیز و دلنشین است ولی کسی نمیتواند در دراز مدت در داخل ان احساس ارامش کند . بنابر این استفاده از این شیوه طراحی و به کار بردن فرم ها و خم ها ی پیچیده و نا مانوس در پروژ هها ی معمو لی که امروزه در سطح دنیا با ب شده است در همه جا جوابگو نیست و چه بسا به نوعی ضد تبلیغ برای طراح تبدیل شود . مسئله بسیار مهم دیگر سیستم های سازه ای مورد استفاده برای بر پایی طرحهای غیر خطی است سیستم های سازه ای کلاسیک موجود با معماری غیر خطی نا متجانس هستند و از ان فا صله دارند .
از دهه نود میلادی به این طرف شاهد ظهور فرم های عجیب قارچی شکل روی صفحات مجلات معتبر معماری هستیم فرمهایی که معماری دیکانستراکشن [ساختار شکن] که زمانی سر و صدای زیادی به پا کرده بود در مقابل ان به یک اسباب بازی میماند و انسان با مشاهده ان از خود می پرسد :ایا این واقعا معماری به حساب می اید ؟
به نظر میرسد معماران از ناشناخته ترین تا مشهور ترین انها دچار این اپید می واگیر شده اند واز معماران جوان گرفته تا افرادی نظیر فیلیپ جانسون همگی با استفاده از نرم افزار های گرا فیکی و کامپیو تری مشغول خلق حجمهای حباب مانند و توپولوژیک هستند . منتقدان معماری نظر چندان خوشی نسبت به این نوع معماریندارند و معمولا از ان به عنوان سیب زمینی[ یا ]معماری ا بکی نام میبرند .شاید هنوز زود با شد که بتوان از معماری غیر خطی به عنوان یک سبک یا روش در معماری نام برد به احتمال زیاد معماری غیر خطی تنها یک مد گذراست و طراحی و ساخت ان به اندازه ای مشکل است که شاید نتوان در دراز مدت ان را ادامه داد . حقیقتا چه عاملی باعث ظهور این گونه معماری شده است؟
 

suratak

عضو جدید
در باب معماری مجازی

در باب معماری مجازی

;)تأملی در باب معماری مجازی


چکیده مقاله :

معماری مجازی جایگاه ویژه ای در پیشرفت آموزش ، تفریحات و صنایع بازرگانی دارد . معماری مجازی می تواند در عرصه هایی که الکترونیک در آنها نقش اساسی دارد سهیم باشد همچنین نرم افزارهای تخصصی و مدل سازی از یک ساختمان در محیط مجازی امکان تحلیل علمی را قبل از اجرای ساختمان فراهم آورده است . اما مسئله ی مهمی که امروزه اذهان نظریه پردازان را مشغول ساخته مسئله یCyber space است که می تواند تصور فضا و زمانی جدیدی را در زندگی روزمره ی مردم دنیا به وجود آورد . در این مقاله سعی شده است به تعریف ها و تأثیرات معماری مجازی پرداخته شود .
واژه های کلیدی :
علوم پیچیدگی ، نظریه نظام ها ، دانش سایبر نیتیک ، فضای سایبر ، جهان مجازی ، واقعیت مجازی ، معماری مجازی .

مقدمه:

اگر بخواهیم زندگی بشر را در سه تغییری که در طول تاریخ در معماری داشته تقسیم بندی کنیم ، این چنین است که موج اول را می توان عصر کشاورزی خواند که با شروع این دوران اولین مسئله اقامت بشر در یک منطقه مطرح شد و معماری به معنای کلمه به وقوع پیوست . موج دوم را می توان عصر صنعت و دوران پس از انقلاب صنعتی در اروپا خواند که با آغاز مدرنیته نیز مواجه می شود . اما موج سوم را عصر الکترونیک می نامیم ، این دوران تقریباً با حضور کامپیوتر و ابداع آپارنت ( پدر اینترنت کنونی ) تعریف می شود . اما اگر بخواهیم رابطه معماری با کامپیوتر را بررسی کنیم این تقسیم بندی به وجود می آید که مرحله اول مرحله درگيري با فن آوری دیجیتال ، تحت تأثیر سایبر بانک و دیکانستراکشن بوده که به مرحله ( کندوگران ) نیز معروف است . مرحله دوم مرحله تأثیر صوری فن آوری دیجیتالی ( استادي جدید در پرداخت کار ) بود ، اما مرحله سوم را نسل جدیدی از معماران آموزش دیده در نظام کاملاً دیجیتالی تشکیل می دهند . این دوران را می توان دوران ( تأ ثیر علمی کامپیوتر بر معماری ) نامید . این نسل از معماران کامپیوتر را امری صرفاً ناگزیر می دانند . از نظر آنان کامپیوتر نوعی فن آوری جدید که خاص یا دیکانستراکت کننده باشد نیست . آنان در تلاشند تا فن آوری تمام جنبه های زندگی روزمره انسان را میسر سازد ، لذا آنچه که این معماران نیاز دارند تناسبات سالم و انعطاف پذیر معمارانه است . کار این معماران حاکی از این است که راهبردهای جدید علمی ساختن که فراتر از روابط سنتی معمار / کارفرما / سازنده می رود را با تجربه معماری که راهبردی ترو بر انگیخته تر است مطرح کنند . در کار آنان به برنامه ساختمان از طریق عدسی های کوچک تر نگریسته می شود ، که می تواند در خلال زمان بسط و گسترش یابد . از نظر این معماران عمدتاً جوان مهمترین مسئله دستیابی به فرمهای جدید نیست بلکه دستیابی به قالب های جدید کار است . هدف نهایی این مقاله بررسی اجمالی تعاریف صورت گرفته در بحث معماری مجازی و همچنین بررسی تاثیری است که این نگاه نو به معماری در زندگی روزمره می گذارد ، است .

علوم پیچیدگی ، قلب جهان پسا مدرن :

در سال 1963 –ادواردلورنز- هواشناس شاغل در ام ای تی – هنگام پیش بینی وضع هوا دریافت که واقعیت های بنیادی موجود در طبیعت متضمن گونه ای اغتشاش هستند که به صورت جبری در آن ها نهادینه شده است .
وی پی برد که حساسیت به شرایط درونی در واقعیت های طبیعی (باز خوران مثبت ) باعث می شود که تغییرات بسیار کوچک در برخی اجزاء عامل به وجود آمدن تغییراتی عمده و کلان در کل پدیده گردند. این ویژگی نهفته در دل طبیعت که از آن به اثر پروانه ای تعبیر می گردد حکایت از سرشت نا خطی پدیده های طبیعی دارد .
نظریه نظام ها : خون جاری در رگهای تفکر پیچیدگی
نظام طبق تعریف عبارت از گروهی از اجزای متعامل است که به مثابه یک کل متعادل و در راستای نیل به هدفی خاص و تعیین کننده ، ارتباطات متقابلی را بر اساس مجموعه ای از روابط شکل می دهند . می توان نظریه نظام ها را مطالعه فرا رشته ای سازمان انتزاعی پدیده ها ، دانست که مستقل از جوهر ، گونه و مقیاس وجود فضا یی زمانی آنها صورت می پذیرد .



دانش سایبر نتیک :

از نظر تبار شناسی واژه سایبر نتیک مأخوذ از واژه یونانی کوبرنيتيزاست که معنای متفاوتی همچون راهنما ، سکان دار و میانجی از آن استفاده میگردد . ریشه فعلی واژه کوبرنیتیز واژه کوبر نائو است که در اصل به معنای هدایت كردن است . لوئیزکوافیگنال در سال 1958 این دانش را هنر تضمین کارایی کنش تعریف می کند . سایبر نیتیک را می توان دانش سازمان دهی مؤثر تعریف کرد . هدف این دانش حفظ نظامی در وضعیت تعادل پایدار برای مطالعه تأثیرات درون داده های نظام بر آن به منظور به دست آوردن
برون داده های پیش بینی پذیر با وضعیتی پایدار است . این دانش به این نکته می پردازد که نظام های پیچیده چگونه کارهای خود را کنترل کنند . در این بین می توان فضای سایبر را این گونه تعریف کرد که شبکه ای است فرا رسانه ای که در آن مجموعه ای متنوع از ارتباطات و روابط با گونه ای متنوع از رسانه ها که از طریق برنامه های فرا متنی به همدیگر متصل می شوند . دو انگاره اصلی فضای سایبر را می توان این گونه تقسیم بندی کرد :

1- انگاره هدایت از طریق فضایی از داده های الکترونیکی .

2- انگاره کنترل که با دستکاری داده ها امکان پذیر می گردد.

واقعیت مجازی :

سه ساحتی که واقعیت مجازی معماری را دستخوش تغییر کرده اند این گونه می باشند که 1 ) عمل و فرآیند کنش معماری تحت نفوذ مستقیم پیشرفت فن آوری اطلاعات و ارتباطات قرار گرفته است .

2) خلق فضاهای ادراکی دگرگون شده که محصول حوضه های ادراکی –تجربی جدید هستند ، که امکان تصورات دگر گونه ای را با خود به ارمغان آورده اند .

3) تعامل میان معماری و فن آوری واقعیت مجازی ، طراحی خود فضای سایبر .

اما با این تعاریف واقعیت مجازی دو دستاورد مهم به ارمغان آورده است :


1) تعامل و امکان تأثیر با جهان واقعیتهای مجازی .

2) امکان غوطه وری در آن جهان از سویی دیگر .

معماری مجازی :

معماری مجازی را می توان رهیافتی بر تجسم و تحقق معماری کالبدی بر پایه فن آوری واقعیت مجازی دانست . معماری مجازی بنیانی است برای ترکیب تجسم و طراحی به کمک فن آوری واقعیت مجازی با هدف کاهش محدودیت های محیط و روش های رایج متداول برای طراحی معماری . از منظر فن آوری واقعیت مجازی با تبدیل شدن به رسانه ای شفاف و ارتباطی می کوشد تا طیفی از فراهم آوری شگردهای ارائه روی صحنه تا تأمین گونه ای رسانه انقلابی برای طراحی معماری را ممکن سازد .
تبدیل شدن فن آوری واقعیت مجازی به رسانه منعطف طراحی ، معماران را قادر می سازد تا از سویی امکان تجسم طرح هایشان را به شیوه ای انقلابی به دست آورند و از سویی دیگر قادر گردند تا با اعمال کنترلهای بیشتری بر طرح ما باعث ترقی و بهبود هر چه بیشتر آنها شوند . کلاً معماری مجازی تصور فضا و زمانی جدیدی در عصر رسانه ها به وجود آورده است .
اگر ابداع پرسپکتیو را دررنسانس انقلابی اپتیکی جهت تحول در معماری بدانیم ، فن آوری شبیه سازی در دهه 1980 و واقعیت مجازی در دهه 1990 را می توان جهشي محسوب کرد که نقطه عطفی در به کارگیری ابزار و سلطه اش از آن به حساب می آید . این دیدگاه در آمدی بر پیدایش فرصت ها و مفاهیم جدید با تکیه بر رسانه ای جدید از آشکار گری هستی را امکان پذیر ساخته و پیش روی هنرمندان و معماران قرار می دهد .
این فن آوری دست کم از اهمیتی به اندازه اختراع تلفن ، تلویزیون و اتومبیل بر خوردار است . فن آوری واقعیت مجازی نیز تا مدت کمی به ضرورتی روزمره تبدیل خواهد گردید . سر آغاز این تبدیل ، تغییر تمام عیاری است که به کمک فن آوری واقعیت مجازی در ارتباطات رخ داده است . فن آوری مجازی قادر است ارتباطی آنچنان واقعی را رقم زند که نیازی به ارتباط حضوری احساس نگردد . بدین ترتیب سفرها به دور دنیا کم می گردد از سوختن سوختهای فسیلی جلوگیری می شود . مخاطرات زیست محیطی کاهش می یابد و تجارت بین الملل تسهیل می گردد.


عرصه های کاربردی معماری مجازی :

معماري مجازي جايگاه ويژه اي در پيشرفت آموزش، تفريحات و صنايع بازرگاني دارد. معماري مجاز مي تواند در عرصه هايي كه الكترونيك در آن ها نقش اساسي دارد سهيم باشد به عنوان مثال شبكه هاي تلويزيوني، كمپاني هاي تولي فيلم، آگهي هاي بازرگاني، انيميشن ها، سينما و بازي هاي كامپيوتري .
هم چنين نرم افزارهاي تخصصي و مدل سازي از يك ساختمان در محيط مجازي امكان تحليل علمي مسايل اكوستيكي، حرارتي و سازه اي را قبل از اجراي ساختمان فراهم آورده است.
فرصت هايي مغتنم را براي عرضه طرح ها و ابتكاراتي كه در حوزه ساختمان سازي و اجرا قابل تحقق نيستند و نمي توانند در آن عرصه ها، بروز پيدا كنند، به وجود اورده است. پروفسور راك ول در اين باره گفته است موضوعات غير عملكردي براي هر كسي كه مايل به طراحي آن هاست. در اين حيطه جاي دارد. اما با وجود اين هنوز سوالات عميقي درباره رابطه بين رسانه ها مهارت يك معمار سايبر و بين استدلال هاي كيفي و ارزش بسياري از مسيرهاي رسيدن به فن سايبر وجود دارد، اين ها نشان مي دهد كه ما هنوز در مرحله مقدماتي و شروع كار هستيم .

هدف از معماري مجازي:

اگر در اين جا به مسئله روح زمان كه جنكز آن را مطرح كرده توجه كنيم در خواهيم يافت كه اگر صنعت و انقلاب صنعتي در معماري به ايجاد مكان هاي كار و كارخانجات صنعتي و در عرصه زندگي خصوصي نيز به انبوه سازي انجاميد و به قول جودنسون «جوامع صنعتي پديد آورنده ساختمان هاي بلند مرتبه شد تا مردن بتوانند در نزديكي محل كارشان اقامت داشته باشند» امروزه در عصر اطلاعات نياز به چه نوع فضا و ساختمان هاي جديدي احساس مي شود!
بدون شك نفوذ اينترنت ووجود شركت ها و فروشگاه هاي مجازي 30 درصد ساخت و ساز را در 20 سال آينده كاهش خواهد داد. مكان هاي ملاقات و گردهمايي ها مكان مورد نياز اين عصر خواهد بود. اما اين وب ها هستند كه به عنوان يك مكان ملاقات الكترونيكي مطرح خواهند شد، گرچه ما باز هم به فضاهاي فيزيكي و واقعي نياز خواهيم داشت.
دكتر راك ول هدف از معماري Cyber Space را چنين بيان كرده است هدف از توليد نسل جديد نرم افزارهاي شبكه كامپيوتري اين است كه به كمك ان ها جوامع مجازي ساخته شود يعني مكان هاي ملاقاتي ايجاد شود كه در آن ها مردم بتوانند كار و تلاش و خريد و بگو مگو كرده، لذا اين مكان ها آن هايي نيستند كه فضاهاي محل زندگي مردم را شكل داد، بلكه هدف ايجاد فضايي بهتر براي تامين احتياجات مردم و تحقق بخشيدن به روياهاي آن هاست.
ادامه دارد...
 

suratak

عضو جدید
معماری مجازی 2

معماری مجازی 2

تأملی در باب معماری مجازی (2)

فضا و تعیین آن در حوضه کامپیوتر:

از آن جا كه معماري همواره پاسخ دهنده به نيازهاي مطرح شده بوده است اينك در عصر الكترونيك نياز ما به طراحي فضاهايي است كه در حوزخ ديجيتال مطرح شده اند. همان گونه كه نياز عصر صنعتت فضاهايي فراخ و گشوده و فارغ از ديوار باربر بود تا پاسخ گوي نيازهاي زاده شده آن همانند نمايشگاه ها و فرودگاه ها و ايستگاه هاي راه آهن و غيره باشد، معماري امروز نيز بايست جواب گوي فضاهايي مثل روم و چت روم‌ها و اتاق هاي ميتينگ باشد و همين مسئله است كه باعث شده تا دكتر راك ول معماري Cyber Space را با واژه نياز روز مطرح كند. اما اين جا يك سوال اساسي مطرح است و آن اين كه معماري همواره با مكان پيوند خورده و فضا كه جوهره معماري است به عنوان مكان و زمان پذيرفته شده است و فهم گرديده و حال Spaceكه با پيشوند Cyber در هم آميخته چگونه در ذات خود مكان و زمان را داراست؟ در حوزه ديجيتال مكان هويتي سيال مي يابد كه مي توان گفت كه در فضاي فاز بين صفر و يك جا و ناجايي سير مي كند و لذا بايد پذيرفت كه مفهوم فضا درآميخته شدن با سايبر تغيير يافته و ما شايد يك حيطه فعاليت و فضاي جديد هستيم كه در گذشته وجود نداشته است. در اين فضا زمان اهميت ويژه مي يابد. ماركوس نواك فضاي سايبر را فضايي تعريف كرده كه در آن فضا و زمان در هم ادغام گرديده اند.
مرلوپنتي تعبيري از فضا در عرصه معماريرا بدين گونه ارائه داد بود كه فضا وجودي است وجود فضايي است.
مرلوپنتي اساس فضا را با اين تعريف تجريه آن توسط ناظر مي داند و با مطرح كردن اين كه فضا وجودي است وجود انسان و دريافت فعالانه او از فضا را در درجه اول اهميت بر مي شمرد. با اين تعريف فضا در حوزه ديجيتال نيز همان تعريف مرلوپنتي را خواهد داشت چرا كه بر ادراك ناظر و مكانيسم كشف آن فضاي مجازي فضا ارتباطي همه جانبه و متقابل از يك سري عناصر متضاد را ايجاد مي كند كه به صورت هم تراز در كنار هم قرار مي گيرند. بدون هيچ سلسله مراتبي معناي پيچيدگي فضاي سايبر نيز همين است
تجربه در فضاي سايبر تجربه اي است ذهني و لذا ماهيت فضا در Cyber Space اداركي است اداركي كه بدون حضور فيزيكي شخص و تنها به مدد ذهن او صورت مي‌گيرد. فضاي سايبر محلي است براي قرار گيري اذهان مبادله افكار و تجارب ادراكي و لذا همچون ذهن ماهيت وجودي اش غير مادي است.

طراحي و خلق فضاي مجازي:

با پيشرفت سريع فناوري اطلاعات (IT) و رخنه كردن آن در تمامي ابعاد زندگي بشر پيش بيني مي شود كه در 20 سال آينده جهان در آستانه تحول موج چهارم قرار گيرد. موج چهارم را كه در عصر مجازي ناميده اند بي ترديد معماري را نيز متحول خواهد كرد. اما اين سوال مطرح است كه معماري در عصر مجازي چگونه تعريف خواهد شد و چگونه مجازي سازي مفاهيم معماري را تحت الشعاع قرار خواهد داد.
پيش بيني مي شود در آينده نزديك، فروشگاه و مراكز خريد و شركت ها به مفهوم امروزي وجود نخواهد داشت و هر فرد براي خريد مايحتاج زندگي از طريق كامپيوتر پول آن را پرداخت خواهد كرد و يا يك شركت خريد خود را از انجام خواهد داد و سپس از طريق كامپيوتر پول آن را پرداخت خواهد كرد و يا يك شركت متشكل از يك ساختمان و تعدادي كارمند نخواهد بود. بلكه كارمندان هر شركت در منزل و از طريق شبكه به حل و فصل امور مربوط به شركت خواهند پرداخت. لذا cyber كه امروزه در زبان عامه اصطلاح آشنايي است به تمام و كمال همه ابعاد زندگي را در بر خواهد گرفت و فضاي معماري نيز پسوند cyber را خواهد پذيرفت. معماران پيشگامي در اين زمينه مشغول فعاليت اند كه ازآن جمله مي توان به افراد و گروه هاي زير اشاره كرد.

Mark Bury, Kas Oosterhuis, Tristand Estree Esterk, Robert Woodbury, Nox, Asymptot

نتیجه گیری :

امروزه و در آستانه هزاره سوم جهان مجازی وجه خاصی از تجربه حیات را امکان پذیر ساخته است که مدان و زنان سراسر جهان در آن شریکند ، گفتمان جهان سه بعدی میان شبکه ای باعث بسط و گسترش نوع جدیدی از حیات در جهان کالبدی نیز شده است . جهانی شدن و جهانی بودن دیگر رویایی اذهان فیلسوفان و نویسندگان نیست عصر اطلاعات و ارتباطات در حقیقت برآیند ه حکمروایی می کند .
مسیر گسترده آن را ترسیم می کند .
زیستن در چنین جهانی ، یعنی تعلق داشتن به محیطی که ماجرا ، قدرت ، شادی، رشد و دگرگونی را به انسان وعده می دهد و در عین حال انسان را با تحدید نابودی و تخریب همه آنچه که دارد ، همه آنچه که می داند و همه آنچه که است روبرو میسازد .


منابع :

فصلانامه معماری ایران – شماره 22-21- مقدمه معماری مجازی- کیوان جورابچی
فصلنامه و معماری و فرهنگ 9 – ماعک نصیری نسب – گرگ لین
فصلنامه و معماری و فرهنگ 17 – مهناز محمودی – کنکاشی پیرامون معماری مجازی
پنز،فرانسوا ، تامس ،مورین-معماری و سینما،شهرام جعفری نژاد- انتشارات پرورش 81
فنایی ، کامیار – معماری مجازی –راه و ساختمان ، شماره 6
 

suratak

عضو جدید
معماری سبز

معماری سبز

;)
معماري سبز چيست؟

قبل از هر چيز که يک ساختمان سبز خاق شود مانند هر چيز ديگر به يکخالق احتياج دارد . اين موضوع يعنی ايجاد ساختمان سبز به سلامت فردی که در آن و درمحيط اطراف آن زندگی مي کند کمک خواهد کرد و از او پشتيبانی خواهد کرد و از اوپشتيبانی خواهد کرد وباعث رضايت مندی و سودمندی آنان خواهد شد.اين موضوع نيازمندکاربرد با دقت اْتراژيهای تصديق شده در معماری است:استفاده از طبيعت بادوام و منبعمواد با کفايت و تکيه بر خورشيد برای استفاده های گرمايي و نيروی برق و روشناييروزانه و دوباره استفاده کردن از ضايعات و .......يک اتحاد و يکپارچه سازی ساختمانیظريف اين استراژيها را توليد می کند. البته بايد نوجه داشت که تبديل فرهنگ بشر بهيک پايه و تغيير ساختا ر اساسی روح و سرشت انسان بستگی دارد.ما بايد يکی شدن و بههم پيوستن و وابستگی به يکديگر را با يک چيزی خيلی وسيع تر از خودمان را دوباره کشفکنيم. جهان طبيعت قلم رويي است روحانی که نسبت به همه چيز برتری مي يابد.اول شخص وبعد جامعه اين عقيده بولوزوف است. او عقيده دارد ما بايد هر دو گروه را مجبور سازيمکه موافق حقايق زندگی در جهان باشند.در غرب به اين مسئله اعتقاد دارند که مزيت درطرح محيطی و طراحی آن در صورتی پيشرفت مي کند و موفق خواهد بود که حقيقا مجمع وگروه طراحی آن فقط گروهی از طراحان باشند.arc اولين شرکتی است که دست به اين کارزده است. اين شرکت تشکيل شده است ازمعماران. سازندگان و مهندسين و سرانجام عده ایاز طراحان بايد پاسخگو در تمامی پروژههای اين شرکت باشند.اين شرکت در جريان طراحیهای خود از روش مشارکتی استفاده می کند يعنی تمامی اعضا در نظر دادن آزاد هستند اماتصميم نهايي را طراحان خواهند گرفت. اين روش يک روش قدرتمند در ساختمان سازی ها بهشمار مي رود.بسياری از ساختمانها که در اين شرکت در بين طراحان به توافق مي رسدتوافق آنها به خاطر مطلوبيت آن اثر است.در يک کار جالب ديگر در اين شرکت دعوت ازتمامی افراد صاحب نظر است برای عملی کردن و اجرايي شدن تمامی نتيجه های بدستآمده.جوانب مهمی که متفاوت با طراحی های قردادی مشخص شده است عبارتند از:
1ـطراحیبايد تقريبا در برگيرنده 40% از نيازها باشد نه اينکه 25% از نيازها را به صورتقراردادی بر طرف کند.
2ـ روند طراحی جرينی است آشفته و پر دست انداز. بنابر ايناحتياج به زمان طولانی دارد. طراحی به تفکر گروهای صادق و آزمايش کردن احتياج دارد.
3ـ ايجاد ساختمان نياز مند يکپارچه سازی و اتحاد است. همان اتحادها و يکپارچهسازيهاست که منجر به تغيير ساختارهای روحی انسان خواهد شد.اغلب از ساختمان سبزتعبير به ساختمانی مي شود که اثرات منفی آن بر روی محيط اطرافش کم باشد. هدف ازايجاد ساختمانهای سبز بر اساس اصول ذکر شده بالا بهبود يافتن آب و هوا و جلوگيری ازاثرات منفی ساخت و ساز بر محيط زيست است.


صرفه جويي و بهينه سازی مصرف انرژی وکاربرد انرژيهای پايدار در حال حاضر هيچگونه نقشی در فرهنگ ساحتمانی کشور ندارد. علاوه بر آن در ساخت و سازهای مسکونی بخش خصوصی و خصوصا مسکن طبقات مرفه ارقامنسبتا مهمی به زيان ساير موارد ضروری هزينه در ساختمان صرف تزيينات افراطی و بیاصالتی می شود که عمدتا بنام ابزار سازی مشهور است .انگيزه صرف اين مبالغ نامتعادلدر زيور آرايي احرازجلال و شکوه و ....و نهايتا رونق و موفقيت تجاری خصوصا در حرفهبساز و بفروشی است.اين مسئله متاسفانه به يک مد در جامعه تبديل شده است که ايننگران کننده است .اما چاره مشکل:انکشاف رويکردهای نوين زيبايي شناختی برای ايجاددگرگونی و تحول در اذهان عمومی و جايگزينی الگوهای زيستی مبتنی بر تعادل صرفه جوييو بهينه سازی مصرف و احترام به محيط طبيعی و اجتماعی زيست به جای الگوهای منحط رايجکنونی امری ضروری است. لازمه اين امر آن است که معماران بکوشند به جای دنباله رویدر سليقه عاميانه و بازاری پسند ذوق و سليقه عمومی را در جهات سازنده و مفيداجتماعی هدايت کنند. معماران می توانند به مردم بباورانند که طرحهای اقليمی و زيستمحيطی کمتر از تزيينات رايج کنونی زيبا نيست.از طريق معماری می توان جامعه را ازمطلوبيت و ارزش فراوان اقتصادی وزيست محيطی انرژيهايي که به نامهای بي زيان و آرامو ... مشهور شده مطلع کرد. انرژيهايي که از ديدگاه هنرمندان و معماران می تواند بهجای هر چيز ديگر زيبا ناميد.آينده جهان در زيبايي های زيبا نهفته است. بياييدزيبايي نهفته در انرژيهای پاک و حياتبخش را کشف کنيم.



ارزشهای معماری سنتی و سنت ارزشهای زيست محيطی معمار ی سنتی ايران واجد ارزشهای بسيار فراوان درشيوه های گوناگون استفاده بهينه از انرژی و بهره برداری اکولوژيک از انواعانرژيها وخصوصا کاربرد انرژيهای پايدار و بی زبان است.گرچه استفاده از باد و به عبارت صحيحتر بهره برداری از حرکت هوا و ايجاد نسيم عمده ترين و رايج ترين نوع کاربردانرژيهای بی زيان در معماری سنتی ايران است. با اين حال همه عناصر اربعه فلسفی وآيينی (آب هوا خورشيد و خاک)دارای کاربرد عالی زيست محيطی در مدنيت و معماری ايرانقديم بوده است .نوع مصالح و فنون ساختمانی رايج در گذشته خصوصا آنچه که در رابطه باپايداری بنا به کار می رفته و عناصر باربر اصلی ساختمان را تشکيل می داده يعنیديواره ها و سقف ها يا به عبارت کلی تر عناصر افقی و عمودی به علت دارا بودن حجم ووزن زياد به طور خود به خودی و طبيعی در مقايسه با مصالح و مواد سبک وزن و کم حجمکنونی دارای ظرفيت بالاي نگه داری و ذخيره انرژی و استعداد متعادل سازی حرارت درفضاهای مصنوع بوده است. در عين حال اين ويژگی به هيچ روی به معنای آن نيست کهزيبايي آسايش پايداری عالی و کيفيات ارجمند زيست محيطی و ابتکارات مربوط به استفادهبهينه از انرژی در معماری ايرانی امری خود به خودی و پيش پا افتاده و بی نياز ازهوش قدرت خلاقه و عللم و دانش تلقی شود. بر خلاف بررسی دقيق ويژگيهای معماری ايرانی حاکی از برخوردداری از دانش وآگاهی بسيار ذکا و هوشمندی و دقت در جزييات معماری بذلتوجه بسيار به امر ايجاد فضای راحت و آسايش داخلی زيبايي استحکام و عدم تخريب محيطو حفظ کيفيت زيست است.

معماری سبز 2


اول از سال 57-47 : اين دوره مصادف بود با اواخردوره’ مدرنيسم. از اين دوره بود كه جريان مدرنيست نيز يك گرايش

تاريخي پيدا كرده بود. با كارهاي نادر اردلان و كامران ديباكه درايران سعي در زنده كردن معماري ايران داشتند اين روند در ايران نيز پيش ميرفت.فعاليت ميرميران نيز در اين دوره بي تا’ثير از جريانات روز نبود . كارهاي اونشا ن دهنده’ تا’ثير پذيري ي از معماري سنتي گذشته است. تا’ثيري كه كارهاي شهرسازيايشان از شهرهاي گذشته گرفتند را مي توان در نوع محله بندي سنتي ايشان ويا ايجادگره ها در بين مسيرها ذكر كرد.ميرميران در اين دوره در شركت ذوب آهن ايران مسئولكارگاه معماري, واحد طراحي وشهرسازي بوده استوچندين شهر جديد را طراحي كرده است كه شامل"پولاد شهر,زيراب و زرندنو"بوده است.


در طراحي اين شهرها تنها منبع الهام ميرميران معماري كشور خودماننبوده بلكه از معماري جهان نيز تبعيت ميكرده است تبعيعي كه ميرميران در مدرسه’ پولاد شهر از كارهاي موشه سفدي كرده حاكي از اين مسئله مي باشد و آنرا صورت جعبههاي هم شكل توسعه يابنده طراحي كرده است.


از تك بناهاي اين دوره مي توانازpabdana tea house نام برد. تك بنايي كه در داخل يك باغ طراحي شده است. در اينكار مي توان گرايش پست مدرنيستي را در قوسها يي كه به كار مدرسه پولاد شهر بردهمشاهده كرد كه البته كل كار تركيبي از مدرن و پست مدرن مي باشد. خانه’ طراحيشده كاملا"آرامش بخش است خصوصا" با خطوط آبي و متعادل كننده اي كهبكار برده است.



دوره’ دوم از سال 67-57 : در اين دوره كارهاي ميرميران همزمان باانقلاب اسلامي در ايران كه يكي از دستاوردهاي آن رويكرد به سنت تاريخي , بومي گراييو تا’كيد بر ارزشهاي ايراني-اسلامي بوده و همچنين همزمان با اوج پست مدرنيست درغربكه آن نيز توجه به سنت را اساسي مي دانست بوده است.




مهمترين كارهايي كه ميرميراندر اين دوره انجام داده شامل طرح جامع اصفهان , طرح منطقه شهري اصفهان و همچنينمركز توسعه خانه سازي و شهر نشيني اصفهان بوده است. در اين دوره بود كه ميرميران باارائه مفهوم منطقه شهري در كشور براي اولين بار ضرورت توجه به "مناطق شهري"كشور رابه منزله عرصهدين مشخص , مجزا و مستقل , در "حوزه’ مديريت و برنامه ريزي شهري" گوشزد مي كند. موفقيت اين طرح(طرح منطقه شهري اصفهان) , در عمل به عنوان ابزاري كارا در فرايندهدايت وكنترل توسعه كالبدي منطقه شهري گشت و باعث شد طرح منطقه بندي شهري برايشهرهاي با جمعيت بيشتر از يك ميليون نفر مورد تصويب هيئت دولت گردد.



در مركزتوسعه نيز مي توان گرايش به گذشته را در كار ميرميران ديد.طريقه’كار روي پلان, نوعتقسيم بندي نما از تا’ثير ميرميران از گرايشهاي كشور حكايت دارد.



دو دوره اي كه توضيح داده شد به زعم خود ميرميران تجربه اي بودند براي كارهاي پر سر و صداي بعدي . تجربه هايي براي پيدا كردن جرا’ت و جسارت در ارائه كار نو كه اين فعاليتها در دوره’ سوم كارهاي وي بررسي مي شود.


کتاب تاملات در هنر و معماری

مصادیق پایداری معماری و معماری سبز در پروژه


1-استفاده از انرژی های طبیعی در مصرف روزمره

2-استفاده از ضایعات و خصوصا استفاده از پساب در تولید آب مورد نیاز برای آبیاری فضای سبز

3-به کارگیری شیوه های مناسب برای تقلیل انرژی هدر رفته و یا کنترل آن و بهینه سازی مصرف انرژی

4-استفاده از مصالح قابل بازیافت غیر شیمیایی و مصالحی که با سلامت انسان در تعارض نمی باشد.

5-طراحی و ساخت و ساز با مصالح نزدیک به طبیعت

6-جلوگیری از اثرات منفی ساختمان و محصولات آن بر محیط

7-استفاده از گیاهان طبیعی به عنوان الهام دهنده طراحی زنده در مشاعات

8-اجتناب از صدمه رساندن به وضعیت اراضی به منظور استحصال سود بیشتر

9-دستیابی به بیشترین کیفیت زندگی در سایه اتکا به محیط زیست

10-نحوه استفاده از زمین

11- توجه به شخصیت اکولوژی منطقه

12-توجه به خواص اقلیمی منطقه

13-توجه خاص به اثر نور و هوا در طراحی کل مجموعه و چیدمان فضاهای عمومی و اختصاصی

14-توجه به تحرک و زندگی در محیط باز

اصول معماری سبز



اصل اول : حفاظت از انرژی

اصل دوم : کار با اقلیم

اصل سوم : کاهش استفاده از منابع جدید

اصل چهارم : احترام به کاربران

اصل پنجم : احترام به سایت

اصل ششم : کل گرایی ;)

نگاهي به کاربرد معماري سبز در زندگي شهري



معماري سبز را بيشتر با اصطلاح «معماري پايدار» مي شناسيم؛ اصطلاحي کلان که به شرح تکنيک هايي در طراحي معماري مي پردازد که همسو با نگرش هاي زيست محيطي بوده و با ايده احترام به طبيعت شکل گرفته است.

معماري سبز، در حقيقت روند تازه يي نيست؛ چرا که در بسياري از تمدن هاي باستاني و معماري هاي سنتي از جمله معماري سنتي ايران به صورتي بنيادين وجود داشته است. همچنين نمونه بارز و سيستماتيک آن را مي توان در «علم فنگ شويي» يا همان «هنر چيدمان چيني» ديد.

امروزه در پي پيامدهاي منفي جهان صنعتي، نظير آلودگي روزافزون هوا و محيط زيست، کاهش منابع طبيعي و بحران انرژي، حفظ و پاسداري از منابع طبيعي جهان به يکي از مهم ترين دغدغه هاي انسان عصر حاضر تبديل شده است.

اما معماري سبز با جست و جوي راهي براي به حداقل رساندن اثرات منفي ساختمان ها بر محيط زيست در حقيقت تلاشي است براي هم آوايي و همسويي با طبيعت از طريق افزايش کارايي و بهينه سازي در مصرف مصالح، انرژي و گسترش فضا.

بدين ترتيب در معماري سبز به جاي دشمني با طبيعت، انرژي هاي آن را مهار کرده و به بهترين شکل در ساختمان ها مورد استفاده قرار مي گيرد.

دستيابي به چنين هدفي با اندک نگرشي ممکن مي شود. به عنوان مثال در يک ساختمان سبز و همراه با طبيعت از مواد و مصالحي استفاده مي شود که براي طبيعت زيان نداشته و نه تنها آن را آلوده نمي کند، بلکه قابل برگشت به چرخه طبيعت است. ساختماني که با استفاده از مصالح پيرامون خود و در عين حال به گونه يي مستحکم بنا شده باشد، خود جزيي از طبيعت مي شود.

در استقرار چنين ساختماني، فراهم کردن دسترسي آسان به حمل و نقل عمومي و از جمله دوچرخه و پياده رو مناسب مدنظر قرار مي گيرد؛ چرا که بدين ترتيب استفاده از اتومبيل به حداقل خواهد رسيد.

همچنين جهت يابي ساختمان با توجه به جهت بهينه تابش خورشيد و با هدف حداکثر استفاده از نور طبيعي و کسب انرژي رايگان (به عنوان مثال تجهيز بنا با آبگرمکن خورشيدي و مولد برق نوري) است. وليکن آنچه در اين گونه ساختمان ها به خصوص داراي اهميت است فراهم کردن راه و امکاني براي ورود طبيعت به بنا است که مي تواند مثلاً با ايجاد برش هايي در حجم و پر کردن آن با فضاي سبز انجام شود.

اين راهکارها اگرچه در ديد نخست با انديشه هاي حاکم «بساز بفروشي» امروز جامعه ما در تقابل است وليکن در نهايت، اقتصادي ترين شيوه معماري است.

فراموش نکنيم طراحي ساختمان هاي سبز به صورت منفرد و تک به تک اگرچه خوب است وليکن کارساز نيست و بايد همزمان با يک طراحي شهري سبز انجام شود؛ چرا که طبيعت متشکل از لکه هاي سبز جدا از هم نيست بلکه پوشش سبز گسترده يي است که بايد شهر را در بر بگيرد.

امروزه در دنيا تلاش هاي زيادي در اين راستا صورت گرفته است. از اختصاص جوايز ارزنده به ساختمان هاي سبز گرفته تا سرمايه گذاري روي طرح هايي که بعضاً برخي از آنها پروژه هايي عظيم و شگفت انگيزند. از آن جمله مي توان به طرح شهر «دونگتان» در چين اشاره کرد. هدف اين پروژه دستيابي به حداقل آسيب ممکن به محيط زيست است. شرکت آروپ طراح اين پروژه ، آن را «نخستين شهر پايدار» ناميده است که با وسعت 1482 جريب و براي سکونت 500 هزار نفر در نزديکي شانگهاي، در دهانه رود يانگ تسه ساخته خواهد شد. مرحله اول اين پروژه براي سکونت 80 هزار نفر در سال 2020 ميلادي به پايان خواهد رسيد. در اين شهر از انرژي قابل تجديد استفاده خواهد شد. بيشتر خيابان هاي آن نه فقط مسير عبور، که راه هاي خدماتي خواهند بود که در آنها مي توان پياده روي و دوچرخه سواري کرد و انرژي ساختمان ها از طريق توربين هاي بادي، پانل هاي نوري و بازيافت تامين مي شود.

يکي ديگر از پروژه ها در معماري سبز، نخستين شهر بدون کربن و ضايعات در «ابوظبي» است که توسط دفتر معماري «فاستر و همکاران» طراحي خواهد شد. شهر 1483 جريبي «مصدر» با الهام از طرح شهرهاي عربي محصور در ميان ديوارها است ولي ديوارهاي سنگي و گلي آن با ورقه هاي «فتوولتاييک» با ظرفيت توليد 130 مگاوات برق پوشيده خواهد شد.

با مهار انرژي خورشيد و به کارگيري عناصر ساختماني مقاوم در برابر حرارت همچون سايبان اضافي و سرمايش کف، اين پروژه عظيم با احتياط به قلمرو بيابان پا خواهد گذاشت. در زمين هاي پيرامون شهر که 20 مايل با مرکز ابوظبي فاصله دارد، نيروگاه هاي فتوولتاييک و بادي، مراکز تحقيقي و مزارعي قرار مي گيرند که سوخت کارخانه هاي شهر را فراهم مي کنند. اين مزارع به کاهش ضايعات هم کمک مي کنند زيرا با جذب کربن، گازهاي حاصل از کارخانجات را متعادل کرده و با پساب تصفيه خانه هاي آب شهر آبياري خواهند شد. دانشگاه اين شهر قرار است در سال 2009 ميلادي افتتاح شود.

در اينجا هدف آن نيست که در برابر عظمت چنين پروژه هايي دچار حيرت و نا اميدي شويم. کافي است آگاه باشيم که تا امروز با غفلت و بي توجهي چگونه وضعيتي خطرناک براي سرمايه هاي طبيعي سرزمين مان به وجود آورده ايم و از پيشرفت هاي جهاني باز مانده ايم. لازم است هر چه زودتر اين روند را متوقف کنيم. کاهش مصرف سوخت هاي فسيلي با تکنيک هاي ساختماني موجود و بدون هزينه هاي گزاف و تنها با به کارگيري طراحي مناسب نيز ممکن است. سبز بينديشيم.

آميتيس فلاح اميرشاهی / اعتماد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

suratak

عضو جدید
معماری متا

معماری متا بر اساس تحلیل اطلاعات سازمان یافته, طبق اصول مورفولوژی با استفاده از الگوریتم ها و کدهای ژنتیک شکل گرفته است که به محدوده فرمهای معماری وسعت تازه ای می بخشد.این فرمها در نوعی دنیای جدید شکل شناسی کنار هم قرار گرفته و فضای متا را بوجود میآورند. فضایی که بیش از سه بعد دارند و گونه های گذشته, حال و آینده را در کنار هم قرار میدهند.


امکانات پیچیده گرافیکی که به کامپیوتر قابل استفاده هستند, این امکان را به معماران می دهندکه بتوانند بدون استفاده از مدلهای فیزیکی به محیطهای فضایی نسبتا پیچیده ماهیت بصری دهند. این فضاهای دیجیتال که کاملا به صورت حقیقی حس میشوند در نوع خود خارق العاده بوده و هیچ نشانی از روشهای ساخت و ویژگیهای مصالح فیزیکی در آنها دیده نمیشود.

;)

در این مقاله کارهای ارائه شده از دو روش متفاوت به دست آمده اند: دسته اول حاصل هندسه چند بعدی بوده و گروه دوم حاصل ترکیب هندسه با روشهایی است, که برای ساختن فرمهای فیزیکی با مصالح حقیقی بکار میروند.هر دو روش امکانات جدیدی را برای شکل گیری معماری با استفاده از اصول اولیه مورفولوژی بدست میدهند.


در روش اول هندسه ای بسیار منظم به عنوان پایه ای برای ایجاد فراسازه هایی نا منظم مورد استفاده قرار گرفته اند. واژه فرا سطح در این نمونه ها با توجه به معنای اصلی آن در ریاضی و هندسه یعنی استفاده از فضاهایی با بیش از دو بعد بکار رفته است. در مثال زیر سطحی نا منظم که نشانگر مفهوم حقیقی فرا سطح است مانند ابری بر روی فضایی تعریف شده معلق است. این فضا با استفاده از صفحات و تقاطع های مختلف به آسانی قابل ساخت است. تنها باید از عناصر نگه دارنده برای ایجاد پایداری استفاده کرد.




با استفاده از امکانات کامپیوتری انجام گرفته است. همه سازه های شکل گرفته از ورق های فلزی که در این شکل نشان داده شده اند با استفاده از یک الگوریتم کد بندی شده اصول مورفولوژی بدست آمده اند و از تنوع بسیاری برخوردارند زیرا با ایجاد کوچکترین تغییر در این کد اشکال و فرمهای جدیدی ساخته میشوند.



منبع:تکین طرح
 

suratak

عضو جدید
معماری حوزه های تمدنی مختلف


برخی از ویژگیهای سبکهای حوزه های تمدنی در معماری​



معماری مصری (300-1000 پیش از میلاد)

1- ساختمان عظیم از سنگ آهک با نقشه مستطیل شکل.
2- دروازه دو برجی شیب دار با ورودی تنگ
3- سر ستون هایی با نقش گل وغنچه برای ستون ها و نعل درگاه
4- فضای مرکزی مرتفع و پنجره دار در تالار ستوندار
5- تک ستون ها یادبودی و تندیس ابوالهول رو به روی دروازه دو برجی
6- نقش برجسته روی دیوارها وستون ها

معماری یونانی (60-100 پیش از میلاد)

1- ساختمان نسبتا کوچک با نقشه مستطیل شکل از سنگ مرمر
2- پیشانی سنتوری ، کتیبه ، فریز و پایه
3- سر ستون های دوریک،ایونیک،یا کورنتی بر روی ستونهای خیاره دار ستونها و نعل درگاه ها
4- رنگ و طلا کاری رو مجسمه ها، و ظرافت ور یزه کاری معمارانه
5- رویکرد ریاضی به هنصر تقارن
6- اصلاح تناسب ها به قصد ایجاد ترکیب های خاص بصری

معماری رومی (100 پیش از میلاد -500 میلادی)


1- ساختمان با نقشه مستطیلی و دایره ای شکل با تزئینات گچی
2- اصول مهندسی ساخت گنبد بر روی گریو یا استوانه تاق ضربی ،قوسی و تویزه
3- ستون های عادی و تزئینی آزاد یا حایل به صورت خیاره دار و با نظم خاص یونانی
4- سقف های قاب بندی شده روی فضاهای بزرگ
5- سنتوری هایی به شکل مستطیل ،دایره و شکسته
6- قاب بندی ها وسنگ تاج های تزئینی

معماری اولیه مسیحی (300-700 میلادی)


1- نقشه بازیلیک رومی در راهروی مرکزی ، یک یا دو راهروی کناری و بیرون نشستگی پشت محراب
2- نمای شمع دار ساده ، گاهی همراه با پنجره ها کوچک گرد و تاق های مرکب
3- برج ناقوس مستقل از بنا
4- سقف هایی با قاب بندی چهار گوش
5- مرمر وموزاییک در ورودی ساختمان
6- صورت هایی از نظام های رومی و از جمله سر ستون های سبدی
7- تركيبى از مقياس انسانى يونانى و فضاى داخلى رومى

معماری بیزانسی (300-100 میلادی )

1- نقشه صلیبی یونانی با دیوارهای آجری طرح دار به شکل پیچ دار، مشبک یا هفت وهشت
2- گنبد بزرگ بنا شده روی نیم گنبدهای معلق
3- نمای خارجی ساده
4- ستون های بنا شده در یک ردیف
5- سر ستون های حجاری شده سبدی شکل
6- راهروهای پوشیده از مرمر رنگی و موزائیکهای پردانه در طبقه فوقانی

معماری رومانسک (1000-1200 میلادی)

1- نقشه صلیبی لاتینی با استفاده از سنگ های محلی
2- تاق های ضربی ، قوسی و تویزه
3- برج های متصل به ساختمان و برج بزرگ در بازوی عرضی
4- گنبد غالبا روی بیرون نشستگی پشت محراب بنا شده است
5- مدخل های تو نشسته و مزین به مجسمه ، و پنجره های چرخی در طبقه فوقانی
6- جزرهای مستقر در یک ردیف، ستون های کلفت، یا هر دو

معماری گوتیگ (1200- 1400 میلادی)


1- نقشه صلیبی لاتینی،معمولا با استفاده از سنگ های محلی
2- استفاده از تاق های نوک تیز و قوس در برج ناقوس
3- برج های بلند با ناودان کله اژدری
4- پنجره های چرخی و قوس نیزه ای مشجر
5- برجک های تزئین شده
6- مدخل های بلند و تو نشسته که با چهره های حجاری شده کشیده تزئین شده اند.

معماری دوران رنسانس (1400-1600میلادی)

1- طرح مستطیلی شکل همراه با ستون ها و نعل درگاه ها و فرمهای قوسی
2- پنجره ها و نورگیرهای متوازن در سه طبقه
3- گنبد قوسی با برجک نورگیر
4- سر ستون با ستون های دو طبقه
5- سنتوری ها مثلثی و گرد
6- تزئینات یونانی ورومی

معماری باروک(1600-1700 میلادی)


1- طرح ها و تزئینات دایره ای، که نماهای باروک به ساختمان های موجود اضافه شده است.
2- حرکت تند و انحنا درا پلکان ورودی و خروجی ونرده ها
3- تاکید بر مجسمه هایی با ارتفاع بیشتر از سطح دید
4- استفاده از رنگ آمیزی تیره و روشن به شکلی شاد و نمایشی
5- سنتوری های شکسته در بالای درها وپنجره ها
6- طاقچه های سه گوش، سکوها، ساعت ها و فواره های ظریف

معماری بین المللی (دهه 1920- ....... )


1- فقدان تزئینات
2- اصول مهندسی جدید، از قبیل استفاده ازشیب
3- سازه های چند سطحی
4- استفاده گسترده از شیشه – فلز- بتن
5- مصالح جدید از قبیل شیشه نشکن و آلومینیوم
6- تاکید – دست کم به لحاظ نظری- برفایده گرایی صمیمانه
__________________
 

suratak

عضو جدید
معماری بیونیک

معماری بیونیک

معماری بیونیک



بیونیک، به معنای زیستارشناختی یا به کارگیری اندام‌های ساختگی طبیعت، اولین بار توسط دانشمند امریکایی جک.ای.استیل در سال 1959 بکار برده شد. او بیونیک را علم سیستم‌هایی که شالوده و پایه تمامی سیستم‌های زنده‌اند، می‌داند.
در ابتدا بیونیک به بررسی ماشین‌هایی که براساس سیستم‌های زنده طراحی و ساخته شده بودند می‌پرداخت و هم اکنون بیونیک از هر جهت هنر به کارگیری دانش سیستم‌های زنده در حل مسائل فنی است.
امروز هرجا سخن از تکنولوژی به میان می‌آید، تصویر همان دستاوردهای مهم تکنولوژی که پاسخگوی نیازهای اساسی برای انسان امروز و آینده است، به ذهن می‌آیند، اما اگر کمی به مسیر تکنولوژی دقت کنیم کم و بیش به منشاء برخی پدیده‌ها پی می‌بریم، به اینکه مثلاً هر پدیده صنعتی یا ساختمانی از کدام الگوی زنده طبیعت الهام گرفته است.
سال‌هاست که محققان در پی اثبات علیت و موجودیت این ارتباط هستند تا از طریق آن چگونگی شکل گرفتن سیستم‌های مختلف زندگی را بررسی و توجیه کنند و هم آنها هستندکه از رهاورد این تحقیقات، با تلفیق دو واژه «بیولوژی» و «تکنیک»،‌علم «بیونیک» را به عنوان دانشی که مسایل فنی را از راه‌های زیستی حل می‌کند، بنا نهاده‌اند.
اگر چه خود بیونیک هنوز به عنوان یک علم نوپاست، اما فعالیت بیونیکدانان را که همواره در جستجوی یک الگوی زنده برای توجیه هر پدیده هستند، می‌توان در حوزه علوم کاربردی مطرح کرد.
چارلی لوکستون از پیشگامان عرصه معماری بیونیک نقطه تمرکز معماران بیونیک را استفاده به جا از مواردی در طبيعت می‌داند که موجب استحکام ساختمان و ایجاد تنوع و آرامش در فضا می‌شود.
روح بخشیدن به ساختمان یکی از تمایلات معماری بیونیک است که طراحان این رشته با توجه به قدرت سازه برای تنفس (زنده‌نمایی)، به کمک خطوط مستقیم یا منحنی خالص و القاء آهسته تمامیت سازه به آن دست پیدا می‌کنند و مهمترین چیز برای معماری بیونیک آن است که ساختمان بتواند زنده بودن خود را القاء کند.
یکی از بهترین طرح‌های شناخته شده از علم بیونیک اثر لئوناردو داوینچی نقاش معروف است که ماشین پرنده را براساس ساختمان بدن یک خفاش طراحی کرد. استدلال او این بود که خفاش دارای بال کاملا پوشیده‌ای است که هوا را از خود عبور نمی‌دهد و دارای پوستی پرده مانند است که آن را تقویت می‌کند.
حدود 400 سال بعد از طرح داوینچی ، ماشین پرنده توسط کلمنت آدر با الهام از خفاش ساخته شد و در سال 1890 تا ارتفاع 15 متری پرواز کرد.
در ساخت زیردریایی‌ها نیز از بدن دلفین الهام گرفته شده است. این جانور با نیروی عضلانی کم می‌تواند به سرعت در آب حرکت کند و راز این حرکت در پوست دو لایه بدنش است. لایه پوست بیرونی قابل ارتجاع و لایه پوست درونی شبیه یک رشته لوله پر شده از ماده اسفنجی است.
این ویژگی باعث می‌شود تلاطم ناشی از جریان پرفشار آب چندان محسوس نباشد، زیرا پوست قابل ارتجاع بیرونی، فشار را به لایه اسفنجی و تراکم‌پذیر درونی که مانند فنر عمل می‌کند منتقل می‌كند، به طوری که جریان پرتلاطم پیش از آن که فرصتی برای پیشروی پیدا کند از بین می‌رود و به همین دلیل است که در طراحی زیردریایی، جدار آن را مانند پوست دلفین می‌سازند.

نمونه‌های معماری​


بناها در معماری بیونیک یا معماری طبیعی یا با استفاده از مواد شکننده و نا پایدار ساخته می‌شدند یا در دل یک حفره طبیعی که در زمین یا صخره شکل گرفته. یکی از این مکان‌های طبیعی، غارها بودند.
معماری غاری که به طور عمده در قالب معماری مقابر جلوه کرده، از عصر باستان وجود داشته و به عنوان بارزترین نمونه‌های آن می‌توان به مقبره کاتوکومب رم و ناپل و مقبره‌هاي لبنان اشاره کرد.
کلیساهای سنگی در ارمنستان و نیز غارهای بسیار بزرگ مسکونی مکشوف در گورمه ترکیه و ماترا در جنوب ایتالیا نیز از دیگر نمونه‌های این سبک معماری هستند. این بناها احتمالا چیزی شبیه به لانه‌های بزرگ موریانه‌ها که هزاران موریانه را در خود جای می‌دهند، بوده‌اند.
علاوه بر این معماری گلی یا خاکی را نیز می‌توان یکی از شاخه‌های معماری طبیعی در نظر گرفت. شهرهای قدیمی و تاریخی همچون صنعا در یمن یا ساختمان‌های گلی دو گون در مالی نمونه‌هایی از این سبک هستند.

در عصر حاضر

از گرم‌ترین نقطه دنیا تا سردترین نقطه، سعی در الهام‌گیری از طبیعت دیده می‌شود. در کلبه‌های برگ و چوب بومیان آمازون، بناهای کاهی اقوام مختلف آفریقایی یا در کلبه‌های اسکیموهای بومی آلاسکا و گریلند نیز الهام از طبيعت به وضوح دیده می‌شود، به عنوان نمونه‌های غیربومی نیز می‌توان به طراحی ساختمان مرکزتحقیقات لندن اشاره کرد که از گیاهی به نام لوتوس الهام گرفته شده است.
از لحاظ ساختار و شکل کلی نیز، بنای استادیوم المپیک مونیخ قابل توجه است. همچنین بانک کارمرز در فرانکفورت آلمان، ساختمان اینونیک در کمبریج و پروژه همزیگری صنعتی kalundborg در دانمارک از مشهورترین نمونه‌هایی هستند که در آنها از سبک بیونیک برای طراحی و ساخت بنا استفاده شده است.
تقلید از طبیعت مزایای بسیاری دارد. فرض کنیم هر جاندار کنونی محصول چندین میلیون سال تکامل است، در این فاصله زمانی طبیعت هر چه را که با هدف ویژه‌اش سازگاری نداشته از بین برده است و این امیدواری را بوجود آورده که بشر بتواند با مطالعه فرآیند تکامل، مکانیسم‌های جدید فناوری را از روی موجودات زنده نسخه‌برداری کند.
ساخت هواپیماهای تیزپرواز با الهام از بال پرستو و بادقپک و ساخت رایانه با الهام از مغز و فکر انسان نمونه‌های بارز دیگری از کاربرد علم بیونیکی برای ساخت فناوری‌های جدید است.

معماری بیونیک چیست؟ (از تعاریفی دیگر)




محمد جدیری عباسی
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهر

چكيده​



انسان از بدو پيدايش تاكنون در طبيعت به كندوكاو مشغول است، در طبیعتي كه همواره براي او ناشناخته و پر رمز و راز بوده است. زماني او بتدريج از دل طبيعت واژه هاي تك+نو+لوژي را بيرون كشيد وآنها را براي تركيب در ذهن خود پرواند و حاصل آنرا طي قرنها به زبانهاي مختلف باز گو كرد، او روزي با يك كشف جديد حيرت دنيا را برانگيخت و روز با يك برخورد ناگهاني در افكار، اختراعي را آماده ثبت نمود و به اين ترتيب تكنولوژي پا گرفت و تكامل نه فقط از مغز انسان بلكه در پيش چشمان او از طبيعتي كه خداوند در اختيارش گذاشته است ميتراود.



امروز هر جا سخن از تكنولوژي به ميان مي آيد، انواع ماشينها، كامپيوترها، ساختمانهاي بزرگ، وسايل ارتباط جمعي و ديگر ابزار و آلات موجود در صنايع و نقش موثر آنها در اقتصاد و فرهنگ جامعه، در ذهن انسان تصوير مي شود، طبيعي است كه اين وسايل همان دستاوردهاي تكنولوژي است كه پاسخگوي نيازهاي اساسي براي انسان معاصر مي‌باشند، امّا چنانچه به مسير تكنولوژي بنگريم كم وبيش به منشاء برخي پديده ها پي مي بريم، به اينكه هر پديدة صنعتي و يا ساختماني ازكدام الگوی زنده طبیعت الهام گرفته است، شاید در آن صورت تکنولوژی جلوتر از زمان گام بردارد، بنابر این لازم است ارتباطی با اصول منطقی و علمی بین سیستمهای ماشینی و سیستم‌های زنده پدیدار شود.

سالهاست که محققان در پی یافتن چنین ارتباطی هستند تا از طریق آن چگونگی شکل گرفتن سیستمهای مختلف زندگی را ارزیابی کنند، این محققان با تلفیق دو واژه «بیولوژی» و «تکنیک»، علم «بیونیک» را بنا نهاده‌اند.


«بیونیک» در واقع دانشی است که مسایل فنی را از راههای زیستی حل می‌کند، در بیونیک، تحقیق فقط به یک رشته خاص علمی محدود نمی‌شود، اگر چه خود بیونیک هنوز بعنوان یک علم نوپاست، امّا فعالیت بیونیکوانان را می‌توان در حوزه «علوم کاربردی» مطرح کرد که همچون رابطی پدیده‌های گوناگون را با الگوهای زنده مقایسه می‌کنند، بعبارتی دیگر برای هر پدیده، الگوی زنده‌ائی می‌یابند.

علوم کاربردی شاخه‌هائی از علوم است که رشد و تکامل آنها در مرحله‌ای مانند طراحی، ساخت، ایجاد و تغییر باشد و این قسمت به بخش مهندسی اختصاص دارد، از آنجائی که مهندس نقش اصلی و اساسی در توسعه تکنولوژی دارد، فعالیت این بخش باید با تأمل و دقت نظر، بگونه‌ای که همگام با طبیعت باشد، هدایت شود، بنابراین بجاست اگر بگوئیم که همه راهها به طبیعت ختم می‌شود.

معماری بیونیک​


طی حدود 8/3 میلیارد سال از آفرینش زمین، طبیعت خود، تبدیل به طراح و معمار نهایی شده است، طی این مدت گیاهان و جانوران توانسته‌اند با تزئینات و طراحی‌های لازم بر مشکلات محیط زیست خود فائق آیند و انسان نیز در طول زندگی خود، همیشه سعی داشته برای ساخت و طراحی مکانها و وسایل مورد نیاز خود از طبیعت و محیط زیست اطراف خود الهام بگیرد، بعنوان مثال ساختمان بدن خفاش برای لئونارد و داوینچی ایده‌ائی بود که بتواند ماشین پرنده را طراحی کند یا نیروی عضلانی و در حین حال سرعت زیاد در دلفین‌ها جرقه‌ائی برای ساختن زیر دریائی بود، عنکبوتها با طراحی و بافتن ریسمانهایی که به استحکام پولاد هستند برای خود آشیانه می‌سازند، زنبورها با رعایت کلیه قوانین هندسی پناهگاهی امن و مطمئن برای خود طراحی می‌کنند، موریانه‌ها خانه‌های خود را در بیابان و در هوائی بسیار گرم می‌سازند و تلاش می‌کنند با کندن راههایی پیچیده در خاک، سیستم گرمائی و تهویه داخل لانه‌های خود را خنک و متعادل نگه دارند، خاک انباشت لانه‌های آنها به صورت یک مجموعه کامل طراحی شده تا بتوانند نیازهای طبیعی خود را تأمین کنند، اينها همه معماران طبيعت‌اند.

بيونيك در لغت نامه به معناي «زيستار شناختي» يا «بكارگيري اندامهاي ساختگي طبيعت» است كه براي اولين بار اين واژه توسط دانشمند امريكائي بنام جك. اي. استيل در سال 1959 بكار برده شد، وي بيونيك را علم سيستمهايي كه شالوده و پايه تمامي سيستمهاي زنده است، مي‌داند.

بطور كلي بيونيك و معماري بيونيك علمي است که به الهام‌يابي فني از ساختمانها، رفتارها و ارتباطات گوناگون عالم جانداران مي‌پردازد.

چارلي لوكستون از پيشگامان عرصه معماري بيونيك از كساني است كه ما را به تختة طراحي طبيعت برمي گرداند تا به چگونگي معماري، طراحي و مهندسي، نظام موجود در معماري طبيعت را پي ببريم، وي استفادة بجا از مواردي كه موجب استحكام ساختمان و ‌ايجاد تنوع بطوري كه باعث ايجاد آرامش در آن فضا شود را مدّ نظر معماران بيونيك مي دانند. روح بخشيدن به ساختمان يكي از تمايلات ‹‹معماري بيونيك›› است كه به كمك خطوط مستقيم و يا منحني خالص و با توجّه به قدرت سازه براي تنفس (زنده نمايي) ‌و القاء آهسته تماميت خود به آن دست پيدا مي كند و اين به همراه باريك بيني در اجراء مختلف ساختمان بدست مي‌آيد، اين جنبه بايد در همه موارد معماري بيونيك در نظر گرفته شود، مهمترين چيز براي معماري بيونيك آن است كه ساختمان تپش وزنده بودن خود را القاء كند.

اين يك باور متعالي كه با زنده بودن محيط زيست، هماهنگي كامل ايجاد شود، شايد يك طريقة معتبر و قوي براي آيندگان، ترويج روش اصلاح طلبي و توجه به واقعيتها از طريق ‹‹ معماري بيونيك›› باشد، بطور كلي معماري بيونيك مبارزه‌اي است با خشنودي از خود و تمايلي است به باز ساز ي همه چيز ، بنابراين انگيزه اي است منحصر بفرد.
 

suratak

عضو جدید
طراحی پایدار

طراحی پایدار

طراحي پايدار (طراحي سبز) (1)


طراحي پايدار يا طراحي سبز از موضوعات بسيار جنجالي و بحث‌برانگيز در جهان امروز است. بدون ترديد يكي از موارد مهمي كه انسان همواره با آن دست و پنجه نرم مي‌كند، نحوه نگرش و برخورد با منابع انرژي و تعامل بين منابع و اثرات ناشي از اين مصرف است.

در نگرش پايدار، طراحي به گونه‌اي انجام مي‌شود كه اين سه مورد در يك چرخه ارتباطي صحيح قرار‌گرفته و بتوان در آينده نيز از نتايج مصرف منابع در حال، بهره‌مند شد.

به عبارت د‌يگر اين نوع طراحي بدون داشتن نگرشي درست و تعريفي مشخص امكان‌پذير نيست.

اصطلاح پايداري "sustainability" براي نخستين بار در سال 1986 توسط كميته جهاني گسترش محيط زيست، تحت عنوان" رويايي با نيازهاي عصر حاضر بدون به مخاطره‌انداختن منابع نسل آينده" مطرح شد. [چشم‌انداز زیست‌محيطی جهان]

بايد خاطرنشان كرد، مفهوم طراحي پايدار‌يك مفهوم عام بوده و در بسياري از زمينه‌ها از جمله معماري، طراحي گرافيك، كشاورزي، ماشين‌آلات و هرآنچه كه با محيط زندگي انسان سروكار دارد، به كاربرده مي‌شود.

شايد بتوان هدف از اين نوع طراحي را كاهش آسيب‌هاي محيطي، به حداقل رساندن مصرف منابع انرژي و هماهنگي هرچه بيشتر با طبيعت دانست. به معناي ديگر، فلسفه طراحي پايدار، پشتيبان و مشوق نگرش‌ها و تصميم‌هايي است كه درهرمرحله از طراحي، ساخت و سپس مصرف، تاثيرات منفي بر محيط زيست و سلامت استفاده‌كنندگان را نيز در نظرگرفته باشد.

اين نوع طراحي از اصولي خاص تبعيت مي‌كند كه رعايت آنها ضروري است: مديريت منابع انرژي، طراحي با قابليت بازگشت به چرخه زندگي، طراحي براي انسان.


مديريت منابع انرژي​


اين مديريت از دو زاويه قابل بررسي است.
1- مديريت منابع تجديد‌ناپذير: با توجه به روند رو به رشد منابع غيرقابل تجديد مانند سوخت‌هاي فسيلي و مواجهه جدي با بحران انرژي درسال‌هاي اخير، استفاده بهينه از اين نوع منابع حياتي به نظر مي‌رسد.

زيرا اين نوع منابع با توجه به ذخاير موجود، در سال‌هاي آتي به پايان مي‌رسند و مي‌‌بايست براي دسترسي به منابع جايگزين فعاليتي جدي دنبال شود.

2- مديريت منابع تجديد‌پذير: بهترين نوع منابع انرژي كه در طراحي پايدار بر‌آن تمركز مي‌شود، منابعي هستند كه توانايي قرارگرفتن در چرخه طبيعي و قابليت بازگشت را داشته باشند. در اين نوع مديريت منابع، همواره طراح تلاش مي‌كند نوعي تعادل بين اثرتوليد شده و محيط اطراف برقرار‌ كند تا اين دو در يك چرخه بازگشتي بتوانند با يكديگر مرتبط شوند.
در اين نوع طراحي، با استفاده از منابعي كه در دسترس و طبيعي هستند مانند خورشيد و باد و باران، همواره پروژه‌اي اقتصادي‌تر خواهيم داشت.



طراحي با قابليت بازگشت به چرخه زندگي
دراين طرح تاكيد براتخاذ روشي است كه به بازيافت و بازتوليد منابع به كاررفته منجرشود. درواقع، در اين مرحله طراح ذهن خود را بايد متوجه روندي كند كه منابع مورد استفاده در طرح بتوانند پس ازمرحله زوال و دورريزي به چرخه اصلي طبيعت بازگردند.به اين معنا كه منابع ما از يك شكل مفيد به شكلي ديگر درمي‌آيند اما بازهم پس از اين تبديل داراي كارآيي و استفاده هستند. [آشنايي با بسته‌هاي بيوژنيك]



طراحي براي انسان​

اين اصل، سومين و شايد مهمترين اصل طراحي پايدار محسوب مي‌شود. در دو اصل پيشين، كارآيي بيشتر و محافظت از منابع طبيعي مورد توجه بود. درحالي كه در اين اصل، برحفظ كيفيت زندگي تمامي اجزاي سازنده اكوسيستم تاكيد مي‌شود. اين اصل را مي‌توان درراستاي اهداف بشردوستانه‌اي دانست كه اركان و منابع مختلف زندگي را محترم مي‌شمارد.

درحقيقت، با تعمق بيشتر در اين فلسفه مي‌توان به اين نكته پي‌برد كه به نيازهاي زنجيره‌وارو متقابل اجزاي مختلف زندگي و نقش آنها در ادامه حيات بشري بايد توجه جدي مبذول داشت.

زيرا در جهان مدرن امروز، اگرچه انسان محور همه تغييرات و دگرگوني‌هاست، اما اين محوريت هرگز در جهت نقض حقوق ساير موجودات زنده نبوده، بلكه كاملا همگام با آنها و همواره در حالت تعامل و دادوستد با آنهاست.

درپايان، مي‌توان گفت طراحي پايدار، نوعي نگرش به دنيا را مطرح مي‌كند كه با پيروي از اصولي خاص، تعامل بين مصرف منابع درحال و آينده را مورد توجه قرارداده و همواره در جهت منافع بلند مدت بشر گام برمي‌دارد.


مهدي توپچي ، همشهری
 

suratak

عضو جدید
طراحی پایدار(2)

طراحی پایدار(2)

;)طراحي پايدار (طراحي سبز)(2)

در سال های اخیر بیانیه ها و مقالات متعددی در زمینه اصول معماری سبز توسط محققان مختلف در سراسر دنیا به رشته تحریر درآمده است. اغلب این بیانیه ها با اختلاف اندک موضوعاتی را در زمینه تشویق طراحان به حفاظت از انرژی ونیز در نظر گیری ویژگی های محلی مکان و کار با کاربران ساختمان و جوامع اطراف آن تثبیت نموده اند. معماران انگلیسی، برندا و روبرت ویل در کتاب خویش با عنوان «معماری سبز: طراحی برای آینده ای آگاه از انرژی» یکی از ساده ترین و صریح ترین چارچوب ها را برای معماری سبز مطرح نموده اند. آن ها این اصول را با استفاده از مثال های مختلف از طراحی ساختمان در اروپا انگلستان و امریکا نشان داده اند. ایشان بر فراگیری از معماری بومی تأکید زیادی داشتند، معماری که در تجربه نسل های متمادی ساکن یک منطقه و اقلیم ویژه در آن نهفته است .
اطلاعات بیشتر در مورد اصول معماری سبز و نحوه اجرا آن در بسیاری از پایگاههای اینترنتی از جمله «موسسه آمریکایی کمیته معماران در موضوعات مختلف زیست محیطی» (www.aia.org.cote) شورای «ساختمان سازی سبز امریکا» (www.usgbc.org) و در اروپا و انگلستان «منازل پایدار » (www.sustainablehome.co.uk) نیز وجود دارد. فرآیند سبز در معماری فرآیندی کهن میباشد، برای مثال از هنگامی که انسان های غار نشین برای اولین بار پی به این مسئله بردند که انتخاب غاری رو به جنوب از لحاظ دمای محیط بسیار مناسب تر از غاری می باشد که دهانه آن به سمت شمال است. موضوع جدید درک این مهم است که معماری سبز برای محیطهای مصنوع و انسان آفرینش بهترین فرآیند برای طراحی ساختمان هاست؛ به گونه ای که تمام منابع وارده به ساختمان، مصالح آن، سوخت یا اشیا مورد استفاده ساکنان، نیازمند پدید آوردن یک معماری پایدار هستند. بسیاری از ساختمان های موجود حداقل یکی از ویژگی های متعدد و قابل تشخیص معماری سبز را درون خویش دارند، با این حال،تنها تعداد اندکی از این بناها کل این فرآیند کامل را دارا می باشند.
بطور کلی فرآیند سبز اینگونه مطرح می شود که تمامی موضوعات به یکدیگر وابسته بوده و در هر تصمیم گیری باید تمامی جنبه های آن مورد بررسی قرار گیرد و بدین ترتیب،ایده بررسی اصول بصورت مجزا با آن در تضاد قرار می گیرد . در مجموع اصول گوناگونی در ایجاد هر نوع سازه مطرح است که نقاط مشترک فراوانی را برای بحث دارامی باشند،
با این حال موضوعات ارائه شده مجموعه ای از اصول مختلفی هستند که در نظر گرفتن آنها سبب ایجاد توازن و پدید آمدن معماری سبز خواهد شد .

اصل اول : حفاظت از انرژی
هر ساختمان باید به گونه ای طراحی و ساخته شود که نیاز آن به سوخت فسیلی به حداقل ممکن برسد .



ضرورت پذیرفتن این اصل در عصرهای گذشته بدون هیچ شک و تردیدی با توجه به نحوه ساخت و سازها غیر قابل انکار می باشد و شاید تنها به سبب تنوع بسیار زیاد مصالح و فن آوری های جدید در دوران معاصر چنین اصلی در ساختمان ها به دست فراموشی سپرده شده است و این بار با استفاده از مصالح گوناگون ویا با ترکیب های مختلفی از آنها، ساختمان ها، محیط را با توجه به نیاز های کاربران تغییر میدهند .
اشاره به نظریه مجتمع زیستی نیز خالی از لطف نمی باشد، که از فراهم آوردن سر پناهی برای درامان ماندن در برابر سرما و یا ایجاد فضایی خنک برای سکونت افراد سرچشمه می گیرد ، به این دلیل و همچنین وجود عوامل دیگر مردمان ساختمانهای خود را به خاطر مزایای متقابل فراوان در کنار یکدیگر بنا می کردند .
ساختمان هایی که در تعامل با اقلیم محلی و در تلاش برای کاهش وابستگی به سوخت فسیلی ساخته می شوند ، نسبت به آپارتمانهای عادی امروزی ، حامل تجربیاتی منفرد و مجزا بوده و در نتیجه ، به عنوان تلاشهای نیمه کاره برای خلـق مــعـــماری سبــز مطــرح می شوند. بسیاری از این تجربیات نیز بیشتر حاصل کار و تلاش انفرادی بوده؛ و بنابراین روشن است به عنوان اصلی پایدار در طراحی ها و ساخت و سازهای جامعه امروز لحاظ نمی گردد
 

amin_120

عضو جدید
سبکهای معماری ایران و جهان

سبکهای معماری ایران و جهان

معماری ارگانیک
معماری فقط نوعی فعالیت رویداد یا مجموعه ای از دست سازها نیست حتی هنر صرف هم نیست . معماری برای تمام امور انسانی بنیادی و اساسی است و از همان آغاز تمدن ایجاد شده است چرا که بدون آن امکان بوجود آمدن تمدن یا فرهنگی وجود نداشت. معماری اجتناب ناپذیر جهانی بی پایان و نیاز ابتدایی است . دامنه ی معماری از بدوی ترین شکل سکونت در غارها تا پیچیده ترین نوع ساختمانها را در بر می گیرد.

به عقیده ی بن فارمر معماری هنری است که نمی تواند خود را از شرایط بافت پیرامون جدا نگه دارد شرایطی که نا گزیر باید به آن توجه کند هر مکانی ویژگی خاص خود را دارد و پاسخ منحصر به فرد را می طلبد . با رشد توسعه ی سرمایه و ثروت تعداد مشتریان معماری افزایش یافت و مسئله ی دست یافتن به خصوصیات اصیل در معماری بومی باشدت بیشتری نمایان گشت .علیرغم اینکه مسائل اقتصادی در نهایت اثرات خود را به موضوع معماری وارد نموده اند اما منبع اصلی و بی واسطه ی موثر دگرگونی ایده ها و نظریات در معماری را بیشتر فلسفی باید دانست.


آرمان های عملکردگرایانه
یکی از کنجکاو ترین و دور از دسترس ترین پدیده های نیمه ی قرن نوزدهم نیاز گسترده و مصرانه در تقاضای یک معماری جدید بود که در حدود سال۱۸۹۰ به اوج خود رسید زمانیکه گستره ی تجاری فولاد و بتن مصلح توصعه ی قابل ملاحظه ای یافت. نیاز به پاسخ گویی به خواسته ها ی جدید از جمله نیاز به ساختمان های صنعتی ، راه آهن ، مرکز خرید، زندان ها ، بانک ها ، کار خانه جات، خانه های شهری ، خانه های کارگری …که ناشی از صنعتی شدن بود عمدتا خطوط و فرمها تناسباتی منتهی شد که در الفبای معماری ما جایی نداشته بود .
مبلغینی نظیر جیمز فرگوسن در نظریه های خود پا را از تحول تدریجی فرمهای کلاسیک و قرون وسطایی فراتر نهاده اند او معماری معاصر شرقی را به واسطه ی تداوم ظهورش در تطابق با یک سنت پایدار میشود و آنچه فرگوسن و پیروانش میخواستند دگرگونی بود در راستای دگرگونی های اجتماعی و فنی که در تمدن جدید در شرف وقوع بود و سفارش دهندگان و مشتریان آخرین افرادی بودند که در طلب یک دگرگونی بودند . در قرن نوزدهم معماران و اندیشمندان برای به ظهور رسانیدن معماری جدید به نتیجه ی مهمی رسیدند و به قیاس معماری با مقوله های مختلف پرداختند که قیاس های عملکردی مهمترین قیاس بودند که عبارت است از
قیاس معماری با موجودات زنده
قیاس زیست شناسی
قیاس معماری باماشین مکانیکی
قیاس زیست شناسانه
شاید بتوان گفت که برای اولین بار این بوفن بود که در سخنرانی خود در آکادمی فرانسه در باغ موضوع سبک از قیاس های زیست شناسانه در توضیح مقصود خود استفاده کرد گفت : ذهن انسان هرگز قادر به خلق چیزی نیست مگر اینکه ذهن او از طریق انجام تجربیات و تمرکز افکار پرورانده شده باشد بدان معنی که ادراکات او نطفه های محصول او را شکل میدهد.
فرانک لوید رایت در مقتله ای باد عنوان در باب علت معماری گفت : منظور من از معماری ارگانیک آن است که این معماری از درون به بیرون در هماهنگی با شرایطی که ایجاد آن را میسر میدارد توسعه میابد .همچنین از ایده ی تکامل تدریجی به مثابه یک تفکر نوین در قیاس زیست شناسانه میتوان استفاده کرد این تکامل تدریجی عینا در مورد معماری نیز مصداق دارد.
همانطوریکه معماری رم تکامل یافته ی معماری یونان با معماری دوره های بعد از مسیحسیت تکامل یافته ی دوره های قبل خود میباشد نظریه ی تکامل نظریه ی مکتبتبعیت عملکرد از فرم را تائید میکند و این نظریه را ارائه میکند که ابتدا فرمها بوجود آمدند سپس عملکردها و اگر دگرگونی در فرمها به وقوع میپیوندد به واسطه ی عدم توانایی عملکردی فرمها به وقوع میپیوندد و فرمهای فاقد عملکرد قادر به بقا نیستند.
این قیاس سرانجام منجر به پیدایش معماری ارگانیک درقرن ۱۹ شد.
معماری ارگانیک
بینش معماری ارگانیک ریشه در فلسفه رمانتیک دارد.رمانتیسم یک جنبش فلسفی هنری و ادبی در اواخر قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی در شمال غربی اروپا بودکه به سایر نقاط اروپا و آمریکا سرایت کرد. این جنبش واکنشی در مقابل خرد گرایی عقل مدرن بود. رمانتیک ها همانند پیروان تفکر کلاسیک به ذهن انسان اعتقاد داشتند. ولی رمانتیک ها به آن بخش از ذهنتوجه داشتند که بیشتر در باره احساس وعواطف بود.درصورتی که برای فلاسفه کلاسیک عقل و منطق اهمیت داشت.
نکته حائز اهمیت این که اکثر فلاسفه رمانتیک شاعر بودند و به تجلیل از طبیعت عواطف وتخیل می پرداختنددر حالی که اکثر فلاسفه کلاسیک ریاضیدان بودند. برای نطریه پردازان قرن نوزدهم آمریکا که به دنبال زیبایی مدرن بودند طبیعت تنها فلسفه صحیح تلقی می شدهنرمند می بایست ترکیبی می ساخت که به موازات طبیعت باشد و پروسه حیات و رشد و توسعه را به صورتی انتزاعی نشان دهد.
رالف والدو امرسون نویسنده شاعر و کشیش آمریکایی هنرمندان را تشویق می کرد که از طبیعت الهام بگیرند.وی هنرمندان را برای یافتن رابطه بین فرم و عملکرد در طبیعت هدایت می کرد او می نویسد :طبیعت سیستمی از فرم ها و روش های به وجود آوردن را خلق می کند که مستقیما قابل تطبیق در هنر است. همچنین ویوله لودوک معمار معروف فرانسوی معماران را ترغیب می کرد که قوانین طبیعی خلقت را به کار گیرند همانند مجسمه سازان قرون وسطی که گیاهان و حیوانات را مطالعه می کردند تا بفهمند که چگونه فرم های آنها یک عملکردی را نشان می دهند و یا خود را با خصوصیات ارگانیسم تطبیق می دهند.
معماری ارگانیک در آمریکا در قرن ۱۹ توسط فرانک فرنس و لویی سالیوان شکل گرفت.اوج شکوفایی این نظریه را می توان در نیمه اول قرن بیستم درنوشتارها وطرح های فرانک لوید رایت مشاهده کرد. به اعتقاد فرانک فرنس بر اساس نظریه ارگانیک همه فرمها طبیعی پویا هستند.نیروها وفشارهایی که در ساختار یک حیوان دخیل هستند کشش ماهیچه ها و مفاصل هنگامی که موجود حرکت می کند طرح رشد و گسترش که در فرم گیاهان و صدف ها دیده می شود تصویری از یک شکل زنده است.اگر یک کار هنری بخواهد بیان کننده باشد باید به صورت ارگانیک ساخته شود.اجزا آن نمی توانند به صورت بخش های مجزا باشند بلکه آنها باید در یک سیستم پویا و شکل پذیر در یکدیگر ادغام شده باشند بیان در معماری باید در حل کردن نیروهای فیزیکی که در یک کالبد ارگانیک عمل می کند صورت می گیرد. سالیوان از پایه گذاران مکتب شیکاگو ومعماری مدرن درآمریکا بود وی اعتقاد بسیار زیادی به فرم های طبیعی و سبک ارگانیک داشت.سالیوان به روشی معتقد بود که مشابه پروسه به وجود آوردن در طبیعت بود.او برای اولین بار اصطلاح فرم تابع عملکرد را بیان نمود.یعنی سالیوان فرم تابع عملکرد را در پروسه رشد و حرکت طبیعی می دید.
سالیوان در مورد مصالح می گفت :سنگ و ملات در ساختمان ارگانیک زنده می شود.موضوعی که فرانک لوید رایت شاگرد وی بهتر از هر معمار معاصر دیگری آن را در ساختمان هایش نشان داده است. رایت اگر چه با تکنولوژی مدرن مخالفتی نداشت ولی وی آن را به عنوان غایت و هدف تلقی نمی نمود.به اعتقاد رایت تکنولوژی وسیله ای است برای رسیدن به یک معماری والاترکه از نظر وی همانا معماری ارگانیک بود.
رایت در ۲۰ مه ۱۹۵۳ در تلیسین معماری ارگانیک را در نه عبارت ذیل تعریف کرد:
۱- طبیعت: فقط شامل محیط خارج مانند ابرها درختان و حیوانات نمی شود بلکه شامل داخل بنا و اجزا و مصالح آن می باشد.
۲- ارگانیک: به معنای همگونی و تلفیق اجزا نسبت به کل وکل نسبت به اجزا است.
۳- شکل تابع عملکرد:عملکرد صرف صحیح نمی باشد بلکه تلفیق فرم و عملکرد و استفاده از ابداع وقدرت تفکر انسان در رابطه با عملکرد ضروری است.فرم و عملکرد یکی هستند.
۴- لطافت:تفکر و تخیل انسان باید مصالح وسازه سخت ساختمان را به صورت فرم های دلپذیر و انسانی شکل دهد.همان گونه که پوشش درخت و گل بوته ها شاخه های آنها را تکمیل می کند.مکانیک ساختمان باید در اختیار انسان باشد و نه بالعکس.
۵- سنت: تبعیت و نه تقلید از سنت اساس تفکر معماری ارگانیک است.
۶- تزئینات: بخش جدائی ناپذیر از معماری است.رابطه تزئینات به معماری همانند گل ها به شاخه های بوته می باشد.
۷- روح: روح چیزی نیست که به ساختمان القا شود بلکه باید در درون آن وجود داشته باشد و از داخل به خارج گسترش یابد.
۸- بعد سوم: بر خلاف اعتقاد عمومی بعد سوم عرض نیست بلکه ضخامت و عمق است.
۹- فضا: عنصری است که دائما باید در حال گسترش باشد.فضا یک شالوده پنهانی است که تمام ریتم های ساختمان باید از آن منبعث شود و در آن جریان داشته باشد.
شاهکار معماری فرانک لوید رایت ونظریه ارگانیک را می توان در خانه آبشار در ایالت پنسیلوانیا در آمریکا دید.موارد طراحی و اجرایی را که رایت برای این خانه ویلایی در نظر گرفته بود می توان درهشت مورد زیر اشاره کرد.
۱- حداقل دخالت در محیط طبیعی
۲- تلفیق حجم ساختمان با محیط طبیعی به گونه ای که هر یک مکمل دیگری باشد.
۳-ایجاد فضاهای بین ساختمان و محیط طبیعی
۴- تلفیق فضای داخل با خارج
۵- نصب پنجره های سرتاسری و از بین بردن گوشه های اتاق
۶- استفاده از مصالح محیط طبیعی مانند صخره ها و گیاهان چه در داخل بنا چه در خارج بنا
۷- نمایش مصالح به همان گونه که هست چه سنگ چه چوب و یا آجر
۸- استمرار نمایش مصالح از داخل به بنا
از نظر رایت ارگانیک یعنی تلفیق شدن کل مجموعه و در مورد ساختمان ارگانیک معتقد بود: ساخته شده توسط افراد از درون زمین با تمهیداتی که خود در نظرمی گیرند و با توجه به زمان مکان محیط و هدف. از جمله معماران مطرح این سبک در آمریکا در حال حاضر فی جونز است.هرچند معماری ارگانیک بر خلاف کارهای میس و کوربوزیه صورتی جهانی به خود نگرفت ولی با این حال پیروانی در سایر کشورها پیدا کرد.در اروپا می توان از هوگوهرینگ و هانز شارونآلمانی آلوار آلتو فنلاندی وگروه دیستیل در هلند نام برد.در ایران هم می توان در کارهای مهندس هوشنگ سیحون - مهندس پاسبان - مهندس مهرداد ایروانیان نمونه هایی ازاصول طراحی معماری ارگانیک را مشاهده کرد.
ارتباط معماری با ارگانیسم های طبیعی به طور موثر به ۴ مورد محدود میشود:
۱- رابطه ی ارگانیسم ها با محیط خود
۲-وابستگی بین ارگانها با یکدیگر
۳- رابطه ی بین فرم و عملکرد
۴- اصل حیات
رابطه ی ارگانیسم با محیط خود و قیاس آن با معماری
فون هامبولت معتقد است که گیاهان را نباید با توجه به ویژگی های ذاتی طبقه بندی کرد بلکه بر اساس محیط و اقلیم پرورش آن را باید بررسی کرد که در این زمینه بسیار شبیه معماری است. به این ترتیب که معماتری را باید با توجه به موقعیت منطقه ای بررسی کرد نه نوع عملکرد آن ویژگی های محیطی درفرم تاثیر مستقیم دارد به عنوان مثال معابد یونان با معابد ژاپن تقریبا دارای یک نوع عملکرد ولی ساختار و فرم کاملا متفاوتی دارند.
وابستگی بین ارگانها و رابطه ی آن ها با یکدیگر شاید بتوان آن را به مثابه ارتباط بین بخش های مختلف یک ساختمان توجیه کرد به نظر ویکدو ازیر بخش های یک ساختمان را به مثابه دندان های یک حیوان تشبیه کرده است که گویای نوع خاصی از ساختار زنده و روند هضم می باشد و منطبق بر نحوه ی زندگی او شکل یافته و دقیقا هر قسمت تکمیل کننده ی قسمت دیگر است بخشها و ارتباطات بین بخشها بیانگر نوع عملکرد یک بنا می باشد .
رابطه ی بین فرم و عملکرد
مهمترین واقعیت مهم زیست شناسانه ای که در ارتباط با معماری قابل قیاس مینماید مقوله ی ارتباط فرم با عملکرد را شامل می شود . نظریه ای که گویای تبعیت فرم از عملکرد است به شدت توسط آن دسته که به تبعیت عملکرد از فرم معتقد بودند مورد اعتراف قرار میگیرد و هیچ کس ارتباط بین فرم و عملکرد را انکار نمیکرد از لحاظ قیاس عملکردی رابطه ی بین فرم و عملکرد به مثابه ضرورتی برای زیبا بودن قلمداد می شود. همانگونه که به لحاظ قیاس زیست شناسانه این رابطه به معنی داشتن حیات است.
بودلر در سال ۱۸۵۵ گفت : زیست شناسان بهترین کسانی هستند که میدانند بین فرم و عملکرد چه ارتباط تحسین بر انگیزی است و بسته به موقعیت و نوع عملکرد هر حیوان ، ارگانیسم اعضا و فرم آن ارگانیسم تغییر می کند. به نظر فرانک لوید رایت معماری ارگانیک به معنی معماری زنده است معماری که درآن هر گونه فرم بی خاصیت همانند بخشی از روند رشد یک موجود از سیستم حذف می شود و معماری در آن هر عنصر و هر جزئی از عناصر در ارتباط با وظیفه ای که بایستی به انجام برسانند شکل می گیرد .
سر دبیر یکی از مجلات معماری در سال ۱۸۶۳ گفته بود که ما این معماری را معماری ارگانیک مینامیم زیرا این معماری در ارتباط با مکاتب تاریخی والتقاطی حاوی همان رابطه ایست که زندگی سازمان یافته ی حیوانات و گیاهان با موجودیت سازمان نیافته ی زمین و محیطی که جهان را شکل داده است بر قرار نموده است .
در آخر اینکه معماری دیگر بهانه ای برای فراموشی همجواری خود با دیگر عناصر موجود در دست ندارد ولی از طرف دیگر با پذیرش کلی فلسفه ی عملکرد گرایی دیگر نیازی به ارتکاب به آنچه که در دوران معماری انقلابی که بی توجهی به نیازمندی های کاربردی و منطق ساختاری و توجه به ایده های فرمال به گونه ای اسف بار و اهانت آمیز هنر خوانده میشد وجود ندارد . وقتی چنین ساختمان هایی در شهرهای ما پهلوی هم گذاشته میشوند مصداقی مسرت بخش از پی ریزی شایستگیها و مناسب بودن جلوه گر میشود ولی در عین حال حاوی پیام هشدار دهنده نیز هستند وآن اینکه در معماری ضرورتا تنها شایستگی و مناسب بودن نیست که بقا را تضمین می کند .
قیاس مکانیکی
از جمله قیاس هایی که اهمیت زیاد دارد قیاس بین ساختمان و ماشین مکانیکی به لحاظ تاریخی حتی میتوان گفت که این قیاس برتری و ارجحیت خاصی دارد بخصوص زمانیکه ما حاوی بودن یک عملکرد را به مثابه یک نظریه یی بنیادی در وجود زیبایی مد نظر داشته باشیم. در اوایل قرن نوزدهم هنری میلن -ادواردز سعی کرد به ویژگیهای ارگانیک فرمها از طریق بررسی انها به مثابه یک ماشین دست یابد .
امروزه با قیاس های مکانیکی عمدتا به واسطه ی نظریات لوکوربوزیه که در کتابی با عنوان به سوی یک معماری جدید منتشر شده است و آنچه که او نمایانده است حاوی یک پیشینه ی متمایز و طولانی است و نام لوکوربوزیهن غالبا با کلمه ی عملکرد گرایی تشخص یافته و خانه را یک نوع ماشین فرض می کند .
فردریک اچلر به عنوان مقدمه در ترجمه ی انگلیسی کتاب لوکوربوزیه نوشت در مهندسی مکانیکی مدرنو فرمهاد عمدتا در ارتباط با عملکردشان توسعه می یابند بدین لحاظ طراح یا مخترع شاید حتی کوچکترین توجهات خود را به اینکه در نهایت فرمهایی که طرح می کند چگونه خواهد بود معطوف نمی دارد و از آنجایی که او دارای یک غریزه ی طبیعی نا خود آگاه خواهان نظم می باشند و برای اچلر اصالت مندرجات کتابهای لوکوربوزیه این بود که خواننده را وادار می ساخت که به پارتنون یا سن پیترو یا رم به گونه ای نگاه کند که به یک اتوموبیل خیره می شود چنانچه این ساختمان ها با توجه به خصوصیات عملکردی و تجسمی آنها مورد مطالعه قرار گیرند با ظاهری کاملا نوین جلوه خواهند کرد .
تردیدی نیست که شعار لوکوربوزیه مبمنی بر اینکه یک خانه ماشینی است برای زندگی کردن در تاثیری بسیار قویی و تعیین کننده ای برتمایل طبیعی قرن بیستم گذاشته باشد . در قیاس مکانیکی یکی از فاجعه آمیز ترین نتایج حاصله از این قیاس ضروری است که ذکر شود و آن این واقعیت است که با ساختمان غالبا به عنوان موجودات یا اشیا تنها ومنزوی رفتار میشود که به گونه ای اختیاری در محوطه یا نقطه ای از شهر استقرار یافته است نه به عنوان بخشی از محیط که در آن جایگزین شده است.
در قیاس مکانیکی به گونه ای نا خواسته و ندانسته بر نقطه نظری کاملا متضاد تکیه زده میشود کشتی ها هواپیماها ، اتومبیل ها برای مکان جغرافی دقیق و خواصی طراحی نشده و با نقطه نظر ضرورت وجود ارتباط فضایی بین آنهاد طراحی نمیشوند و این نحوه ی بر خورد است که منجر به افزایش تمایل به طراحی ساختمان به صورت منفک و مجرب به مثابه موجودی تنها در فضا شده است.
 

amin_120

عضو جدید
سبک های معماری

سبک های معماری

سبك هاي معماري

1- سبک خراسانی:

با طلوع اسلام ساخت بناهای مذهبی به خصوص مساجد آغاز گردید. سبک خراسانی اولین سبک معماری اسلامی بوده، چون اولین بناها در خراسان ایجاد شده، لذا به سبک خراسانی معروف است. این سبک در قرون اولین (1 تا 4 هجری) رایج بوده و تحت تأثیر پلان و نقشه مساجد عربی با ساختمانی ایرانی (پارتی) با فضای ساده (فاقد تزئینات) بنا احداث شده‌اند.

ویژگي های سبک خراسانی:

1. پلان مستطیل شکل
2. فضای شبستانی یا چهل ستونی
3. ساده و بی پیرایه (فاقد تزئینات)
4. مصالح اولیه خشت خام و آجر
5. فاقد پوشش و تزئینات یا گاهاً پوشش کاهگل
6. استفاده از تک منار منفک با مقطع دایره‌ای در شمال بنا
7. قوس‌های بیضی، تخم‌مرغی، ناری

در سبک خراسانی پلان و نقشه مساجد عربی و ساختمان بنا ایرانی است.

بناهای سبک خراسانی:

1. مسجد جامع فهرج
2. مسجد تاریخانه‌ی دامغان
3. مسجد جامع نیریز
4. مسجد جامع ابرقو
5. مسجد جامع ميید
6. مسجد جامع اردستان
7. مسجد جامع اصفهان
8. ارگ بم در کرمان
9. رباط ماهی یا چاهه در سرخس
10. پل – سد امیر در شیراز
11. مسجد جامع اردبیل

2- سبک رازی:

تغییرات اسلوب معماری روندی تدریجی و آرام دارد، آغاز تغییرات در اسلوب خراسانی و نزدیک شدن آن به سبک رازی از دوره‌ی آل زیار و سامانیان صورت پذیرفته است. سبک رازی دومین سبک معماری پس از اسلام در ایران می‌باشد. که اوج آن در دوره‌ی سلجوقی بوده است.چون اولین بناها در شهر ری (راز) احداث گردیده، به سبک رازی معروف است. از مهمترین تغییرات این سبک حذف فضای شبستانی و ستون‌های آن و احداث ایوان، گنبد با پلان چهار ایوانی می‌باشد.

اصلی ترین متنوع ترین سبک معماری ایرانی، سبک رازی است.

سبک رازی تحت تأثیر سبک پارسی و پارتی قرار دارد.

روند تغییر مساجد شبستانی به ایوانی

مساجد شبستانی: مانند مسجد جامع فهرج یزد، مسجد تاریخانه‌ی دامغان. مساجد چهار طاقی: مانند مسجد یزد خواست، مسجد جامع اردبیل. مساجد تک ایوانی: مانند مسجد جامع نیریز، مسجد جامع رجبعلی (درخونگاه تهران) مسجد جامع یزد، مسجد جامع سمنان. مساجد دو ایوانی: مسجد جامع زوزن (فریومد خراسان)، مسجد جامع ساوه. مساجد چهار ایوانی: مسجد جامع اصفهان – مسجد امام اصفهان

ویژگی‌های سبک رازی:

1. پلان مستطیل شکل
2. فضای ایوانی
3. مصالح اولیه آجر
4. ساخت ایوان 0پلان ایوان مربع شکل می‌باشد)
5. استفاده از طا ق های جناقی (تیزه دار)
6. ساخت گنبد و متعلقات آن (گوشواره و فیلپوش)، گنبدها بر پشت ایوان جنوبی ساخته می‌شده است.
7. ساخت زوج مناره بر ایوان جنوبی
8. استفاده از تزئینات (گچ‌بری، آجرکاری، گره‌سازی، کاشی خشتی)

بناهای سبک رازی:

1. مقبره ی امیر اسماعیل سامانی در بخارا
2. گنبد سرخ مراغه
3. مقبره‌ی امیر ارسلان جاذب در مشهد
4. برج رسگت در سواد کوه مازندران
5. برج لاجیم در مازندران
6. برج اردکان در گرگان
7. برج مهماندوست در دامغان
8. برج طغرل در شهر ری
9. برج علاءالدین تکش در ورامین
10. برج مقبره‌های خرقان در همدان
11. گنبد قابوس در گرگان
12. مسجد برسیان در اصفهان
13. مسجد جامع اردستان
14. مسجد جامع کبیر قزوین
15. رباط شرف (کاروانسرای شرف) در سرخس
16. مسجد جامع گلپایگان
17. مسجد جامع اصفهان (عتیق اصفهان)
18. گنبد علویان درهمدان
19. پل شهرستان در اصفهان
20. حرم حضرت عبدالعظیم

3- سبک آذری:


با ورود مغولان (ایلخانی) این شیوه معماری آغاز گردید و تا زمان صفویه ادامه داشته است. چون اولین بناها درتبریز احداث گردید به سبک آذری معروف است. دوره‌ی حکومت غازان خان را آغاز سبک آذری می‌دانند.

سبک آذری خود به دو شیوه قابل تفکیک می‌باشد:

الف: شیوه ی اول سبک آذری مربوط به دوره‌ی ایلخانی به مرکزیت تبریز با ویژگی‌های زیر:

1. ساخت بناهای سترگ و عظیم
2. توجه به تناسبات عمودی بنا
3. ساخت ایوان با پلان مستطیل شکل
4. تنوع در ایوان سازی
5. استفاده از تزئیناتی چون گچ‌بری، کاشی زرین فام و کاشی نقش برجسته.

ب: شیوه ی دوم سبک آذری مربوط به دوره‌ی تیموری به مرکزیت سمرقند با ویژگی‌های زیر:

1. ساخت ساقه (گلوگاه) بین فضای گنبد و گنبد خانه.
2. ایجاد سطوح ناصاف در تمامی بنا.
3. استفاده از تزئینات کاشی معرق (موزاییک کاری)

دوره‌ی تیموری اوج معماری سبک آذری می‌باشد.

از بناهای سبک آذری:

1. شنب غازان
2. ربع رشیدی
3. رصدخانه‌ی مراغه
4. ارگ علیشاه در تبریز
5. مدرسه و تکیه‌ی امیر چخماق
6. زندان اسکندر یا مدرسه‌ی ضیاییه در یزد
7. مسجد جامع ورامین
8. گنبد سلطانیه یا مقبره‌ی اولجایتو
9. جرم امام رضا (ع)
10. مقبره‌ی شیخ صفی الدین اردبیلی
11. مسجد کبود تبریز یا جهانشاه
12. مدرسه‌ی امامی اصفهانی
13. مسجد جامع یزد
14. مسجد گوهرشاد
15. مجموعه‌ی تاریخی سنگ بست
16. مقبره ی شاه نعمت‌الله ولی در ماهان کرمان
17. مدرسه‌ی غیاثیه خردگرد در خواف
18. مسجد جامع عتیق شیراز
19. مقعه‌هارونیه در توس
20. گور امیر تیمور در سمرقند
21. مزار شیخ احمد جام در تربت جام
22. مقبره‌ی سلطان بخت آغا در اصفهان
23. مسجد و مدرسه‌ی طلاکاری در سمرقند
24. مجموعه‌ی آرامگاه‌های شاه زند در سمرقند
25. مدرسه‌ی گوهرشاد در هرات
26. مسجد بی‌بی خاتون در سمرقند
27. مدرسه‌ی میر عرب در بخارا
28. کاروانسرای انجیره در جاده یزد – طبس
29. کاروانسرای چهار آباد درجاده‌ی نطنز – اصفهان
30. پل قافلانکوه
31. منارجنبان

4- سبک اصفهانی:


به شیوه ی معماری دوره‌ی صفویه، سبک اصفهانی اطلاق می شود. چون اولین بنادر شهرهای اصفهان ساخته شده و به سبک اصفهانی معروف است. دوره‌ی حکومت شاه عباس را عصر طلایی سبک اصفهانی می‌دانند.

ویژگی های سبک اصفهانی (تزئینی‌ترین سبک معماری ایرانی)

1. پلان مستطیل شکل و چند ضلعی ساده
2. پلان ایوانی
3. مصالح مرغوب و بادوام
4. در تزئینات بناها از کاشی خشتی، هفت‌رنگ، مقرنس کاری، یزدی‌بندی، کاربندی یا رسمی‌بندی استفاده شده است.

بناهای سبک اصفهانی:

1. کاخ چهلستون در قزوین
2. کاخ عالی‌قاپو در قزوین
3. کاخ صفی‌آباد در بهشهر مازندران
4. مسجد هارون ولایت در اصفهان
5. مسجد علی در اصفهان
6. مسجد جامع ساوه
7. میدان نقش جهان
8. کاخ چهلستون در اصفهان
9. کاخ هشت بهشت در اصفهان
10. مدرسه‌ی چهار باغ اصفهان یا مدرسه‌ی مادرشاه
11. مسجد حکیم اصفهان
12. تالار اشرف در اصفهان
13. مجموعه‌ی گنجعلی خان در کرمان
14. پل الله وردی خان (سی و سه پل)
15. پل خواجه در اصفهان
16. پل رودخانه‌ی کوی
17. باغ فین کاشان
18. کاروانسرای شبلی در تبریز – میانه
19. کاروانسرای خان خوره در شیراز – آباده
20. کاروانسرای امین‌آباد در شیراز – آباده
21. کاروانسرای ده‌بید در شیراز
22. کاروانسرای زین‌الدین در یزد – کرمان
23. کاروانسرای زیزه در کاشان – نطنز
24. کاروانسرای اقبال در تاکستان – قزوین (دوایوانی)
25. کاروانسرای دو کوهک در شیراز – قهلیان (دوایوانی)
26. کاروانسرای تینوش در قم – کاشان (چهار ایوانی)
27. کاروانسرای سن سان در قم – کاشان (چهار ایوانی)
28. کاروانسرای جاکرد در کرمان – مشهد (چهار ایوانی)
29. کاروانسرای ریوادوبستان در نائین – اصفهان (چهار ایوانی)
30. کاروانسرای کوهپایه در یزد – نائین (چهار ایوانی)
31. کاروانسرای دیرگچین در تهران – قم
32. کاروانسرای مهیار در اصفهان (چهار ایوانی)
33. کاروانسرای شیخ علی خان در اصفهان
34. کاروانسرای مادرشاه یا هتل عباسی در اصفهان
 
  • Like
واکنش ها: raha

Similar threads

بالا