روز شمارِ یک معمار

Samaneh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]سلام دوستان [/FONT][FONT=&quot]

[/FONT][FONT=&quot]مدت زیادی هست که قصد ایجاد این تایپیک رو داشتم ، نمی دونم چقدر ازش استقبال خواهد شد ، اما هدفم از ایجادش ثبت برخوردها ست، برخوردهای هر فردی که فعالیت کاری معماری داره و شبهایِ ، روزهایِ کاریش ، که دنبال یه جمع بندی از روز کاریش هست ، اتفاقاتی هست که بهش فکر کنه و در گوشه ای از ذهن هکش کنه [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]که شاید تجربه ی خاطره انگیز بشه برای آینده [/FONT][FONT=&quot]

[/FONT][FONT=&quot]همونطور که از اسم تایپیک مشخص هست ، اینجا محلی برای قرار دادن خاطرات کاری یک روز یا روزهایِ یک معمار هست ، [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]جای هیچ سخن تخصصی نیست ، چرا که هر بحثی جایگاه خودش رو در تالار معماری داره [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]توضیح بشتری بخوام بدم می تونم این رو اضافه کنم[/FONT][FONT=&quot] :[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تاحالا شده تو روزهای کاریتون با کارفرماهای برخورد کنید که[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]طریقه پذیرش طرح[/FONT][FONT=&quot] ، درکشون از طرح و کلا رفتارشون ،به گونه ای باشه که تا مدتها در ذهن شما ماندگار باشه ؟[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]یا مثلا اولین های طراحی که انجام دادین و اجرا شد ، اون حسی که وقتی طرح اجرا شدتون رو دیدین، ایا در خاطرتون هست ؟[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]یا مدتهاست که سابقه کاری دارید اما درسی در یکی از کارها می گیرید که می تونه توشه ای باشه برای شما در اینده ی کاریتون[/FONT][FONT=&quot] .[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]یا طرح اجرا شده ای دارید که وقتی هر بار می بینیدش بهش می بالید و یا شاید هم ازش نا امید می شید[/FONT][FONT=&quot] .[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT][FONT=&quot]همه ی اینها موضوعاتی هستند که می تونیم در این تایپیک با دوستانمون مطرحش کنیم [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot].
.
.
[/FONT][FONT=&quot]منتظر خواندن روزشمارِ هر کدام از شما دوستان هستم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]​
 

*FARZAN*

دستیار مدیر کتابخانه الکترونیکی
کاربر ممتاز
من اولین نفر میگم خاطرمو :دی

من مدتی در داخل دفتر پدر یکی از اساتیدم کار میکردم .ک هم خود استادم و هم پدرشون مهندس معمار بودن استادم برای ادامه تحصیل ب خارج از کشور رفتن و ب لطف ایشون بنده برای مدتی در دفتر پدرشون ( ک بهشون معمار پدر میگفتیم ) جای ایشون رو گرفتم .و میتونم بگم توی اون دوران که هنوز دانشجو بودم که داشتم یاد میگرفتم فرصتی فوق العاده بودش و خاطرات خوبی دارم ازش...
ی زوج جوونی بودن ک واسه طراحی خونشون اومدن دفتر ما :دی البته من اون موقع دفتر نبودم و مهندس برق دفتر اونجا بودش و سفارشات این زوج رو گرفته بود و شماره من رو هم داده بود که باهام صحبت کنن ..
مهندس برقمون باهام تماس گرفتم که فلانی ی کار گرفتم واست ماااه هلوووووو.. :دی قراره برای یک عدد زوووووج خوشبخخخخخخت خونشونو طراحی کنی
گفتم به به به به بسیار هم عالی مرسی مهندس و فلان و بهمان و ... دیدیم اونم هی میخنده و میگه موفق باشی مهندس خودتو اماده کن و .. :| منم گفتم خوشحاله دیگه بچمون منظوری نداره :|
گذشتو فرداش بهم زنگ زدن ... در اصل خانومه به من زنگ زد و از لحظه ای که بنده گفتم سلام بله بفرمایییید !!!! ایشون شرووع کردن ی رییییییییییییز حرف زدن و میخوام خونمون فلان جور باشه و از این حرفا و من فقط تونستم بگم خانوم باید ببینیم همو اینجوری نمیشه :|
دیگه به زوووووووور قطع کردم تلفنووووو قطع نمیکرد کهههههههههه حس کسی رو داشتم که با ی زامبی مواجه شده و راه فرارش ورود ب ی خونس میپره تو خونه ک درو ببنده اما زامبی بین دره و نمیزاره در بسته شه :| یعنی در این حد :| خلاصه با هرچی زور و فشار بود درو بستم :| یعنی تلفونو قطع کردم :|
اونجا بود ک معنی نیشخندای مهندس برقمون رو فهمیدم.. پس اونم کچل کرده بود این خانومه :|
حالا من عزا گرفته بودم ک بابا این کی بووود دیگه ... حالا چطوری اینو راضی کنم چ وضعیه اخهههههه... دیگه خلاصههههه سرتون رو درد نیارم تو زمانی ک داشتم چندتا طرح زدم متناسب با زمینشون و با معمار پدر هم مشورت کردم و نظرات ایشون رو هم اعمال کردم و چون همیشه بعنوان دستیار معمار پدر در کنار ایشون حضور داشتم و ایشون با مشتری صحبت میکردن اما این سری کلا همه چیز رو بمن سپرده بودن چون خودشون میخواستن برن سفر...
به قول اقای همساده از قضاااااااا فرداش ما خیلی شیک رفتیم دفتر طرحارو پیرینت کرده شیک تر تمیز قشنگ منتظر این زوج نشستیم ... قرارمون ساعت 9 صبح بود .. 9 شد 10 ... 10 شد 11.. 11 شد 12.. دیگه 12 داشت میشد 13 !!! ک دیدم نهههههه اومدننننننن بالاخره ... چشممون ب جمالشون روشن شد .. ( اینم بگم کلا با هرکسی که کار کرده بودیم ب خاطر احترامی که ب معمار پدر گذاشته میشد پیش نیومده بود سر قراری که میزاریم بدقولی کنه کسی :| من که ندیده بودم همچین چیزی شمادیدید؟ داریم همچین چیزی؟؟ :|)
اقا بنده طرحارو گذاشتم رو میز و شروع کردم توضیح دادن کلمه اول رو ک گفتم همون قضیه تلفن پیش اومد ... یعنی من فقط دستمو زده بودم زیر چونم و داشتم خانومه رو نگاه میکردم :|
ی اتفاق جالبی ک افتاد این بود که یکی از طرحها سه خوابه بود یکی از طرحها دو خوابه اقاهه گفتش که این سه خوابه چ خووووب بعد خانومه گفتش که نه دو خوابه خوبه بعد اقاهه گفتش که اره اره دو خوابه خیلیییییی خوبه عالیه عزیزم :| منم کلا اونجا سوم شخص غایب بودم حضور نداشتم کلا:| بعدش ک نظرات کارشناسانه خانوم تموم شدش گفتن که ما باید فکر کنیم و مشورت کنیم .... منو میگی فقط سرمو تکون میدادم بعدشم طرحارو برداشتن و رفتن :دی
بعد دو روز هم تماس گرفتن گفتن که نمیخوایم :| منو میگی کارد میزدی خونم در نمیومد :| حالا نیش و کنایه های بقیه مهندسای دفتر بماند :دی خلاصه کچل شدم از دست این زوج.. زوج که نه از دست خانومه :دی
خلاصه اقا یعنی له له شدیماااااا داغوووون :دی
کلا تا حالا اینجوریشو ندیده بودم جالب بودش برام :دی
ببخشید طولانی بود :دی و میدونم اصلااااااااااااااا تخصصی نبود : )))))))



پ.ن : بعد از مدتی از طریق یکی از دوستانم که در جریان کارم بود متوجه شدم ک با ی دفتر دیگه طرحمو با اندکی تغییر اجراش کردن.. منبع موثق بود:| منو میگییییی فقط سرمو تکون میدادم :| و بماند که چند مدت سوژه شده بودم واسه معمار پدر و سایر اعضای دفتر :|
 
آخرین ویرایش:

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
این مورد ک طرحو بگیرن و بعد زنگ بزنن بگن خوشمون نیومده
اما بعد از ی جاهایی خبر برسه ک دقیقا همونو اجرا کردن واسه منم پیش اومد.البته من طراحی داخلی انجام دادم.تی وی روم و آشپزخونه
دوستان مجرب با چنین مسائلی چجوری برخورد کنیم؟؟
من ب همکارم گفتم دیگه کار رو بهشون تحویل ندیم تا حداقل ی پیش پرداختی بدن.اما کارفرمایی ک اینجور شرایطی رو قبول کنه پیدا نشد.. :| ماشالا دفتر طراحی هم ک زیاد!!!


ی مورد بازسازی طراحی میکردیم.کلی وقت گذاشتیم حدود 3 هفته تاتونستیم پلان و تری دی هاشو بزنیم.خلاصه شب اومدن طرحارو دیدن اوکی شد.قرار شد فردا بریم سر پروژه و قراردادو اونجا امضا کنن.
فردا ظهر رفتیم اونجا.خانومه گفت قسمت پذیرایی رو دوباره ببینم.آقاهه گفت نشیمنو اینجا واسم توضیح بدید:| دختره گفت آشپزخونه دقیقا چ شکلی میشه؟؟ شومینه تا کجا میاد:|
اصن ی وضی!! دوباره مجبور شدیم همرو توضیح بدیم!! انگار ن انگار اونهمه تری دی دادیم بهشون
خلاصه من چون جایی کار داشتم کارارو سپردم ب همکارم.گفتم تا ی ساعت دیگه میبینمت.
ی ساعت بعد زنگ زدم بهش گفتم کجایی؟ قراردادو امضا کردن؟؟
گفت طرح از پایه عوض شد:| باید دوباره طراحی کنیم:| بعد شرو کرد ب بیان ایده های جدید اعضای خانواده:|||
من دقیقا دود از گوشام میزد بیرون :D
بعدش منم چون دوره کارآموزیم ی ماهی بود تموم شده بود پامو از ماجرا کشیدم بیرون و طرحو سپردم ب همکارم و همکارمو سپردم ب خدا
:D:D
بعد از 4ماه هنو باهاشون درگیره!! گاهی ک میپرسم ازش میبینم فقط داره ایده های اونا رو اجرا میکنه!!! :|
 

F.A.R.Z.A.D

متخصص مباحث اجرایی معماری , متخصص نرم افزار Archi
کاربر ممتاز
سلامممم.
ممنون سمانه خانم.
تاپیک جالبیه.
راستش من همیشه فکر میکنم به این که بین رفتار کارفرماهای مختلف و سلیقشون در طرحی که میخوان چه رابطه ای برقراره.
من و یکی از همکارام مدت یه ساله که بصورت شخصی کار میکنیم.یه کار مدیریت پیمان داریم و چند تا کار مدیریت طراحی.
این کارمون تو مدیریت پیمان کارفرمایی داره که صاحب یه شرکتیه که تو 5 فیلد دارای گرید 1 .طرف کارشناس ارشد برق داره از دانشگاه شریف و سن حدودا نزدیک هفتاد سال.بسیار بسیار دقیق.فوق العاده دقیق و منظم.پسرش هم که ما بیشتر با اون طرفیم هم همینطوره.بعد اینا کارای سبک مدرن رو دوست دارن.(سبک مدرن)
تو یکی از کارای دیگمون کارفرمامون اینقدر منظم نیست.اصول فکری خاصی نداره.لذا تو خواست معماری هم بادی به هر جهته.کاری که ما براش طراحی کردیم به سبک پست مدرن (معماری پاپ)نزدیک بود.
خلاصه اینکه آرکیتکچر به جهت طرز فکر های مختلف ظهور و بروز خاص خودش رو داره.
 

Samaneh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوستان ممنون که در تایپیک شرکت کردین و خاطراتتون رو به اشتراک گزاشتین
من اولین نفر میگم خاطرمو :دی
من از خوندن خاطراتت سرتاسرش یه لبخند از اینور گوش تا اونور گوش رو صورتم بود مرسی از اشتراکش تخصصی خودمونی بود ، خوب بود .
یکی از دلایل اصلی ایجاد این تایپیک یک زوج خوشبخت بود که هنوز بعد از دو سال تو ذهنم هک شدن ، میام تعریف می کنم در اولین فرصت
این مورد ک طرحو بگیرن و بعد زنگ بزنن بگن خوشمون نیومده
اما بعد از ی جاهایی خبر برسه ک دقیقا همونو اجرا کردن واسه منم پیش اومد.البته من طراحی داخلی انجام دادم.تی وی روم و آشپزخونه
دوستان مجرب با چنین مسائلی چجوری برخورد کنیم؟؟
مارال جان
مرسی از تعریف خاطرت ، مرسی که کشیدی کنار از کار و خودتو راحت کردی :D
راجع به سوالتم ، این جواب نامعلوم همه ی شرکتهای طراحی هست در بازار فعلی :razz: اما برای لحظه ای که کار رو می خوای ببری تو محل برای اجرا ، خصوصا کارای داخلی ، من فکر می کنم اگر مخاطبت یک خانومه باید طراح سخنگو آقا باشه ، و برعکس
اینو سر یک تجربه می گم


راستش من همیشه فکر میکنم به این که بین رفتار کارفرماهای مختلف و سلیقشون در طرحی که میخوان چه رابطه ای برقراره.
من و یکی از همکارام مدت یه ساله که بصورت شخصی کار میکنیم.یه کار مدیریت پیمان داریم و چند تا کار مدیریت طراحی.
این کارمون تو مدیریت پیمان کارفرمایی داره که صاحب یه شرکتیه که تو 5 فیلد دارای گرید 1 .طرف کارشناس ارشد برق داره از دانشگاه شریف و سن حدودا نزدیک هفتاد سال.بسیار بسیار دقیق.فوق العاده دقیق و منظم.پسرش هم که ما بیشتر با اون طرفیم هم همینطوره.بعد اینا کارای سبک مدرن رو دوست دارن.(سبک مدرن)
تو یکی از کارای دیگمون کارفرمامون اینقدر منظم نیست.اصول فکری خاصی نداره.لذا تو خواست معماری هم بادی به هر جهته.کاری که ما براش طراحی کردیم به سبک پست مدرن (معماری پاپ)نزدیک بود.
خلاصه اینکه آرکیتکچر به جهت طرز فکر های مختلف ظهور و بروز خاص خودش رو داره.
ممنون از حضور شما مهندس
ماهم این روزا یه کارفرما داریم که ساعت یازدهش ، یازده و یک دقیقه نمی شه ، اتفاقا سنش هم بالاست و حسابی به ما آن تایم بودن رو یاد داده ، البته ما آن تایم بودیم!
واقعا اگر تیمت کوچیک باشه و بخوای در دو جبهه فعالیت داشته باشی و سبکهای مختلف
سخت می شه .
 

sahar-architect

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
این قضیه چند وقت پیش برای یکی از دوستان اتفاق افتاده بود که هربار یادش میفتم ناخوداگاه خنده م میگیره :
یکی از دوستان فارغ التحصیل معماری قصد تغییر دکوراسیون داخلی منزل رو داشتن و از اونجایی که خودشون طراحی رو انجام داده بودند چند نفر روبرای اجرا میارن منزل. نقشه ها و تری دی ها رو تحویل سرکارگر میدن و سرکارگر هم به ظاهر کاملا توجیه شده و قول میده کاررو به خوبی تحویل بده بعد از چندروز که مشکلی نبود روز اخر اهل منزل میرن تا نتیجه کار رو ببینن . همه جای کار رو چک میکنند اما هی عقب میرن، میشینن ، با زاویه نگاه میکنند و ... میبینند سقف کاذبی که در پلان مربع طراحی شده بود با یه زاویه حاد شدیدی لوزی اجرا شده شاکی میرن سمت سرکارگر که اقا این چه وضعیه؟؟ جواب سرکارگر جالبه: آقا این تری دی هاتون اینم شما! اینجا شما مربع میبینی یا لوزی!؟؟؟ بله ... دوربین تری دی برای اینکه یک رندر کامل بگیره کمی اغراق آمیز به پرسپکتیو رفته بود و اقای سرکارگر هم که در بند نقشه نیست بساط رو جمع کردند و با ایراد گرفتن از رندر یه چیزی هم طلبکار شدن از این بندگان خدا و رفتند ...

نتیجه اخلاقیش با شما :D
 

Faeze Ardeshiry

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
فک کردم بعد از این همه دود از کله بیرون زدن خاطره ی نداشتمو تعریف نکنم و خیلی خوب و مودب بگم:

چه شیـــک

داغ دلمان تازه شد
گل

+ البته یه خاطره دارم بگم؟
دو تا کار طراحی داخلی انجام دادم پول ندادن
خوب بیـــد؟
 

Rah Pardaz

همکار مدیر تالار مهندسی عمران متخصص راهداری
کاربر ممتاز
خاطره..........

خاطره..........

درود بر دوستان .......... :gol:

من باب تجربه .....بنده هم در خصوص عدم پرداخت وجه برخی کارفرمایان پس از رویت طرح نقشه ......... مطلبی رو خدمتتون ارائه بدم ......

چندی پیش ....

از یک شهرستان ....متقاضی داشتم در خصوص طراحی مجتمع خدمات رفاهی بین راهی .و طراحی راههای ورودی و خروجی به مجتمع......... یک نقشه آماده از مجتمع خدمات رفاهی دستش بود ........ ایشون ابتدا گفتن بنده یک نقشه مجتمع می خوام مثل همین نقشه باشه ...... بکشین بهم بدین ...... گفتم که یعنی اتوکدی کنیم بدیم خدمتتون .......

گفتن : آره دیگه با اتوکد ....... بعد نقشه ابعاد زمین خودش رو دیدم ...... که از زمین تا آسمان با اون زمین که نقشه دستش بود فرق داشت ..... گفتم میخوایین این مجتمع رو در تو این زمین خودتون اجرا کنید......... گفت بله ...... مگه مشکلی است ...... گفتم نه فقط اگه بخوایین با همین طرح توی زمین تون اجرا کنین.....نصف مجتمع میافته توی زمینهای همسایه ......... بعد گفت نه بابا .... فکر نکنم .......

حالا ما برای توجیه ایشان وقت گذاشتیم و ایشان متوجه شد که بله ....... نمیشه این کار رو کرد و بایستی ....... کمی هزینه کنند و همین جوری مفت ...... نقشه مردم رو برنداره کپی کنه و اجرا کنه .........

مقرر گردید که طراحی رو در زمین ایشون انجام بدم .......... که با توجه به ابعاد و اضلاعی که داشت .......و محدودیتهایی که مد نظر بود در اجرا............ بعد از چند هفته ....... زدن اتود و طرح .. نقشه رو کشیدیم ..... آماده ارائه کردیم ......... ایشان تشریف آوردن .... گفتن باید نقشه توسط پایانه ها تایید بشه ...... اگه تایید نشه .......من پول نمیدم ....... گفتیم بنده هم می دونم ......پس نصف هزینه رو بدید .........نصف دیگه ..........هزینه پس از تایید نقشه ............ توی مدت یک هفته ....... تکلیف روشن بشه ....... مساعدت کردن و نصف هزینه رو گرفتیم ......... ایشان مرخص شدن ........

پس از گذشت مدتی دیدیم خبری نشد ..... تماس گرفتیم .....ایشان فرمودن نقشه تایید نشده ........ و من هم منصرف شدم ..... گفتیم آقا بیار ایراداتی که گرفتن رو بگیریم ...... ببینیم چه ایرادی داشته ..... گفت نه دیگه بنده فعلا منصرف شدم .......هزینه احداث مجتمع زیاد در میاید ....... بنده هم الان با این اوضاع نمی خوام سرمایه گذاری کنم .......

بعد طی روابطی که داشتم ..... کاشف به عمل اومد همون نقشه رو ....... در دست اجرا داره ........و نقشه رو با نصف هزینه ... از ما صاحب شد ........

. خیر شو ببینه ان شاءالله ........

البته بنده تو کارم چه طراحی باشه و چه نقشه برداری ....... همیشه همین طور طی میکنم ....... در مواردی که نیازمند تایید هستش ...... اما این مورد نوبر بود.............. و ما رو در اخذ کارهایی دیگه از متقاضیان ......... کمی به فکر فرو برد......
. که در بحث شیرین پایان کار ...که همه شما اون رو دوست دارید..... کمی با ملاحظه تر رفتار کنیم .

این هم خاطره ای از یک معمار ....راهدار .....

ما راهداران شما را دوست داریم :gol:

.............. در پناه حق باشید :gol:
 
آخرین ویرایش:

Samaneh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این قضیه چند وقت پیش برای یکی از دوستان اتفاق افتاده بود که هربار یادش میفتم ناخوداگاه خنده م میگیره
نتیجه اخلاقیش با شما :D
سحر ، ماجرا خیلی خیلی جالب بود ، نمی دونم شاید ما اشتباه می کنیم ، اما راستش من وقتی تازه وارد کار شده بودم از اینکه می دیدم کسی متوجه پلان نمی شه تعجب می کردم ، ولی خوب پرسپکتیو دیگه گویاست ، خیلی ها که پلان رو نمی فهمند با پرسپکتیو می شه توجیح کرد
این دیگه خیلی نوین بود که سرکارگری که تو کار هست متوجه پرسپکتیو نشده
نتیجه اخلاقی می گیرم سقف لوزی هم یه ایده ست ، شاید بهتر از مربع جواب داد:D
+ البته یه خاطره دارم بگم؟
دو تا کار طراحی داخلی انجام دادم پول ندادن
فائزه جانی ، مرسی از حضورت ، نمی دونستم پول اون کار داخلی که خیلی واسش وقت گزاشتی نگرفتی :razz:
بیشتر خاطره ها شده ، نگرفتن دستمزد
من باب تجربه .....بنده هم در خصوص عدم پرداخت وجه برخی کارفرمایان پس از رویت طرح نقشه ......... مطلبی رو خدمتتون ارائه بدم ......
این هم خاطره ای از یک معمار ....راهدار .....
ما راهداران شما را دوست داریم :gol:
سلام مهندس
تشکر بابت حضورتون ، خاطرتون رو که خوندم ، به راحتی کارفرمای محترمتون رو تجسم کردم ، ان شا الله مشابهش سر راه شما و همکاران دیگر قرار نگیره .
شما راهداران لطف دارید که معماران رو دوست دارید
:gol:
یه سوال
چقدر از کار معماران و راهداران با یکدیگر ارتباط داره ؟


تشکر از دعوتت سمانه جان....:gol:
ولی من هنوز وارد بازار کار نشدم و خاطره ای ندارم :redface::D
ممنون از حضورت
ان شا الله به زودی وارد بازار کار خواهی شد
:gol:
 

art-s

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
من اومدم :D
سال 90 و چند ماه بعد از دفاع از پایان نامه کارشناسی ، وارد ی دفتر فنی شدم که مسئولش یه مهندس عمران آقا بود . و من اولین خانم اون دفتر بودم
تازه فارغ التحصیل شده بودم و کلی ذوق و ایده و...
یه کارفرما ی رمین آورد که اون تو اون سال 2-3میلیارد خریده بود و برا اون شهر یعنی خیلی !!!
میخواست دورتا دور زمین مغازه بچینه و یه چیزی شبیه بازارروزهای موجود.همکارم هم براش کشیده بود.
ی روز به من گفت نظری نداری ، گفت اینکه جذابیت نداره و کسی واردش نمیشه چرا مرکز خرید و پاسازش نمی کنید
مهندس وکارفرما میگفتن تو این شهر پاساژ جواب نمیده و مثال از فلان پاساژ کسی بالا نمیره.
و حق هم داشتن
من میگفتم بهر حال این جذابیت نداره
قرار شد وسطش یه کافی شاپی چیزی طراحی کنم
من کماکان رو پاساژ تاکید داشتم و اونا مخالف
همزمان ه کافی شاپ رو میزدم ، مدام کتاب و مجله و عکس میاوردم که ببینید میشه چیز خوب طراحی کرد
این آقای کارفرما هم به لطف افزایش پذیرش دانشجوی کارشناسی ناپیوسته معماری بود با کاردانی غیرمعماری ، ی شریک آهن فروش داشت که هنوز دیپلم نگرفته بود (لینا تو ذهن تون باشه میرسیم بهش) این آقا از اینکه من یه خانم بودم و کارش رو انجام میدادم خیلی لج ش می گرفت
و نکته جالب اینجا بود که این دوتا کنار دستم می نشستن و باید در حضورش کار میزدم !!! این روال از اواسط مهر 90 شروع شد
خلاصه اینقدر گفتم که قانع شدن تو طبقه برن اما هنوز از پاساي شدن می ترسیدن
همزمان این آقا اتود هم کنار دستم یاد گرفت :D
قبول کرد چندتا طرح پاساژ هم ببینه ، ی جلسه تشکیل شد با حضور مسئول دفتر و ی آقای مهندس معمار جوان. چند روز بعد طرح آوردیم ، طرح اون آقا واقعا ایده هاش خوب بود اما قبولش برا این کافرما ها سخت بود و طرح رو فضایی میدیدن
خلاصه طرح من رو هم که ایده اش ی جور مجبور کردن بازدیده کننده به بازدید از طبقات بود رو نمی فهمیدن شروع کردن با مقوا و سه بعدی نشون دادن بهشو ن، باز هم متوجه نمی شدن. خلاصه اینقدر مثال اوردم و درباره نیم طبقه و فروشگاه های اطراف پله و.... و فرستادمشون ی شهر نزدیک که مشابه اش رو تو ی پاساي ببین
دوتایی اومدن و خیلی شاد که ما عین همون رو میخوایم
که باز کلی توجیه که اون میشه کپی . باید چیز جدید باشه
این وسط یکیشون که معماری هم میخوند لپ تاپ خرید و کد نصب کرد موزش هم که یکم دیده بود و هر روز به بهانه شهرداری و عوارض و عجله سی دی نقشه رو میگرفت با هر ادیت .
اوون یکی هم که پول داشت و دیپلم نداشت هی می پرسید چطور میشه رفت دانشگاه ، منم تو شیح میدادم ی روز هم خواهرش رو آورد ه کامل توضیح بدم چجوری میشه رفت دانشگاه.
خلاصه طرح امل شد و همزمان سازه اش هم کار میشد.
بهمن 90 شد و یادم نیست چه تعطیلی بود ه اینا گفتن چون مسافر میاد ما مکس ار رو میخوایم نصب کنیم. منم سه بعدی کد منو بردن یکی مکس بزنه.
که اون بعدا یکی از کسایی بود که گفت خودش طرح رو زده
کارش بد بود و من سی رو پیشنهاد دادم و اونم 2 روز براشون زد
یهو این وسط سز مهر ها با همکارم به توافق نرسیدن و رفتن . به همراه طرح !!!
رو نقشه همه مغازه ها رو پیش فروش کردن و با پول مردم ساختن
ی بار اومدن به همکارم گفتن خوب کد زدی 2000 متر ، متری (یادم نیست چند) میخوای یک و پانصد بهت بدیم.
از نکات خیلی جالبش اینکه مثلا چون عجله داشتن که نقشه رو ببرن شهرداری من یه بیضی همینجوری اون وسط انداختم برای فضای سبز و با چندتا لوزی که بعد ادیت کنم ،عین همون رو درآوردن :)
یا روی پله های ورودی چندتا قوس داده بودم که دقیق هم نبود همون جور درآوردن
بعدها گفتن خودشون دوتایی طرح رو زدن
کسایی هم که مکس زده بودن که اونا زدن
اون آقای آهن فروش نمیدونم چطور ظرف چندماه امتحان های باقی مونده دیپلم ش رو داد و رفت دانشگاه بدون کنکور معماری خوند
استقبال خیلی خوبی هم از پاساژ شد و همیشه شلوغ هست
من توش نمی رم . جز یبار که تو همون همکف سریع خریدم رو انجام دادم و اومدم بیرون
نکات اخلاقی : ما مسئول شهرمون نیستیم بزاریم هر طرح بدی توش پیاده شه
حتی اگه تازه کاریم دنبال پول باشیم
ایده هامون رو برای خودمون نگه داریم
اون آقای آهن ، چند وقت بعدش به همکارم پیام حلالیت داد که من میرم مکه و حلال کنید :)))
الان هم یکی دیگه و بزرگتر از روی این تو ی شهر دیگه دارن میسازن ( از رو عکس ها متوجه شدم )
الان دیگه اونقدر انرژی ندارم ، چقدر زحمت کشیدم تا راضی شن هر روز طرح و عکس و نقشه . سه ماه هر روز اونجا بودن از سر صبح که جلوشون بکشم.
 

Rah Pardaz

همکار مدیر تالار مهندسی عمران متخصص راهداری
کاربر ممتاز
سلام مهندس
تشکر بابت حضورتون ، خاطرتون رو که خوندم ، به راحتی کارفرمای محترمتون رو تجسم کردم ، ان شا الله مشابهش سر راه شما و همکاران دیگر قرار نگیره .
شما راهداران لطف دارید که معماران رو دوست دارید
:gol:
یه سوال
چقدر از کار معماران و راهداران با یکدیگر ارتباط داره ؟



:gol:

درود بر شما خانم مهندس قاسمی ..........و سایر دوستان . :gol:

بنده به لحاظ دانشگاهی یک معمار هستم.......... اما مسیر زندگی من رو به سمت شغل تجربی راهداری و نقشه برداری ....... کشوند

بنده از این اتفاق ........ ناراحت نیستم ....... از اینکه به شغل راهداری مشغولم و در کنار این شغل گریزی هم به رشته معماری ام می زنم خوشحالم ....... و از همه مهمتر اینکه به مردم ...... در راهها خدمت میکنم ..... بسیار خوشحالم ........... حس خوبی داره .........وقتی می بینم........ هم وطنانم ....... در آرامش و ایمنی در راهها سفر میکنن .. خوب این حاصل تلاش همکارانمون هست.... و وقتی شما با خانواده از کنار ما رد میشن ........... رضایت و لبخند شما..... من و همکارانم رو سرشار از انرژی می کنه ............
گله های مردم از وضعیت راهها و انتقاداتشون ........ ما رو در انجام وظایفمون جدی تر میکنه ........و سعی می کنیم ..... در نهایت تلاش این مشکل رو در بازده زمانی ........ که در دست داریم ......حل کنیم .

بله اگه بنده دائم به شغل یک معمار مشغول بودم...........این لحظات رو اصلا نمی دیدم ....... و درک نمی کردم ..... به هر حال هر کسی این شرایط رو نمی پذیره........ و کار دفتری رو معمولا اغلب افراد بیشتر ترجیح میدن........

و اما بعد ...
__________

ارتباط مستقیمی بین راهداری و معماری وجود نداره ......

اما نقشه ...... چه در راه ، چه در ساختمان ، چه در دریا ..........همه جا به اون نیاز دارن .....و ..... یک معمار نقشه رو خیلی خوب می تونه درک کنه ..........

در راهداری :

نقشه ابنیه و پلها ..............................................................................................................................جهت پیاده سازی و اجرا .
نقشه رفع نقاط پر حادثه و اصلاح مسیر ..................................................................................................جهت پیاده سازی و اجرا .
نقشه علائم ایمنی و نقشه های نواری از تاسیسات راه ......................................................................... چهت پیاده سازی و مستند سازی
تهیه اطلاعات 8 و 14 موردی در خصوص اجرای تاسیسات و ساخت و سازهای حاشیه راهها............................برداشت و ترسیم کروکی ها

پس می بنیم ..... در راهداری هم ....... ازنقشه ..... دور نیستیم ........

بله اینطوری شد که ما شدیم یک معمار ......راهدار .........

وبلاگ اینجانب به وبلاگ راهدار معروف است ........ می تونید .... برخی نوشته هام رو اونجا در خصوص نقشه برداری ، راهداری ، عمران ، معماری و نرم افزارهای کاربردی مطالعه فرمایید .......
 
آخرین ویرایش:

Samaneh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوستان یکم تو خاطراتتون بگردید اون خوباشو تعریف کنید که دوستان انصراف ندن :d
من اومدم :D
نکات اخلاقی : ما مسئول شهرمون نیستیم بزاریم هر طرح بدی توش پیاده شه
حتی اگه تازه کاریم دنبال پول باشیم
ایده هامون رو برای خودمون نگه داریم
اون آقای آهن ، چند وقت بعدش به همکارم پیام حلالیت داد که من میرم مکه و حلال کنید :)))
الان دیگه اونقدر انرژی ندارم ، چقدر زحمت کشیدم تا راضی شن هر روز طرح و عکس و نقشه . سه ماه هر روز اونجا بودن از سر صبح که جلوشون بکشم.
خوش اومدی سارای عزیزم
حس خارق العاده ای هست آدم پروژه ای که طراحی کرده رو اجرا شده ببینه ، غرورِ عجیب خالق بودن به ادم دست می ده ، اما تصور می کنم همونقدر هم وحشتناک باشه پروژه طرح دزدی شده شما رو اجرا کنند و ببینیش!
اما سارا من با اون جمله ما مسئول شهرمون نیستیم کاملا مخالفم
دقیقا ما مسئول شهرمونیم ، شاید مخاطبین این تایپیک شهر زادگاه من رو نشناسند ، زادگاه من یه شهر کوچک ساحلی هست که من زمان خیلی محدودی رو توش زندگی کردم ، اما حس تعلق خاطر زیادی بهش داشتم و دارم و خواهم داشت ، یه شهر ساحلی که محصول عمده ش به واسطه دریا ماهی خاویاری و به واسطه شالیزارهای زیباش برنج هست ، اونوقت برای ورودی شهر هزینه هنگفتی شده و دروازه قرآنی نصب شده
من مسلمانم ، مذهبم برای من کاملا قابل احترام هست
اما باور کن نشده حتی یک بار از زیر این دروازه قرآن رد بشم و بگم چه ایده جالبی! و نشده هم که یکبار از زیرش رد بشم و ببینمش آه نکشم که آخه چرا ؟
اگر حتی یک نفر از همین تعداد زیاد صرفا دانشجویانِ(شاغلین فعال ساخت و سازش رو نادیده می گیرم) این شهر حس مسئولیت داشت و شایعه ایجاد سردر ورودی شهر که معمولا در شهرهای کوچیک سریع خبر های می پیچه رو می شنید و سایرین رو آگاه می کرد اقلا مسئولین کهنه فکرش تجدید نظری می کردن و ایدشون رو تغیر می دادن
همونطور که هممون می دونیم ، از اصلی ترین معیارهای طراحی اِلمانهای شهری و دروازه های ورودی شهر این هست که معرِف شهر باشه ، وقتی توریستی وارد شهر می شه از اتوبانش عبور می کنه ، به واسطه همین المانها ترمزی کنه و وارد محیط شهر هم بشه
حالا ما تو کشور کلی شهر مذهبی داریم که در ورودیش دروازه قران نداره ، اونوقت شهری که معروف به شهر خوشه های طلای برنج و ماهیان سفید خاویاری هست باید در ورودیش دروازه قرآن داشته باشه !
خیلی زیاد شد حرفام
حالا بخشیدی آقای آهن فروش رو یا نه ؟
سارا اگر حتی فرصت اجرا ایده هامون رو نداشته باشیم هم پیشنهادت این هست که برای خودمون نگهش داریم ؟
هرکس این تاپیک رو بخونه انصراف میده : ))))
مارال عزیز راستش خاطره ای مشابه دوستان برای من رخ نداده ، فقط یک بار اونم همراه نقشه بردار رفته بودم که تقریبا ربطی به من نداشت و صرفا برای کنجکاوی رفته بودم بعد فهمیدم نقشه رو گرفتن و حسابی صورت نگرفت
اما کلا پذیرای همه نوع خاطره ای هستیم
در هر صورت اینها همه اتفاقاتی هست که همه ی دوستان شاغل در این زمینه باهاش درگیرند
خوبه که در جریانش باشند و تدبیری براش اتخاذ کنند
بنده به لحاظ دانشگاهی یک معمار هستم،اما مسیر زندگی من رو به سمت شغل تجربی راهداری و نقشه برداری ،کشوند
وبلاگ اینجانب به وبلاگ راهدار معروف است ........ می تونید .... برخی نوشته هام رو اونجا در خصوص نقشه برداری ، راهداری ، عمران ، معماری و نرم افزارهای کاربردی مطالعه فرمایید .......
واقعیتش این هست که من بعد از خوندن خاطرتون خود کلمه راهداری رو در گوگل سرچ کردم چون اطلاعاتی که من از راهداری داشتم هیچ ربطی به معماری نداشت ، به همین خاطر اون سوال رو پرسیدم
چون برام عجیب بود شخصی که رشته ی تحصیلیش عمران هست از طراحی معماری اون هم اقامتی صحبت کنه ،ممنونم توضیح دادید و خوشحالم که از مسئولیت فعلیتون خوشحالید
در زندگی کوتاهی که همه داریم ، مهم همین حس رضایت از خدمت و شاد بودن هست.
 
آخرین ویرایش:

Samaneh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خاطره زوج خوشبخت

خاطره زوج خوشبخت

و اما خاطره ای که دوست دارم به عنوان اولین خاطره تعریف کنم
مربوط به اولین کارفرمای هست که باهاش به تنهای همصحبت شدم
چون طرح 5و6 کارشناسیم رو باهم برداشته بودم تو ترم بهمن ، خیلی سختم بود که برم کار آموزی ، کلی هم عذاب وجدان داشتم بابت این موضوع، ورقه های کار آموزیم رو سپردم یه اشنا بده به یه دفتر ، که گفتن به شرطی امضا می کنیم که بعد از دفاع پایان نامه بیاد یک ماه اینجا کار آموزی (اخه کسی که ورقه هامو برده بود واسه امضا از عذاب وجدانم صحبت کرده بود و دفتر مربوطه هم از این دفترهای بود که کارآموز الکی هیچوقت نمی گیرفت)
خلاصه من سه روز بعد از اینکه دفاع کردم رفتم دفتر
چون شهر محل سکونتم نبود ، کسی رو نمی شناختم اما در کل ، به روحیات آدمها آشنا بودم ، یعنی می دونستم سطح توقعات تا چه حد هست ، پلانهای شهر رو می شناختم که اکثرا در چه تیپهای هستندو خیلی دوست داشتم حتی خونه های معمولیش کمی متفاوت تر و اصولی تر بشه .
یه روز یه پسر خیلی جوون اومد و گفت یه نقشه می خوام برای خونمون تا 80 متر باشه ولی گرون نشه و خواسته هاش رو گفت ، خیلی معمولی و عادی، و در نهایت پرسید کی بیام ، گفتم فردا عصر.
راستش من خیلی به این اعتقاد دارم وقتی قصد طراحی یک واحد مسکونی رو داریم که کارفرما خودش قراره توش زندگی کنه ، موقع طراحی حتما باید خانوم خونه هم تایید کنه ،و اتفاقا قبل از اینکه من موضوع رو بگم خود پسر جوان که با دیدن چهره ش فکر می کردی مثلا تازه سوم دبیرستان هست گفت فقط اگر ممکنه خانومم فردا بعد از ظهر بیاد طرح رو ببینه ، منم گفتم حتما ، حتما
مشخصات زمین یکم خاص بود ، یعنی قسمت بالاش حریم رودخانه بود ، پاینشم عقب نشینی داشت ، در نهایت عرض زمین کم و طولش زیاد می شد ، طرح منم به صورتی بود که از وسط طرح وارد خونه می شدیم ، سمت راست فضای عمومی سمت چپ فضای خصوصی
قناسی سمت راستش که نزدیک پذیرای بود رو پاسیو انداخته بودم که خود پذیرای از قناسی در بیاد، داشتم با همکارم درباره این صحبت می کردیم که متوجه پلان می شند یا نه و تا قبل اومدنشون یه اسکچ بزنم تا راحت تر درک کنند، که خانوم و آقا اومدن ، من طرح رو نشونشون دادم و داشتم به صورتشون نگاه می کردم تا از عکس العملشون بفهمم متوجه طرح شدن یا نه ، نمی دونم تا حالا کارفرمای داشتید که پلان رو نفهمه و کلافتون کنه یا نه ،اما بر خلاف تصورم ، که همکارم تو ذهنم ایجادش کرده بود ، این خانوم اینقدر پلان رو خوب می فهمید که داشت در مورد پنجره سر تاسری تراس و گیاه خزهِ رو دیوارش و موزائیک طرح چوب کف آشپزخونه ش صحبت می کرد و اسم شوهرش رو می گفت و براش توضیح می داد که مثلا این پنجره به خونه بابام باز می شه ، کنار این شکستگی رو می شه گچبری طرح خونه فلانی رو کار کرد، بهتره این پنجره رو برداریم چون رو به کوچه ست و خاک کوچه میاد تو خونه! و یک پنجره اینطرف باز کنیم تا اگر بچه هامون خواستن تو حیاط بازی کنند بهشون مسلط باشیم !
اینقدر خوب و قشنگ این خانوم پلان رو می فهمید و تجسمش می کرد و تو محیطش راه می رفت که همون لحظه من یاده خیلی از همکلاسی هام افتادم که با وجود چندین واحد گذروندن درسهای معماری تو تجسم فضا مشکل داشتن! دستمو گزاشته بودم زیر چونم و آرنجو تکیه داده بودم به میز و دوتاشونو نگاه می کردم
خانومه صحبت می کرد ، تائید یا ردش رو از من می پرسید و با هیجان برا شوهرش توضیحش می داد
طرح یکسری تغیرات کرد و قرار شد آقاه بره دنبال کاراش خانومه پیشم بمونه تا طرح رو ادیت کنم تا بتونه پلان ادیت شده رو ببره به زن داداشش که اونم در حال ساخت خونه بود و خونش مثل همه ی خونه ها تکراری بود نشون بده:D
خانومه هم نشست و برام تعریف کرد که 17 سالشه و شوهرش 18 سالشه و هفته اینده ش قراره بره سربازی !
اون طرح بعد دو سه بار رفت و اومد این زوج که پیش خودمون معروف به زوج خوشبخت بودن اسم فولدر کارشون تو سیستم هم همین بود ، نهایی شده
دو سال و خورده ای هست که از این موضوع می گذره ، تا یک سال پیش که سراغشون رو از همکارام می گرفتم میگفتن ، هنوز ساخت خونشون رو تموم نکردن ، پسرک سرباز بود ، خانومه مربی مهدکودک ، هر چند ماه یه قسمتی از خونشون رو بالا می بردند.
کرکسیونهای که باهاشون داشتم همیشه برام لذت داشت .
ساده گرفتن زندگی
و شاد بودن این زوج همیشه به خاطرم میاد و
هر وقت هم یادشون میفتم براشون آرزوی خوشبختی و شادی می کنم
:gol:
 

sahar-architect

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ماجرا مربوط به مهرماه هست که پیشنهاد ساخت یک کاربری آموزشی در سایت تاریخی داده شد و کارفرما 2 ارگان دولتی بود (که اخرهای طرح به 4 ارگان تبدیل شد!!!) القصه حدود 6 ماه هر طرحی که ارائه میشد هر ارگانی برای روکم کنی ارگان دیگه با لجبازی طرح رو رد میکرد و نهایتا گروه مشاور اسفندماه اخرین طرح رو ارائه دادن و اعلام کردند در صورت تایید نشدن طرح عدم صلاحیت طراحی خودشون رواعلام خواهند کرد و این ارگانها رو با هم تنها خواهند گذاشت! که بالاخره طرح نهایی پذیرفته شد و کار در اخرین مراحل فاز 1 خودش بود که ناگهان یه مالک خصوصی با مجوز کاربری مسکونی تجاری (که به دلیل بر بودن زمین 9 طبقه مجوز ساخت داشت و روی کل سایت سایه اندازی مطلق داشت) سر و کله ش پیدا شد و کل طرح 6 ماهه ای که برای هر خطش فکر شده بود و دهن یه گروهی کف کرده بود از صحبت به خاطر متقاعد کردن کارفرماهای نسبتا محترم (تازه کارفرماهایی که چشم دیدن هم رو نداشتند و حاضر به برگزاری هیچ جلسه مشترکی نبودند) مشمول ماده 45* شد!!!

* خلاصه ماده 45 اینه که بابت هر نوع فعالیتی در طول مدت کار از شما ممنونیم اما هیچ پرداختی صورت نمیگیره :D

نتیجه اخلاقی
1- کارفرمای دولتی رو قبول نکنید یا اگر قبول کردید نهایتا یکی :D
2- قبل از اجرای همچین طرح هایی مجوزهای عجیب و غریب ملک های خصوصی اطراف سایت رو چک کنید:biggrin:
3- به اعصاب خودتون مسلط باشید. :)
 

Samaneh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
* خلاصه ماده 45 اینه که بابت هر نوع فعالیتی در طول مدت کار از شما ممنونیم اما هیچ پرداختی صورت نمیگیره :D

نتیجه اخلاقی
1- کارفرمای دولتی رو قبول نکنید یا اگر قبول کردید نهایتا یکی :D
2- قبل از اجرای همچین طرح هایی مجوزهای عجیب و غریب ملک های خصوصی اطراف سایت رو چک کنید:biggrin:
3- به اعصاب خودتون مسلط باشید. :)
:surprised:عجب ماجرای بود
شش ماه زمان زیادی هست ، نتیجه اخلاقی آخرت یکم غیر ممکنه!
اما سحر ، من تاحالا این ماده رو نشنیده بودم
این نشون می ده که از ابتدای کارای مهندسی همچین اتفاقاتی (طرح بزنی و پول به هر بهانه ای بهت ندن ) بوده که برای محکم کاری و قانونی کردنش ماده قانونی هم اوردن براش:razz:
 

F.A.R.Z.A.D

متخصص مباحث اجرایی معماری , متخصص نرم افزار Archi
کاربر ممتاز
ماجرا مربوط به مهرماه هست که پیشنهاد ساخت یک کاربری آموزشی در سایت تاریخی داده شد و کارفرما 2 ارگان دولتی بود (که اخرهای طرح به 4 ارگان تبدیل شد!!!) القصه حدود 6 ماه هر طرحی که ارائه میشد هر ارگانی برای روکم کنی ارگان دیگه با لجبازی طرح رو رد میکرد و نهایتا گروه مشاور اسفندماه اخرین طرح رو ارائه دادن و اعلام کردند در صورت تایید نشدن طرح عدم صلاحیت طراحی خودشون رواعلام خواهند کرد و این ارگانها رو با هم تنها خواهند گذاشت! که بالاخره طرح نهایی پذیرفته شد و کار در اخرین مراحل فاز 1 خودش بود که ناگهان یه مالک خصوصی با مجوز کاربری مسکونی تجاری (که به دلیل بر بودن زمین 9 طبقه مجوز ساخت داشت و روی کل سایت سایه اندازی مطلق داشت) سر و کله ش پیدا شد و کل طرح 6 ماهه ای که برای هر خطش فکر شده بود و دهن یه گروهی کف کرده بود از صحبت به خاطر متقاعد کردن کارفرماهای نسبتا محترم (تازه کارفرماهایی که چشم دیدن هم رو نداشتند و حاضر به برگزاری هیچ جلسه مشترکی نبودند) مشمول ماده 45* شد!!!

* خلاصه ماده 45 اینه که بابت هر نوع فعالیتی در طول مدت کار از شما ممنونیم اما هیچ پرداختی صورت نمیگیره :D

نتیجه اخلاقی
1- کارفرمای دولتی رو قبول نکنید یا اگر قبول کردید نهایتا یکی :D
2- قبل از اجرای همچین طرح هایی مجوزهای عجیب و غریب ملک های خصوصی اطراف سایت رو چک کنید:biggrin:
3- به اعصاب خودتون مسلط باشید. :)

سلاممم.
خسته نباشید.
واقعا واسه دولت کار کردن مصیبتیه.تازه اگه به پول دادن هم برسه ،بابای انسان رو در میارن.خدارو شکر ما تجربش رو نداریم.فقط تو یه شرکتی کار میکردیم که از شورای شهر پول میگرفت که اونا هم باباشون رو در میاوردن.
 

F.A.R.Z.A.D

متخصص مباحث اجرایی معماری , متخصص نرم افزار Archi
کاربر ممتاز
دوستان یکم تو خاطراتتون بگردید اون خوباشو تعریف کنید که دوستان انصراف ندن :d

خوش اومدی سارای عزیزم
حس خارق العاده ای هست آدم پروژه ای که طراحی کرده رو اجرا شده ببینه ، غرورِ عجیب خالق بودن به ادم دست می ده ، اما تصور می کنم همونقدر هم وحشتناک باشه پروژه طرح دزدی شده شما رو اجرا کنند و ببینیش!
اما سارا من با اون جمله ما مسئول شهرمون نیستیم کاملا مخالفم
دقیقا ما مسئول شهرمونیم ، شاید مخاطبین این تایپیک شهر زادگاه من رو نشناسند ، زادگاه من یه شهر کوچک ساحلی هست که من زمان خیلی محدودی رو توش زندگی کردم ، اما حس تعلق خاطر زیادی بهش داشتم و دارم و خواهم داشت ، یه شهر ساحلی که محصول عمده ش به واسطه دریا ماهی خاویاری و به واسطه شالیزارهای زیباش برنج هست ، اونوقت برای ورودی شهر هزینه هنگفتی شده و دروازه قرآنی نصب شده
من مسلمانم ، مذهبم برای من کاملا قابل احترام هست
اما باور کن نشده حتی یک بار از زیر این دروازه قرآن رد بشم و بگم چه ایده جالبی! و نشده هم که یکبار از زیرش رد بشم و ببینمش آه نکشم که آخه چرا ؟
اگر حتی یک نفر از همین تعداد زیاد صرفا دانشجویانِ(شاغلین فعال ساخت و سازش رو نادیده می گیرم) این شهر حس مسئولیت داشت و شایعه ایجاد سردر ورودی شهر که معمولا در شهرهای کوچیک سریع خبر های می پیچه رو می شنید و سایرین رو آگاه می کرد اقلا مسئولین کهنه فکرش تجدید نظری می کردن و ایدشون رو تغیر می دادن
همونطور که هممون می دونیم ، از اصلی ترین معیارهای طراحی اِلمانهای شهری و دروازه های ورودی شهر این هست که معرِف شهر باشه ، وقتی توریستی وارد شهر می شه از اتوبانش عبور می کنه ، به واسطه همین المانها ترمزی کنه و وارد محیط شهر هم بشه
حالا ما تو کشور کلی شهر مذهبی داریم که در ورودیش دروازه قران نداره ، اونوقت شهری که معروف به شهر خوشه های طلای برنج و ماهیان سفید خاویاری هست باید در ورودیش دروازه قرآن داشته باشه !
خیلی زیاد شد حرفام
حالا بخشیدی آقای آهن فروش رو یا نه ؟
سارا اگر حتی فرصت اجرا ایده هامون رو نداشته باشیم هم پیشنهادت این هست که برای خودمون نگهش داریم ؟

مارال عزیز راستش خاطره ای مشابه دوستان برای من رخ نداده ، فقط یک بار اونم همراه نقشه بردار رفته بودم که تقریبا ربطی به من نداشت و صرفا برای کنجکاوی رفته بودم بعد فهمیدم نقشه رو گرفتن و حسابی صورت نگرفت
اما کلا پذیرای همه نوع خاطره ای هستیم
در هر صورت اینها همه اتفاقاتی هست که همه ی دوستان شاغل در این زمینه باهاش درگیرند
خوبه که در جریانش باشند و تدبیری براش اتخاذ کنند

واقعیتش این هست که من بعد از خوندن خاطرتون خود کلمه راهداری رو در گوگل سرچ کردم چون اطلاعاتی که من از راهداری داشتم هیچ ربطی به معماری نداشت ، به همین خاطر اون سوال رو پرسیدم
چون برام عجیب بود شخصی که رشته ی تحصیلیش عمران هست از طراحی معماری اون هم اقامتی صحبت کنه ،ممنونم توضیح دادید و خوشحالم که از مسئولیت فعلیتون خوشحالید
در زندگی کوتاهی که همه داریم ، مهم همین حس رضایت از خدمت و شاد بودن هست.

سلام سمانه خانم.
ملت میدونن زادگااه من با زادگاه شما یه ربع فاصله داره؟:)
سر در لشت نشا رو باید از واویشکه ایده بگیرن:D
جدای از شوخی درست میگید شما .مسئولین شهری چون نمیتون روح شهرسازی اسلامی رو پدید بیارن با یه دروازه قرآن میخوان از سرشون رفع کنن.
میتونستن از یه ایده ای مثل برکت و همون خوشه هایی که برکت زیادشون میکنه هم ایده بومی رو داشته باشن و هم ایده ارزشی.
 

Rah Pardaz

همکار مدیر تالار مهندسی عمران متخصص راهداری
کاربر ممتاز
:surprised:عجب ماجرای بود
شش ماه زمان زیادی هست ، نتیجه اخلاقی آخرت یکم غیر ممکنه!
اما سحر ، من تاحالا این ماده رو نشنیده بودم
این نشون می ده که از ابتدای کارای مهندسی همچین اتفاقاتی (طرح بزنی و پول به هر بهانه ای بهت ندن ) بوده که برای محکم کاری و قانونی کردنش ماده قانونی هم اوردن براش:razz:

سلاممم.
خسته نباشید.
واقعا واسه دولت کار کردن مصیبتیه.تازه اگه به پول دادن هم برسه ،بابای انسان رو در میارن.خدارو شکر ما تجربش رو نداریم.فقط تو یه شرکتی کار میکردیم که از شورای شهر پول میگرفت که اونا هم باباشون رو در میاوردن.

ماجرا مربوط به مهرماه هست که پیشنهاد ساخت یک کاربری آموزشی در سایت تاریخی داده شد و کارفرما 2 ارگان دولتی بود (که اخرهای طرح به 4 ارگان تبدیل شد!!!) القصه حدود 6 ماه هر طرحی که ارائه میشد هر ارگانی برای روکم کنی ارگان دیگه با لجبازی طرح رو رد میکرد و نهایتا گروه مشاور اسفندماه اخرین طرح رو ارائه دادن و اعلام کردند در صورت تایید نشدن طرح عدم صلاحیت طراحی خودشون رواعلام خواهند کرد و این ارگانها رو با هم تنها خواهند گذاشت! که بالاخره طرح نهایی پذیرفته شد و کار در اخرین مراحل فاز 1 خودش بود که ناگهان یه مالک خصوصی با مجوز کاربری مسکونی تجاری (که به دلیل بر بودن زمین 9 طبقه مجوز ساخت داشت و روی کل سایت سایه اندازی مطلق داشت) سر و کله ش پیدا شد و کل طرح 6 ماهه ای که برای هر خطش فکر شده بود و دهن یه گروهی کف کرده بود از صحبت به خاطر متقاعد کردن کارفرماهای نسبتا محترم (تازه کارفرماهایی که چشم دیدن هم رو نداشتند و حاضر به برگزاری هیچ جلسه مشترکی نبودند) مشمول ماده 45* شد!!!

* خلاصه ماده 45 اینه که بابت هر نوع فعالیتی در طول مدت کار از شما ممنونیم اما هیچ پرداختی صورت نمیگیره :D

نتیجه اخلاقی
1- کارفرمای دولتی رو قبول نکنید یا اگر قبول کردید نهایتا یکی :D
2- قبل از اجرای همچین طرح هایی مجوزهای عجیب و غریب ملک های خصوصی اطراف سایت رو چک کنید:biggrin:
3- به اعصاب خودتون مسلط باشید. :)


درود بر دوستان ..... :gol:

الحق و والانصاف......... کسی خاطره خوشی در خصوص طرح و ارائه نقشه برای سازمانهای دولتی رو نداره ..........

بنده هم در این خصوص به مشکل خوردم که شکر خدا طی همون هفته اول ......... این موضوع رو پاس دادم به یکی دیگر از همکارام ........... موضوع طراحی و تهیه نقشه های اجرای ساختمان جهاد کشاورزی یکی از شهرستانها بود ........

دقیقا 48 ساعت مفید روی طرح کار کردم ......... و دو بار طرح پلان دادم ........ به چه زحمتی ..... طراح رو با اسکیچاپ سه بعدی و رندر گرفتم ........... و سه نوع سر در طراحی کردم ..........

به بهانه های مختلف ....... و نظرات بسیار ..... ابتدایی و غیر اصولی .....طراحها رو رد کردن ........ نظرات .....خیلی خیلی :gol: داشتند....( ولش کنید اصلن .......)

خدا رو شکر دادم به یکی از همکارام ......... البته بعدا دعای خیر همکارموم پشت سر ما زیاد شد........ بیچارش کردن .............. بعد از چند ماه موقع بستن قالب و آرماتور بندی .......... از ایشون خواستن....... که اینجا رو ما می خوایم طرحشو عوض کنیم ....... خلاصه ........ عجیب همکارمون رو کچل کردن ......... و ایشون هم فقط من رو نفرین میکنه ......... و میگه از پورسانت معرفی این کار..........حتی یک ریال هم به من نمیده ......

نمیدنم والا چرا .....اینجوری شدن .........

بدرود..........:gol:
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
درود بر دوستان ..... :gol:
..... و ایشون هم فقط من رو نفرین میکنه ......... و میگه از پورسانت معرفی این کار..........حتی یک ریال هم به من نمیده ......

نمیدنم والا چرا .....اینجوری شدن .........

بدرود..........:gol:

درود جناب مهندس
کاری ک آخر و عاقبتشو میدونستید از سر خودتون باز کردید و دادید ب ی نفر دیگه
پورسانتم میخواین؟؟ : )))))))
گناه داره خب بنده خدا :D ببینید اصن خودش پولی گرفته!!
 

Rah Pardaz

همکار مدیر تالار مهندسی عمران متخصص راهداری
کاربر ممتاز
درود جناب مهندس
کاری ک آخر و عاقبتشو میدونستید از سر خودتون باز کردید و دادید ب ی نفر دیگه
پورسانتم میخواین؟؟ : )))))))
گناه داره خب بنده خدا :D ببینید اصن خودش پولی گرفته!!

درود بر شما .....

باور می کنید.... پروژه فنداسیونش بتن ریزی شده الان .........اما ایشون هنوز مبلغ طراحی خودش رو نگرفته ......... :D
 
درود جناب مهندس
کاری ک آخر و عاقبتشو میدونستید از سر خودتون باز کردید و دادید ب ی نفر دیگه
پورسانتم میخواین؟؟ : )))))))
گناه داره خب بنده خدا :D ببینید اصن خودش پولی گرفته!!

سلام خانم مهندس مشهدی حالتون چطوره
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
درود بر شما .....

باور می کنید.... پروژه فنداسیونش بتن ریزی شده الان .........اما ایشون هنوز مبلغ طراحی خودش رو نگرفته ......... :D
با خاطراتی ک دوستان گفتن و تجربیاتی ک از اساتید شنیدم.. بعله! باور میکنم:دی

یکم از خاطرات خوبتون بگید! امیدوارم کنید!!


سلام خانم مهندس مشهدی حالتون چطوره

سلام جناب مهندس.ممنونم
شما تجربه اجرایی زیاد دارید بنظرم.ازون خوباش چندتا بگید:)

 

Samaneh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]سلام سمانه خانم[/FONT][FONT=&quot].[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]ملت میدونن زادگااه من با زادگاه شما یه ربع فاصله داره؟[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]سر در لشت نشا رو باید از واویشکه ایده بگیرن[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]جدای از شوخی درست میگید شما .مسئولین شهری چون نمیتون روح شهرسازی اسلامی رو پدید بیارن با یه دروازه قرآن میخوان از سرشون رفع کنن[/FONT][FONT=&quot].[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]میتونستن از یه ایده ای مثل برکت و همون خوشه هایی که برکت زیادشون میکنه هم ایده بومی رو داشته باشن و هم ایده ارزشی[/FONT][FONT=&quot].[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot][/QUOTE]
[/FONT][FONT=&quot]واویشگا البته [/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]ایده برکت شما هم خوبه [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]#1
[/FONT][FONT=&quot]درود بر دوستان[/FONT][FONT=&quot] .....
[/FONT][FONT=&quot]الحق و والانصاف......... کسی خاطره خوشی در خصوص طرح و ارائه نقشه برای سازمانهای دولتی رو نداره[/FONT][FONT=&quot] ..........
[/FONT][FONT=&quot]بنده هم در این خصوص به مشکل خوردم که شکر خدا طی همون هفته اول[/FONT][FONT=&quot] ......... [/FONT][FONT=&quot]این موضوع رو پاس دادم به یکی دیگر از همکارام ........... موضوع طراحی و تهیه نقشه های اجرای ساختمان جهاد کشاورزی یکی از شهرستانها بود[/FONT][FONT=&quot] ........
[/FONT][FONT=&quot]دقیقا 48 ساعت مفید روی طرح کار کردم ......... و دو بار طرح پلان دادم [/FONT][FONT=&quot]........ [/FONT][FONT=&quot]به چه زحمتی ..... طراح رو با اسکیچاپ سه بعدی و رندر گرفتم [/FONT][FONT=&quot]........... [/FONT][FONT=&quot]و سه نوع سر در طراحی کردم[/FONT][FONT=&quot] ..........
[/FONT][FONT=&quot]به بهانه های مختلف ....... و نظرات بسیار ..... ابتدایی و غیر اصولی .....طراحها رو رد کردن ........ نظرات .....خیلی خیلی [/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]داشتند....( ولش کنید اصلن[/FONT][FONT=&quot] .......)
[/FONT][FONT=&quot]خدا رو شکر دادم به یکی از همکارام ......... البته بعدا دعای خیر همکارموم پشت سر ما زیاد شد........ بیچارش کردن .............. بعد از چند ماه موقع بستن قالب و آرماتور بندی .......... از ایشون خواستن....... که اینجا رو ما می خوایم طرحشو عوض کنیم[/FONT][FONT=&quot] ....... [/FONT][FONT=&quot]خلاصه ........ عجیب همکارمون رو کچل کردن ......... و ایشون هم فقط من رو نفرین میکنه ......... و میگه از پورسانت معرفی این کار..........حتی یک ریال هم به من نمیده[/FONT][FONT=&quot] ......
[/FONT][FONT=&quot]نمیدنم والا چرا .....اینجوری شدن[/FONT][FONT=&quot] .........
[/FONT][FONT=&quot]بدرود[/FONT][FONT=&quot]..........
[/FONT][FONT=&quot]فقط 48 ساعت ؟[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]راجع به پاس دادن کار به همکارتون ، یه روایت داریم می گه ، آن چیز را که برای خود نمی پسندی ، برای دیگران هم نپسند حتی کارفرمای دولتی [/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]


[/FONT]
 

art-s

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خاطره من بیشتر خنده دار بود تا نا امید کننده فقط یادم رفت شکلک های خنده اش رو بزارم. :) :biggrin:

این یکی هم مال همون اوایل کار هست .
ی شهرک مسکونی 90تا 100 واحدی بود ، که من تو طراحی اش هیچ دخالتی نداشتم.
اون زمان هنوز اسم مسکن و شهرسازی عوض نشده بود
باید میفرست کمسیون (ماده اش یادم رفته :)) ) تو استان که نماینده محیط زیست و مسکن و شهرسازی و نماینده استانداری و..... بودن .
معمولا هم طرح میره و کارفرما و طراح نمیره فکر میکنم
چندباری رفت و موافقت نشد ، بار آخر همکارم رفت پیگیری ، مسئول مسکن و شهرسازی گفت برو بگو معمار بیاد شما که سازه هستی
به من زنگ زد که برای جلسه بعد شما بیا
جلسه بعد من که رفتم پشت جلسه منتظر بودیم ، بیرون که اومدن طرح رو میز بود چندتا شون با بداخلاقی میگفتن نه نمیشه کلا اشکال داره و.....
نماینده مسکن و شهرسازی که گفته بود معمار بیاد و بعد فهمیدم خودش ارشدمعماری هست ، ما رو دعوت کرد اتاقش و با حوصله درباره اشکالات گفت
برای من اینقدر جالب بود ، شبیه جلسه کرکسیون طرح دانشگاه بود ، گفت این طرح شبیه مسکن مهر اون شهر شده که ابروی شهر رو برده معماری توش اتفاق نیافتاده ،(اینا بجز ایرادات مجیط زیست و جهاد بود که باید از زمین باید کم می شد ، بخش تاسیسات سایت و...) اینجا فضای گپ بزار ، به منظر توجه کن ، اقلیم چرا رعایت نشده و.... برو اصلاح کن و جلسه بعد بیا
:)
اینقدر گفتگوی خوبی بود و با احترام برام توضیح داد
طرح رو که من اصلا در جریانش نبودم بردم و از اول زدم و نکات رو هم رعایت کزدم
جلسه بعد که رفتم ، لپ تاپ همکارم همیشه زمینه اش سیاه هست و من تو زمینه سفید کار میکنم کار رو جلوش گذاشتم سریع اول رنگ زمینه رو عوض کرد و گفت شبیه تو پرینت میشه و بعد هم گفت حدس زدم این کار تو زمینه سفید هست ببین چقدر تفاوت کرده ، ارائه کار هم مهمه فقط خود طرح نیست
خلاصه اون روز گفت قسمت طرح اش از دید ما خوب هست
آخرش هم گفت تا حالا هیچ طراح کاری تو این جلسات نبود و شما اولین نفری ، چون جوان هستی و برا ما مهم بود که افتضاح معماری مسکن مهرشهرتون تکرار نشه اجازه دادایم بیاید.
اینقدر ذوق و شوق داشتم
برام خیلی جالب بود
کلی هم چیز یاد گرفتم
از سرانجام کار هم خبری ندارم ، تایید کمیسیون رو گرفتیم
یادمه کارفرما دنبال نصب سه بعدی کار هم بود و دیگه باقی اش رو نمیدونم.
اون زمان بنظرم کار مهمی انجام داده بودم :D خوب تازه کار بودم ذوق داشتم دیگه:redface:
 
آخرین ویرایش:

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
اینقدر ذوق و شوق داشتم
برام خیلی جالب بود
کلی هم چیز یاد گرفتم
از سرانجام کار هم خبری ندارم ، تایید کمیسیون رو گرفتیم
یادمه کارفرما دنبال نصب سه بعدی کار هم بود و دیگه باقی اش رو نمیدونم.
اون زمان بنظرم کار مهمی انجام داده بودم :D خوب تازه کار بودم ذوق داشتم دیگه:redface:

مرسی سارا جون
خیلی خوب بود!! احساستو خیلییییییییی خوب میفهمم!! فک کنم این از بهترین حس هاییه ک ههمون تجربش میکنیم!!

:gol:
 

Samaneh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جلسه بعد که رفتم ، لپ تاپ همکارم همیشه زمینه اش سیاه هست و من تو زمینه سفید کار میکنم کار رو جلوش گذاشتم سریع اول رنگ زمینه رو عوض کرد و گفت شبیه تو پرینت میشه و بعد هم گفت حدس زدم این کار تو زمینه سفید هست ببین چقدر تفاوت کرده ، ارائه کار هم مهمه فقط خود طرح نیست
اون زمان بنظرم کار مهمی انجام داده بودم :D خوب تازه کار بودم ذوق داشتم دیگه:redface:
سارا ممنون از اشتراک گزاشتن خاطرت ، جالب بود و خوندنش یه لبخند عمیق نشوند رو لبم
کارت هم مطمئنن بزرگ بود
وقتی اون مواردی که ایراد گرفتن رو خوندم خوشحال شدم که به این موارد هم دقت می کنند در کمسیون :cool:
فقط اون قسمت رنگ صفحه رو متوجه نشدم ، منظورش این بود که کار رو باید رو صفحه سفید کرکسیون کرد یا رو صفحه سیاه ؟
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
سارا ممنون از اشتراک گزاشتن خاطرت ، جالب بود و خوندنش یه لبخند عمیق نشوند رو لبم
کارت هم مطمئنن بزرگ بود
وقتی اون مواردی که ایراد گرفتن رو خوندم خوشحال شدم که به این موارد هم دقت می کنند در کمسیون :cool:
فقط اون قسمت رنگ صفحه رو متوجه نشدم ، منظورش این بود که کار رو باید رو صفحه سفید کرکسیون کرد یا رو صفحه سیاه ؟

منم!!!
بنظرم رو صفحه سفید چون مث پرینت میشه
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
maral55 [ديباچه ي مهندسي معماري] معماری چیست ؟ معمار کیست؟ مهندسی معماری 115

Similar threads

بالا