فضای شهری؛لاله زار

همراهی

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بازخوانی خاطره جمعی در گذرگاه لاله زار -
اول / ن.امیرزاده
در این نوشتار سعی بر آن است که با ورود به مفاهیم زمان، فضا، تاریخ به بحث درباره لزوم زنده نگاه داشتن مقوله "خاطره جمعی" پرداخته شود.پس از آن به ذکر تاریخچه و توصیف وضعیت گذشته و حال حاضر محدوده خیابان لاله زار و اطراف آن، به عنوان منطقه ای که بناهای ارزشمند تاریخی-فرهنگی آن پتانسیل تبدیل به فضایی خاطره انگیز و در نتیجه ایجاد یک "گذرگاه فرهنگی" را دارد،پرداخته می شود.سپس در بخش دوم نوشتار، پرسش اساسی "چه باید کرد؟" پیش روی ماست که برای پرداختن به آن ،ابتدا تجربیات چند شهر تاریخی کشورهای دیگر جهان در زمینه حفظ معابر تاریخی و ایجاد گذرگاه های فرهنگی بازگو می شود و در ادامه دشواریهای تغییر شرایط کنونی منطقه لاله زار مورد بحث قرار می گیرد که ما را به سوی اهداف مشخص شده بهسازی و بازسازی خیابان لاله زار و به تبع آن پیشنهادهایی برای اجرای این اهداف هدایت می کند.در انتها نیز به ذکر چند نمونه موردی از فضاهایی پرداخته می شود که با وجود دشواریهایی بر سر راه،امکان بهسازی یافته اند و یا پتانسیل تبدیل به فضاهایی در خدمت رسیدن به هدف اصلی یعنی ایجاد "گذرگاه فرهنگی" را دارند.


هیچ پرسشی به صورت تجریدی قابل پاسخ نیست بلکه ما را در مواجهه با متن یا اثری تاریخی نخست آن را ماهیتی امروزین می دهیم و سپس در جریان گفتگو با آن افق معنایی گذشته را به افق خودمان نزدیک می کنیم.این گفتگوی با گذشته به حالیت حال غنا می بخشد و فهم کنونی ما را تعمیق می دهد و آن را از یکسونگری رهایی می بخشد.
- هانس گئورگ گادامر

واقعیت -اصیل ترین نمود هستی- در قالب دو گونه حرکت زمانی و مکانی به تعیّن در می آید. در چهارچوب اندیشه اگزیستانسیالیسم، زمان مفهوم اصلی پرسش در مورد بودن انسانهاست و بودن را با زمان در نظر می گیرند.به دیگر سخن، در بستر زمان است که وجود معنا پیدا می کند و حیات رخ می دهد.اما در این رویداد شکل گرفته در بستر زمان دو عنصر همیشگی تغییر و پیوستگی حضور دارند چرا که بدون این دو عنصر، از ماهیت کلی زمان فروکاسته می شود و دیگر توانایی صورت بندی تغییرات رخ داده را ندارد.تغییر و پیوستگی که همواره در چالش و تعاملی متقابل به سر می برند، زمان و به تبع آن فضا (به عنوان عنصری شکل گرفته به همراه زمان) را مهیای یک تجربه زیست بشری پویا می کنند که در صورت به هم خوردن تعادل بین این دو ویژگی، فضای شهری دچار اعوجاج معنایی-بصری می شود و در این میان وجهه تضعیف شده زمان ،ما را به سوی گسست تاریخی-فرهنگی و ازخودبیگانگی(الیناسیون) می کشاند.
تاریخ،این وجود سیال و گریزان از تقید، معماری را به مثابه کالبد خود برگزیده است.گویی تاریخ، یکسره انتزاع است که برای عینیت بخشیدن به خود ساختاری معناساز مانند معماری را می طلبد و از این روست که زنده نگاه داشتن تاریخ یک جامعه و حافظه تاریخی آن در هیات خاطره ها نیازمند حفاظت از پویایی کالبد آن -معماری- است.بدین رو، حفاظت از معماری (به خصوص معماری تاریخی) نه به عنوان پسرفتی از سر انجماد و خمودگی، بلکه کنشی آوانگارد و پیشتاز است که به واسطه آن برشها و لحظاتی گذرا از حقیقت نمایان می شوند.حقیقتی که به واسطه رخدادی تاریخی و از طریق ساختار معنادار معماری در قالب زمان و مکان تعیّن یافت، بدین سبب است که تخریب و تحریف کالبدی فضاها نه تنها جلوه بصری و ساختار شهری و ... را مخدوش می کند ، بلکه آن حقیقت تاریخی شکل یافته در زمان مکان را نیز به زوال می کشاند.
تعامل تاریخ و معماری از سویی -چنانکه در خطوط قبلی گفته شد- به تاثیر معماری بر تاریخ به عنوان سازه ای عینیت بخش می پردازد و از سویی دیگر به تاثیر تاریخ بر معماری.از این رو که فراتر از نقطه آغاز حیات بنا،تجربه های انسانی و گذشت زمان گاهی حتی ماهیت بنا-اثر را نیز دیگرگون می کند و لایه های زمان که با خود لحظاتی از تاریخ را حمل می کنند همچون رسوبات به بنا-اثر افزوده می شوند و معنای آن را دستخوش تغییر می سازند.همین رسوبات تاریخی-معنایی هستند که بنا را از مفهوم "شکل" خارج می سازند و به مفهوم "محتوا" نزدیک می سازند.بنابراین تخریب بنای تاریخی و یا حتی تغییری مغایر با کلیت اثر ،همانند این است که ذره ذره های تاریخ که بر پیکره بنا رسوب کرده بودند را بتراشیم و در نتیجه بنا را از هرگونه معنا و محتوا خالی کنیم.چرا که ادراک آثار معماری -پدیده های تاریخی- در قالب تجربه ای گسسته از متن تاریخی ناممکن است.
زمان، انسان را می سازد:)تجربه حیات) و انسان، زمان را می سازد:)خاطره) .پس زمان و انسان نیاز به مدیومی دارند که ایده های به پاخاسته از تعامل دوگانه شان را از عوالم انتزاع فرو بکشاند.معماری به عنوان مدیومی نیازمند انسان و زمان، خاطره و تجربه حیات را از تجرید ذهن به پیش چشم عینیت می بخشد و از این طریق، والاترین لذت هستی- لذت درک وجود داشتن- به کام معماری خاطره ها روا داشته می شود.
انسان زمانی در محیط احساس امنیت می کند که خود را در دستگاه مختصات فضا-زمان ،همواره در موقعیتی آشنا احساس کند و بتواند به آن احساس تعلق داشته باشد.بدین ترتیب درک الفت یافته محیط که به سبب آن، انسان خود را بخشی از محیط بینگارد زمانی بدست می آید که در گذر از مناظر شهری حافظه بیننده مشتاقانه گیرای یک "موقعیت آشنا" باشد.موقعیتی نه از جنس گذرها و معابر رفت و آمد روزمره که از فرط آشنایی ملال را بر می انگیزانند.موقعیتی که در جای جای آن منظر شهری لحظه هایی ببیند،لحظه هایی که با پیوستنشان به یکدیگر تجربه ای "deja vu" وار را درک کند (حالتی است که در آن شخص احساس می کند چیزی را که اکنون در حال رخ دادن است،قبلا تجربه کرده) و بتواند در عین حضور نداشتن در خاطره تاریخی نه چندان دور خود را در همان فضای خاطره شکل گرفته شده در گذشته ببیند.
گفته شد که درک و احساس حضور در "موقعیت آشنا" باعث شکل گیری احساس "تعلق" به فضا می شود.و همین تعلق، زیربنای وجود اجتماع شهری است .تعلق انسان به مفهوم زمان، تنها در گرو وجود سیالیت زمانی(تعامل تغییر و پیوستگی)است. و مفهوم فضا نیز زمانی آشنایی به همراه می آورد که رنگی از خاطره -گذشته زیست شده- به خود بگیرد.شهروندی که به شهر خود تعلق خاطر داشته باشد، خود را در بوجود آمدن شهر سهیم بداند و وسعت خاطره هایش را به وسعت گستره شهر بداند، خود را یکی از مالکان فضا می داند و از این رو در پی این است که از این تجربه محافظت کند.هر شهروند، به واسطه آشنایی که خود را بخشی از خاطره شهر و حافظه جمعی دانست، به شهر احترام می گذارد و خود را در قبال آن مسئول می داند.
حضور بیرونی در یک فضای خاطره انگیز و تداعی درونی آن خاطره در ذهن، اتصالی قوی را بین بیننده و فضا یا مصرف کننده-کالا ایجاد می کند و این اتصال به همان یک بودگی اثر و ذهن (مخاطب) می انجامد که هدف متعالی هنر(معماری) به شمار می رود .اما نکته در این جاست که رسیدن به یک بودگی را "خاطره ای"میسر می کند که بیننده از طریق این واسطه به درک اثر می نشیند و زیستن آن فضا را تجربه می کند.
خاطره را گاهی می توان "تاریخ نزدیک" نامید،گاهی "تجربه ای خوشایند" ، گاهی "نمادی از یک دوران سپری شده"، گاهی... هرچه هست به توصیفی جامع در نمی آید.که نمی توان از تعریف و حد و حدودش سخن گفت و سیالی است که به شکل هر قالبی در می آید.هاله ای مبهم است که در پس هر رویداد،غبار خود را بر فضا می پراکند تا بتوان در زمانی دیگر آن را نه به صورتی مشخص،بلکه به آمیزه ای از رنگها و بناها و انسانها و احساسات درک کرد.انسان در گستره خط ممتد خاکستری روزهای آمده و رفته زندگیش،تنها معدود نقاط رنگی خاطره را به ذهن می سپارد.فردیت، میل به ادامه حیات، جایگاهش در پهنه زندگی، ...همه و همه را همین برشهای ناچیز از گستره زمان می سازد.برشهایی که به مثابه نقاط شاخص گذر زمان، آیینه تمام نمای تطور زیست فردی هستند.
و "خاطره" (همانگونه که توصیف شد) را این بار چگونه می توان در شخصیتی به وسعت یک شهر یافت؟ جالب اینجاست که در همین فرآیند جستجوی خاطره ها در شهر است که می توان به نیاز مبرم به یافتن خاطرات جمعی از دل معماری التقاطی، لجام گسیختگی حدود شهری، تراکم رو به تزاید،... پی برد.چرا که تهران پیش از پرداختن به کاستیهای پایان ناپذیری همچون ترافیک،... نیاز به تعریف و تعیین ساختار هویتی پایدار و قابل ذکر دارد.و این هویت پایدار است که منجر به شکل گیری "احساس تعلق" در شهروندان می شود و به تبع آن به نتایجی که در بالا ذکر شد بتوان رسید.
شکل گیری هویت شهری علاوه بر مسئولیت، احترام، محافظت، ... که در سطور قبل به تفصیل به آن پرداخته شد، از گسترش بیگانگی شهر و شهروند جلوگیری می کند.در این سالها که تصویر ذهنی غالب از شهر، ساخت و سازهای نیمه کاره است و گویی شعار شهر "کارگران مشغول کارند!" شده است، می توان به هویت به عنوان مقوله ای ثابت برای اثبات حیات خود و داشتن خودپنداره ای پایدار نگریست و از این رو، تهران گریزان از قاعده و ساختار را وجهی از همگونی بخشید.حال اگر بخواهیم به دنبال پاسخ پرسش ابتدای پاراگراف (خاطره را چگونه می توان یافت؟) باشیم، آن هم در زمانی که می دانیم پاسخ آن را در اکنون تهران نمی یابیم، باید به بازخوانی تاریخ بپردازیم.بازخوانی تاریخ در متنی از امروز.تاریخی نه در هیات کاخها و سفالینه ها، که تاریخی نزدیک به عصر حاضر.تاریخ نزدیکی که به شکل "خاطره"متبلور شده و از این رو حلقه اتصالی است برای پیوستگی نسلها.
و باز هم "خاطره را چگونه می توان یافت؟" :مظاهر ملموس تاریخ در تهران، اغلب در ناحیه مرکزی شهر-زمانی که تهران،طهران بود!- جای دارند.از میادین شاخص آن می توان به میدان انقلاب، گمرک، توپخانه، حسن آباد، توپخانه و خیابانهای جمهوری اسلامی، کارگر، سعدی، باغشاه، لاله زار و 15 خرداد اشاره کرد.در هر کدام از این نواحی می توان به وفور، بناهایی به جا مانده از صد سال گذشته (خصوصا معماری دوره پهلوی دوم در ناحیه ای که از شمال و جنوب به بلوار کشاورز و خیابان جمهوری و از شرق و غرب به خیابان کارگر و خیابان فردوسی ختم می شود ) را یافت که هر کدام قصه ای جداگانه اند.میدان حسن آباد با قدمت 80 ساله و بناهای مرمت شده چهار طرف میدان، میدان انقلاب با گذشته ای پر بار از خاطرات مبارزات سیاسی و کاربری کنونی فرهنگی، میدان ارگ با تاریخچه ای از دوره شاه تهماسب تا کنون، ...












اما در این میان، منطقه ای که گویی بیش از همه در آن زندگی -به مفهوم پویایی و تغییر و جنب و جوش- صورت گرفته خیابان لاله زار است.خیابانی که مفهوم "نوستالژی" را به غایت در دل خود داراست و پر از خاطره ها و لحظه های تاریخی و برشهایی کوتاه از چگونگی زیست زمانه خود است.از زمانه قاجار که اقامتگاه سفرای ممالک دیگر بوده و تفرجگاهی برای پیاده روی و خرید خانواده های اعیان، تا زمانه پهلوی که به تدریج تبدیل به مکانی برای گذر طبقه متوسط بوده و در این میان سینماها، تئاترها، کافه ها، رستورانها یک به یک اضافه می شدند تا علاوه بر اینکه مکانی برای تفریح و خوشگذرانی باشد، جریانهای عمده هنری در این خیابان شکل گیرد.بله، لاله زار همان خاطره گمشده ماست.خاطره ای که نور لامپها و چراغهای برقی مغازهای کنونی، دیگر جایی برای آن باقی نگذاشته اند

لاله زار-این خاطره گمشده در زمان - را دیگر نمی توان به همان ظاهر گذشته اش باز گرداند چرا که این عمل با توجه به موقعیت پر تراکم تجاری منطقه ناممکن است و بازسازی تمام و کمال یک منطقه و آن هم در زمانی که بسیاری از بناها تخریب شده یا کاربری جدید پیدا کرده اند، خود موجب بوجود آمدن مشکلات عدیده دیگر می شود.بنابراین برای تغییر، لزوما نیازی به توسعه در سطح کلان وجود ندارد.تغییر ممکن است مرحله ای از فرآیند توسعه تدریجی و برنامه تغییرات یا تعمیرات حساس در بازسازیهایی باشد که در مجموع اثر نامطلوبی بر کیفیت و ظاهر یک منطقه گذاشته اند.چنین برنامه هایی باید به صورت حذف الحاقات نامناسب، حذف تمامی تبلیغات موجود که دید را مسدود می کنند، بهسازی جلو مغازه ها، طراحی بر خیابانها و معرفی مبلمان خیابانها به صورت یکپارچه و هماهنگ تهیه شوند. این چند نمونه از تغییرات قابل اجرا که ذکر شد تنها بخش کوچکی از اصلاحاتی است که می توان برای رسیدن به فضایی مطلوب تر انجام داد.اما احیای بافتی تاریخی مانند لاله زار که در گذشته کاربریهای فرهنگی و تفریحی فراوانی داشته، تنها در قالب طرحی جامع برای زنده کردن هویت تاریخی خیابان امکانپذیر است که این طرح جامع، اجرای "گذرگاه فرهنگی "است.

در قسمت بعدی این نوشتار به تفصیل به مفهوم گذرگاه فرهنگی، نمونه های موردی و راهکارهای اجرایی آن می پردازیم.

منبع
http://zibasazi.ir/fa/commentarticl...-جمعی-در-گذرگاه-لاله-زار-اول---نامیرزاده.html
 

همراهی

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بازخوانی خاطره جمعی در گذرگاه لاله زار - دوم / ن.امیرزاده
در بخش پیشین نوشتار ابتدا با برجسته کردن دو عنصر مهم مفهوم زمان -تغییر و پیوستگی- به فرم تبلور یافته و ملموس زمان، یعنی تاریخ پرداخته شد.سپس به ارتباط تاریخ و معماری (به مثابه آیینه تمام نمای تاریخ) توجه شد و از این رو، بر لزوم تلاش برای حفظ معماری ادوار پیشین به منظور نگاهداری از حافظه تاریخی اجتماع تاکید شد.از وجهی دیگر، بوجود آمدن احساس امنیت در ذهن انسان-شهروند را در گرو بودن مدام در موقعیت آشنا دانستیم که به سبب آن نسبت به محیط پیرامون خود احساس تعلق و احساس مسئولیت پیدا کند، و یکی از موارد حائز اهمیت در شکل گیری احساس تعلق، ایجاد فضای خاطره انگیز شهری است.سپس در فرآیند جستجوی خاطره در تهران، لاله زار را از میان مناطق فراوان تاریخی شهر بر گزیدیم که دلیل آن را می توان در پویایی و وجود عناصر نوستالژیک این خیابان یافت.اکنون، در این بخش با ذکر تاریخچه ای مختصر از گذشته و توصیف فضای فعلی، به الزامات و فرصتهای لاله زار برای اجرای طرح گذرگاه فرهنگی می پردازیم.
لاله زار را می توان به نوعی مبدا شهرسازی نوین تهران دانست.پس از اینکه ناصرالدین شاه در یکی از سفرهایش به اروپا از شهر پاریس دیدن کرد، خیابانی در تهران دایر کرد که کاربری "شانزه لیزه"پاریس را در تهران داشته باشد.به تدریج، و به خصوص پس از جنگ جهانی اول این خیابان تبدیل به مکانی تفریحی برای طبقه مرفه جامعه شد که این امر ابتدا با راه اندازی تراموایی برقی آغاز شد و پس از آن ساختمان گراند هتل و فروشگاه بزرگ پیرایش به آن اضافه شدند.گشایش کافه ها ،سینماهایی به سبک شهرهای اروپایی و سالنهای تئاتر، لاله زار را پر رونق کرد.وجود این مکانهای نو ظهور که تا قبل از آن برای جامعه ایرانی غریب می نمود، به همراه وجود سفارت خانه های متعدد در آن ناحیه ذره ذره برخورد شهرنشینان تهرانی را با مظاهر تجدد زیاد کرد.گویی لاله زار تبدیل به مکانی شده بود برای آزمون مدرنیته و سبک متفاوت زیست شهری.
در دوران سلطنت رضاشاه، لاله زار همچنان به عنوان تنها خیابان نوین شهر شناخته می شد که جشنها و مراسم سلطنتی را در آن برگزار می کردند و با امتداد یافتن آن -خیابان لاله زار نو- پاساژها و بوتیکهای فرنگی مآب در آن ساخته شد تا پاسخگوی شمار افزایش یافته جمعیت طبقه متجدد، به خصوص پس از سقوط رضاشاه باشد.با ورود به دوره پهلوی دوم، در حالیکه فعایتهای سیاسی و میتینگ ها در خیابانهای اطراف شکل می گرفت، لاله زار بیش از همه چیز مکانی برای اجرای تئاترهای موزیکال و تاریخی بود و کنش سیاسی شاخصی که در خیابان شکل گرفت متعلق به گروههای مذهبی بود که مسجد هدایت را در حد فاصل دو نیمه خیابان در اختیار داشتند.
در دوران سلطنت محمد رضاشاه، لاله زار به تدریج تبدیل به مکانی برای رفت و آمد طبقه متوسط، قشر کارگر و روشنفکران جامعه شد.این منطقه، دیگر در انحصار تفرج طبقه ای متمایز و خاص نبود بلکه دگرگونی و پویایی مدام آن، که مفهوم تغییر را به کام مردم عادی می چشاند، آن را به یکی از بارز ترین مکانها برای ایجاد یک تجربه زندگی شهری تمام و کمال کرده بود.برخورد و تعامل اقشار مختلف اجتماع در بستر یک مدرنیته نوپا در ایران باعث تناوردگی و غنای تفکر شهروندان و گسترده شدن پهنه روابط میان فردی شده بود.از یک سو، مردمی عادی که از تلاطم زندگی روزمره خود به ستوه آمده بودند، ساعتی را در لاله زار می گذراندند تا ملال را از ذهن خود دور کنند و از سویی دیگر هنرمندان و روشنفکران مکانی را یافته بودند تا گردهم آیند و از رهگذر تبادل افکار، فرهنگ جامعه رو به تغییر خود را پربار تر کنند.
اما در این میان لازم به ذکر است ماهیت این پویایی و تعامل ، همواره در جهتی مثبت و سازنده تبلور نمی یافت.از آن رو که تجربه مدرنیته در هر جامعه دیگر و در هر زمان دیگر، عوارض و آفات خاص خود را نیز به همراه داشته.به همین ترتیب لاله زار را نیز از یک جهت می توان محلی برای نابهنجاریها و نابسامانیهای اجتماعی مناسب دانست که با بودن مکانهایی نظیر کاباره ها، ...صحنه هایی مغایر با فرهنگ مسلط اجتماعی را پدید می آورد و جریان انقلاب هم این جزء از لاله زار را به کلیت آن تعمیم داد و همین امر، علت اصلی به حاشیه راندن لاله زار بععد از سال 57 شد که در سطور بعد بیشتر به آن می پردازیم.
.اختلاط مردم عادی، طبقه نخبه (به تعبیر تاریخ زمان خود، انتلکتوئل) و حتی حاشیه نشینان در فضایی که زمان گویی از فرم رسمی و قراردادی خود خارج می شد و در دو سوی طیف گذر زمان- از یک طرف زمان فارغ از عقلانی گری توقف یافته و از طرفی دیگر زمان شتابان به سوی تغییر-به تدریج به سمتی پیش می رفت که افراد جامعه را با یکدیگر آشنا و آشناتر کند و به این ترتیب کلیت جامعه، خود را آماده پوست اندازی و دگرگونی ببیند، دگرگونیی از جنس انقلاب.
پس از رخ دادن انقلاب و تسلط گفتمان آن بر فضای اجتماعی، لاله زار معنایی متفاوت یافت و به حاشیه رانده شد.عزیمت گاه شهر مدرن در ایران، به کانون فساد دوره پهلوی تعبیر شد و منطقه ای که در سالهایی نه چندان دور پیشتاز دگرگونی تهران بود ،آرام آرام از رونق افتاد و با پسرفت مداومش در کنار توسعه مناطق دیگر شهر، تبدیل به بافتی عقب مانده شد.بناهایی که زمانی مرکز فعالیتهای هنری محسوب می شدند یکی یکی تعطیل شدند و کلیت عملکردی آن، تبدیل به مجموعه ای از مغازه های ابزار آلات الکتریکی شد که ناهمگونی و آشفتگی افراطی آن، هیچ ارتباطی با زمانه پیشین خود به جای نگذاشته است.
خیابان لاله زار اکنون از میدان امام خمینی آغاز می شود، در میانه خیابان جمهوری اسلامی را قطع کرده تا در انتها به خیابان انقلاب وصل شود.در ابتدای ورود به خیابان، همه چیز آنقدر در هم تنیده و آشفته می نماید که به سختی می توان تصور کرد روزگاری این مکان گرانیگاه فضاهای فرهنگی و هنری شهر بوده است.فضاهایی که اکنون، جای خود را به مغازه های کوچک و به هم چسبیده وسایل الکتریکی داده است.در تقسیم بندی معضلات این خیابان، ابتدا به ذکر ویژگیهای بارز کالبدی در راستای اصلی خیابان پرداخته می شود و سپس در اشاره ای جداگانه وضعیت کوچه ها و خیابانهای فرعی متصل -به دلیل پتانسیل بالای بهسازی-مورد بررسی قرار می گیرد:
1-بناهای مسکونی و فرهنگی (سینماها و تئاترها) متروکه، اغلب در طبقه فوقانی واحدهای تجاری قرار دارند و نمای فرسوده و تخریب شده آنها، ظاهر بصری خیابان را به شدت مخدوش کرده.سینما لاله (رکس سابق) که در 1324 تاسیس شده و اکنون نشان "سازمان زیباسازی شهر تهران "را بر تابلوی خود دارد.تئاتر ایران، سینما ایران، سینما رودکی که در دو سه سال گذشته تعطیل شد نمونه هایی از این بناها هستند.


2-با توجه به عرض کم خیابان، تردد بیش از اندازه موتورسیکلتها و گاریهای دستی، معبری به شدت فشرده ایجاد کرده که علاوه بر تولید آلودگی صوتی، امکان شکل گیری هرگونه فضای آرام شهری را سلب کرده.
3-نصب بی رویی و خارج از قاعده انواع تابلوها و بنرهای تبلیغاتی، بیش از پیش موجب ازدحام بصری محیط شده.
-وجود پاساژهایی که برخی از آنها کاملا نوساز هستند :گروهی نمای ناهمگون و بدون قرابتی با بافت پیرامون خود دارند.و گروهی دیگر با انتخاب مصالح مناسب تا حدی خود را با اطراف هماهنگ کرده اند.

در این میان می توان به دو سه مجتمع تجاری نیز اشاره کرد که ساختار کلی آنها دست نخورده مانده که از قابلیت ترمیم مناسبی برخوردارند:پاساژرزاق منش با راهرویی مسقف و بافتی دست نخورده در طبقه فوقانی و پاساژ گراند هتل-قدیمی ترین هتل ایران- 5-نبود ضوابط معین برای حفظ یکپارچگی نمای شهری، گاهی ساختمانهایی با ظاهر کاملا بی ارتباط در کنار هم دیده می شود.نمونه بارز اینگونه عدم ارتباط و هماهنگی (گرچه مربوط به دو بنای مجزا نیست) را می توان در ساختمان بانک تجارت که ابتدای خیابان لاله زار قرار گرفته مشاهده کرد.

در میان 17 کوچه که به محور اصلی خیابان ختم می شوند، کم و بیش باز هم می توان به موارد ذکر شده در ارتباط با خیابان اصلی برخورد اما در هر گروه ازکوچه ها، ویژگیهایی مثبت و منفی را می توان یافت که به ذکر آنها می پردازیم:1-سیستم دفع آب دورریز در کوچه های پیرنیا ،مهران،باربد به صورت جوی آبی سطحی است که در میانه کوچه تعبیه شده و این مسئله علاوه بر ایجاد منظره ناخوشایند، باعث افزایش آلودگی محیطی می گردد.

2-وجود ردیفهای درختان چنار در دوسوی کوچه رفاهی و خیابان منوچهری به تلطیف فضای رفت و آمد کمک کرده که این امر، لزوم گسترش فضای سبز به نواحی دیگر خیابان را بیشتر می کند.
3-کاربری مغازه های فروش پوشاک در کوچه های برلن و مهران، این دو کوچه را تبدیل به پررفت و آمد ترین معابر خیابان کرده.ویژگی شاخص این دو معبر، نصب موانع فیزیکی در ابتدای آنها است که از این طریق، باعث جلوگیری از ورود وسایل نقلیه به داخل کوچه شود که می توان با نصب این موانع در ورودیهای دیگر، از ازدحام معابر فرعی کاست.گرچه این دو کوچه هم مشکلات خاص خود نظیر وجود جوی آب نامناسب، سیم کشی نامناسب روشنایی و داشتن ساختمانهایی سه طبقه با نماهایی مغشوش در پشت تابلوهای متعدد و کولر و کانالها را داراست.
4-قطعات مخروبه و رها شده در کوچه های تئاتر دهقان، اتابک و مجمر پتانسیل بسیار مناسبی برای ساخت بناهایی با کاربری دلخواه- بدون محدودیتهای بناهای از قبل ساخته شده- را دارند.



منبع
http://zibasazi.ir/fa/commentarticl...ره-جمعی-در-گذرگاه-لاله-زار-دوم-نامیرزاده.html
 

همراهی

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[h=2]بازخوانی خاطره جمعی در گذرگاه لاله زار - سوم / ن.امیرزاده[/h]
حال که از لزوم ایجاد فضای خاطره انگیز و اهمیت احیای خاطره جمعی گفته شد، و در ادامه با ذکر تاریخچه لاله زار و اهمیت این مکان در گذشته، به توصیف وضعیت فعلی آن پرداختیم می توان گفت که فرآیند "طرح مسئله" به اتمام رسیده .سخن گفتن از معضلات و کاستیهای تهران چندان دشوار نیست، که همواره در پیش رو ضعفی بارز دیده می شود.پدیده "لاله زار" که بخشی از همین ساختار است، از این قاعده مستثنی نیست.از آنجا که همواره اتمام سوال آغاز جواب را می طلبد،چالش اکنون ما به میان آوردن و پرداختن به پرسش همیشگی "چه باید کرد؟" است.چه باید کرد تا به این آشفتگی سامانی-هرچند نسبی- بخشید؟چه باید کرد تا روح زندگی پیشین لاله زار را -هر چند نسبی -احیا کرد؟چه باید کرد تا لاله زار را در میان وضعیت حال حاضرش تبدیل به گذرگاه فرهنگی-هرچند نسبی- کرد؟در توصیفی مختصر می توان مفهوم "گذرگاه فرهنگی "را اینگونه به تصویر کشید:معبری شهری که با داشتن پیشینه ای تاریخی و پتانسیل افزودن کاربریهای فرهنگی به آن، عرصه ای شاخص برای شکل گیری حیات اجتماعی غنی باشد و به مناسبات و تعاملات اجتماعی-فرهنگی شکلی متمایز ببخشد.گذرگاه فرهنگی، گذرگاهی برای تجربه زیست مشترک انسانی است، گذرگاهی برای احیای حافظه همگانی جامعه ای که در هیاهوی زندگی شهری به درکی شایسته از یکپارچگی فضای زندگی اجتماعی خود برسد و مهمتر از همه، از این طریق مسئولیت پذیری خود را در قبال محیط پیرامون خود ارتقا دهد.
فرانسیس تیبالدز در کتاب "شهرهای انسان محور" می گوید:"در جامعه اواخر قرن بیستم مهم ترین وظیفه طراحی شهری احیای یک محیط عمومی و پر تنوع است.این دیدگاه من است که محیط ها ترکیبی پیچیده و زنده اند که از طریق ساده سازی بیش از حد کاربریها و فعالیتها و یکنواختیهای بی روح در نتیجه توسعه کالبدی، به تدریج تضعیف می شوند.هدف ما باید تولید محیط هایی باشد که از طبیعتی با کاربریهای ترکیب شده و شخصیتی غنی و متنوع و آگاهانه برخوردار باشند.(ص.28)" و در جایی دیگر:"...از آن موقع تا به حال در اعتقادم نسبت به اینکه بهترین مکانهای شهری ترکیبی از کاربریها و تنوعی از فعالیتها و تجربیات را به ارمغان می آورند خللی وارد نشده است...ترکیب کاربریها محیطهایی زنده و امن به وجود می آورد...فضای عمومی به این دلیل امن و لذت بخش است که افراد مختلفی را در زمانهای مختلف و به دلایل مختلف جذب می کند(ص.33)" وهمانگونه که در سطح اول نوشتار شرح داده شد ، برای تغییر لزوما نیازی به توسعه در سطح کلان وجود ندارد.تغییر ممکن است مرحله ای از فرایند توسعه تدریجی و یا تعمیرات حساس در بازسازی فرسودگیهایی باشد که در مجموع اثر نامطلوبی بر کیفیت و ظاهر یک منطقه گذاشته اند.
در همین راستا نیز احیای محور لاله زار، می بایست شرایطی را برای تنوع کاربریها ایجاد کند.گرچه در رسیدن به این مقصود ، واقعیتی انکار ناپذیر را باید در نظر گرفت که آن شکل گیری به شدت متراکم و رشد یک سویه و نامتعادل واحدهای تجاری الکتریکی و ابزارآلات در سراسر محور اصلی و اغلب محورهای فرعی است.بنابراین هدف از دگرگونی و تجهیز بافت لاله زار، بازسازی و تکرار عینی قالب کالبدی و عملکردی گذشته آن و حذف کاربریهای جدید شکل گرفته در آن نیست بلکه این دگرگونی می بایست متناسب با واقعیتهای موجود آن در زمانه کنونی باشد.
حال با توصیفی که از وضعیت فعلی خیابان لاله زار شد می توان عواملی را که خیابان را مهیای تبدیل به یک گذرگاه فرهنگی می کند، در سه هدف عمده خلاصه کرد:
1-برجسته سازی نقش تاریخی فرهنگی
2-شکل گیری کانون تفریحی تجاری با محوریت عرضه کالاهای ی فرهنگی
3-پیراسته سازی سیمای کالبدی و متمایز ساختن آن از نواحی پیرامونی
که برای رسیدن به این اهداف ، می بایست اقداماتی را در هر سطحی از تغییرات اجرایی برای رسیدگی به ابعاد مختلف معضلات موجود انجام داد:
1-بدنه خیابان:حذف الحاقات نابجا- مرمت بناهایی که ساختار کلی آن دست نخورده باقی مانده مانند پاساژ گراند هتل و پاساژ رزاقی( با رفع فرسودگیها، پیراسته سازی و حذف دستکاریهای مغایر با کلیت بنا) - ارائه ضوابط نماسازی برای ساخت بناهای جدید و تغییر بناهای موجود- محدود کردن نصب تابلوها و بنرهای تبلیغاتی- کمک به تعیین حدود فیزیکی و یکپارچه سازی با ایجاد فضای نورپردازی شده خیابان را متمایز از بافت اطراف کند. (اهمیت استفاده از عنصر نورپردازی در این است که بدون اقدامات تخریبی می تواند نقش مهمی در ایجاد فضایی خوشایند ایفا کند)
2-بستر خیابان:تغییر کف سازی پیاده روها با استفاده از مصالح مرتبط با روح تاریخی خیابان - ساماندهی اتصالات فضاهای عمومی به نیمه عمومی - افزایش استفاده از فضای سبز- بهینه سازی مجرای عبوری آبها از طریق اختصاص عمق بیشتر به جویهای آب و تغییر مصالح کف جویها
3-فضاهای فرهنگی:بازگشایی سینماها و تئاترها به عنوان عناصر مهم موجود - استفاده از زمینهای متروک واقع در کوچه ها برای ساخت بناهای مرتبط با هدف (مانند:کانون فیلم،انجمن عکاسان،دبیرخانه جشنواره های مختلف،هنرستان،آموزشگاه هنری،فروشگاه لوازم صوتی تصویری،کتابفروشی،فروشگاه صنایع دستی،رستوران سنتی،...)
4-نصب موانع فیزیکی در قسمت منتهی به خیابان کوچه های فرعی ،برای هدایت حجم ترافیکی از جنوب به شمال محور اصلی
5-مدیریت شهری:کاهش عوارض شهری برای بناهایی با کاربری در خدمت طرح - تشویقهای مالیاتی

در ادامه مختصری به شرح تجربه کشور چین در مواجهه با این مسئله و ذکر دو نمونه موردی از این کشور می پردازیم، چرا که کشور چین نیز مانند کشور ما از سابقه تاریخی عظیمی برخوردار است و باز هم مانند کشور ما در پروسه "گذار از سنت به مدرنیته" به سر می برد.
--پروژه خیابان گائوزیژیان(guozijian :)
یکی از 10 خیابان برتر انتخاب شده توسط دولت چین بود که در سال 2009 میلادی در لیست "خیابانهای تاریخی-فرهنگی" قرار گرفتند.خیابان که از دو طرف با درختان سرو کهنسال محصور شده، کالج سلطنتی، یک معبد کنفوسیوس، یک موزه و تعدادی کتابفروشی، مغازه های عتیقه فروشی و صنایع دستی محلی را در خود جای داده است.شهرت اصلی خیابان به گذرگاههای طاقدار آن است که نمایانگر معماری پیشین چین در حال حاضر است.قسمتی از بنای کالج سلطنتی، تغییر کاربری داده و به نمایشگاه تاریخ علم مبدل گشته و به همین ترتیب کاربری معبد کنفوسیوس نیز در عین حفظ کامل معماری بنا، تبدیل به موزه آلات و ادوات باستانی مانند سازهای موسیقی، ظروف برنزی، سنگهای حکاکی شده و ... شده است.

--پروژه بازسازی جاده نانژینگ چان ژیانگ: نانژینگ، پایتخت شش سلسله پادشاهی، به سبب داشتن فرهنگی غنی، تاریخی طولانی و منظر زیبای خود معروف است.در میان یک منطقه پر از تپه قرار گرفته و اکنون یک شهر پر از باغ است که فرهنگ کهن و مدرن، هر دو را داراست.چان ژیانگ در سال 1928 ساخته شد و در حال حاضر شریانی حیاتی است که شرق و غرب را به هم وصل می کند و به عنوان دریچه ای شاخص است که تاریخ، فرهنگ و تجارت نانژینگ را به نمایش می گذارد.
الف)مشکلات جاده چان ژیانگ قبل از بازسازی: تقریبا هیچ تغییری پس از ساختش در آن انجام نشده بود.در نتیجه وضعیت جاده و منظر دو سوی آن دیگر نیازهای ساخت و توسعه شهری را برآورده نمی کرد.
1-قسمت میانه خیابان بیش از حد باریک بود و حجم ترافیک بسیار متمرکز بود.در نتیجه، موتورسواران، با دوچرخه سواران کناره جاده به همراه پیاده ها با هم برخورد پیدا می کردند.
2-فضای پارک به شدت ناکافی بود.کاخ ریاست جمهوری، موزه و دیگر مکانهای تاریخی در امتداد جاده، روزانه توریستهای بسیاری را به خود جذب می کردند که مشکل فضای پارک تشدید می کرد.
3-مناظر(landscapes)منسوخ و قدیمی شده بودند.ساختمانهای حاشیه جاده، به خصوص آنهایی که کاربری تجاری موقت داشتند، خیابان را به نحوی محصور کرده بودند که سازه های تاریخی در پس آنها پنهان شده بودند و فرهنگ منحصر بفردشان ناپدید شده بود.از این بدتر، فضای سبز خیابان تا حد زیادی حذف شده بود.و به جای آن، بیلبوردها و تاسیسات برقی تار عنکبوتی شکل منظر را نابود کرده بود.
ب)بازسازی جاده چانگ ژیانگ:هدف بازسازی، "شاخص سازی تاریخ و فرهنگ شهری " پایتخت باستانی نانژینگ بود که با سبک معماری شرقی سلسله سیصد سال پیش، فرهنگ معاصر جمهوری چین و معماری غربی مدرن مشخص شده بود.در خلال بازسازی، عناصر معمارانه سنتی و مدرن -به طور ارگانیک- حفظ و ترکیب شدند:اعطای حس گذشته و حال، و در عین حال حس شرق و غرب به خیابان: یک پنجره زنده به روی چین و جهان.

در بازسازی به عوامل کالبدی و هنری گوناگونی توجه شد که در هماهنگ سازی رنگ خیابان، محافظت از آثار باستانی به جا مانده و نمایش فرهنگ شهری خود را ظاهر ساختند.مثلا همانگونه که در تصویر 4 دیده می شود، کاخ ریاست جمهوری در شرق جاده چانگ ژیانگ ابتدا در قرن 17 ساخته شد که تا قرن 20 اقامتگاه پادشاهان سلسله های مختلف بود و از 1927 تا 1949 به عنوان مرکز حکومتی جمهوری خلق چین استفاده می شد.به همراه تغییر سلسله های گوناگون، کاخ ریاست جمهوری از ارزشهای تاریخی متفاوتی بهره می برد.از این رو در جریان بازسازی جاده، نمای ساختمان مورد مرمت قرار گرفت.به علاوه، معبد وان فو تعمیر و سپس برای بازدید عموم بازگشایی شد.منظر تاریخی خیابان نیز احیا گردید.
- پروژه سبز: بین خطوط سریع و آهسته خیابان یک قسمت میانه دو متری فضای سبز ساخته شد و جوی گلداری با مصالح چوبی در امتداد پیاده رو تعبیه شد تا کیفیت زنجیره سبز را بهبود بخشد.منظر جاده تحت نورپردازی قرار گرفت و خطی از لامپهای با نور گرم و شدت کم بر روی درختها و در امتداد دالان فرهنگی به فرمهای مختلف تعبیه شد تا خیابان در شب به صورت چند سطحی و در لایه های درخشان از رنگ، روشنی بخش منطقه شود.

راحی گره های فضایی: در خلال بازسازی بسیاری از عناصر هنری و معمارانه به جاده اضافه شدند، مانند یک گالری هنری در ابعاد 500 متر طول و 5 متر عرض، مجسمه هایی که نمایانگر پیشتازی چین در شیوه آموزشی مختلط بودند، حجمهایی که نتها و ترانه های سرود ملی را نشان می دادند و همچنین بیش از 50 اثر نقاشی و خطاطی با محوریت موضوع "فرهنگ جمهوری چین" که همه این آثار هنر مدرن را با فرهنگ سنتی و تاریخ شهری پیوند می دادند.همچنین به عنوان قسمتی از برنامه ریزی، تسهیلات خدماتی مانند دکه های روزنامه فروشی، سطل های آشغال، صندوقهای پست و تلفنهای همگانی در محل مناسب قرار گرفتند.به همراه فضای سبز در پیاده رو و نیمکتهایی که در محل پیشین بیلبوردها نصب شده اند.

پس از بازسازی، جاده چانگ ژیانگ سراسر جلوه نوینی یافته است.فرمها و محتواهای گوناگون دلفریب هنری، آثار باستانی درخشان و محیط فضایی دلپذیر.در واقع این جاده تبدیل به گذرگاهی فرهنگی شده است که غنی از دلالتهای ضمنی گوناگون و متمایز در ویژگیهای خود است.امروز، گذر از این خیابان مانند عبور از میان فضا و زمان است.از سلسله ها تا جامعه مدرن امروزی، از شرق تا غرب.


منابع :
" -شهرهای انسان محور ". فرانسیس تیبالدز . ترجمه : دکتر حسن علی لقایی ،مهندس فیروزه جدلی . انتشارات دانشگاه تهران
-لاله زار سی سال محکومیت . رضا پولادوند . انتشارات جمهوری
- URBAN STREET RECONSTRUCTION WITH CULTURAL CONSIDERATION-RESEARCH
AND CASE STUDIES​
ارائه شده در :
third urban street symposium : June 24-27, 2007 Seattle, Washington

منبع
http://zibasazi.ir/fa/commentarticl...-جمعی-در-گذرگاه-لاله-زار-سوم---نامیرزاده.html




 
بالا