داستان و نکات عرفانی از بزرگان

امین فتحی

عضو جدید
کاربر ممتاز
میخوام اینجا داستان ها و نکات عارفانه و اخلاقی رو که هر روز سایت هایمختلف میزارن اینجا بزارم لطف کنید شما هم کمک کنید
 

امین فتحی

عضو جدید
کاربر ممتاز
15تومان هم می شه!
حضرت آیت الله فاطمی نیا در توضیح غنیمت شمردن فرصتهای الهی،کرامت زیر از جناب شیخ خیاط نقل کرده اند:
((در یک جلسه دعا، قبل از شروع جلسه، جوانی به شیخ مراجعه می کند و می گوید: جناب شیخ، یک مقدار پارچه دارم که می خواهم برایم کت و شلوار بدوزید، قیمتش چقدر می شود؟ شیخ با انصاف بسیار و با تخفیف در نظر گرفته، مثلاً فرمودند: « می شود ۲۵ تومان».جوان گفت:پول زیادی ندارم،۱۵ تومان نمی شود؟ از آنجایی که برای شیخ نه تنها سودی نبود بلکه ضرر هم بود، شیخ فرمودند:«نه نمی شود، صرف نمی کند.» جلسه دعا شروع می شود و در بین دعا ناگهان شیخ، مانند کسی که عقرب او را گزیده باشد فریاد می زند:((آقا میشه،۱۵تومان هم می شود!)) معلوم شد که در بین دعا گویا ارزش این فرصت از دست رفته که کمکی به جوان بود را به ایشان نشان داده بودند و یا ایشان را عتاب کرده بودند
منبع: meftah24.ir
 

امین فتحی

عضو جدید
کاربر ممتاز
نقدر برزخش تاریک است که آرزوی رسیدن قیامت می کند!
حضرت آیت الله فاطمی نیا می فرمایند:
روزی درویشی صاحب کرامت، نزد شیخ می آید و از ایشان می خواهد که او را به شاگردی بپذیرد.شیخ می فرمایند:((تو به دنبال کرامتی نه خدا، من تو را نمی پذیرم.))
درویش می گوید: من فلان کرامت را دارم و به شیخ نشان می دهد .شیخ می فرمایند((از ما دلبری نکرد و حرف همان بود که زدیم، مسیر شما غیر از اهل بیت است.)) آن درویش ناراحت شده و می رود و مدتی بعد هم می میرد(به مرگ طبیعی، نه به دلیل سرباز زنی از محضر شیخ). روزی شیخ با جمعی از شاگردان بر سر مزار او می روند.شیخ توجهی به قبرش می کند و می فرماید:((بیچاره آخر هم کارش را اصلاح نکرد.آنقدر برزخش تاریک است که فقط آرزو دارد قیامت برسد و تکلیفش روشن شود!))
منبع: meftah24.ir
 

امین فتحی

عضو جدید
کاربر ممتاز
ا هم که تو را نزدیم!
جناب شیخ می فرمایند:
«روزی در فکرم اندیشه ی مکروهی را عبور دادم، ولی آنرا انجام ندادم.از خیابان که عبور می کردم، چند شتر را عبور می دادند که ناگهان یکی از آنها به سمت من لگدی پرتاب کرد که اگر به من می خورد حتماً آسیب می دیدم.
از خودم ناراحت شدم که مگر من چه کرده بودم که این اتفاق افتاد.توسل کردم و بعد در عالم شهود و مکاشفه به گفتند:این به خاطر آن فکر مکروهی بود که از سر گذراندی!
گفتم:من که انجام ندادم .گفتند:ضربه ی شتر هم که به تو نخورد!ما هم که تو را نزدیم!»
(نکته اینکه:برای مقام شیخ، فکر مکروه هم اشتباهی بزرگ است، ولی برای عموم مردم مکروه، گناه نیست.)

منبع: meftah24.ir
 

امین فتحی

عضو جدید
کاربر ممتاز
ارجاع به میرزای قاضی(ره)

جناب شیخ می فرمایند:
«زمانی خداوند از لطفش قدرتی به من داده بود که اگر به گیاهی نگاه می کردم خواص آنرا می فهمیدم .مدتی این قدرت از من دفع شد.نگران شدم که مگر من چه کرده ام که از من گرفتند؟ هر چه متوسل شدم فایده نداشت.به ناچار به عتبات عالیات و نجف اشرف مشرف شدم.در عالم شهود به حضرت علی(علیه السلام)عرض کردم:آقا اشتباه من چه بود؟آقا فرمودند: ((به میرزای قاضی در فلان نشانی مراجعه کنید ، او از جانب من گره شما را می گشاید!))
من هم به این نشانی رفتم و این عارف کامل را ملاقات کردم و مشکل رفع گردید.» این دو بزرگوار مدتی هم به صحبت باهم نشستند.
نکته اینکه جناب شیخ برای کرامت از دست رفته ناراحت نبودند، بلکه از این ناراحت بودند که چه خطایی باعث رفع این کرامت شده است!

منبع: meftah24.ir
 

امین فتحی

عضو جدید
کاربر ممتاز
پاداش چشم پاک
یکی از شاگردان نقل می کنند:
روزی به خدمت شیخ می رفتم.در راه یک خانم خوش قد و بالا و زیبا رو را دیدم و فوراً نگاهم را بر گرداندم و استغفار کردم. نزد شیخ رسیدم و همین که شیخ مرا دیدند فرمودند:
((همین که شما چشمتان را از آن خانم بر گرداندید، خداوند برایتان یک قصر زیبا با یک حور، به زیبایی آن خانم ایجاد نمود، فقط مواظب باش خرابش نکنی!))

منبع: meftah24.ir
 

امین فتحی

عضو جدید
کاربر ممتاز
برو بگو درست شد
یکی از شاگردان می گوید:
در سفری به مشهد مقدس، روزی با جناب شیخ در صحن مطهر،کنار پنجره فولاد نشسته بودیم که دیدیم جوانی فریاد می زند و با گریه و زاری حضرت را به جان مادرش (سلام الله علیها) قسم می دهد.
شیخ به من فرمودند:((برو بگو درست شد، برو!))من هم رفتم و گفتم و جوان تشکر کرد و رفت. بعد از جناب شیخ پرسیدم :ماجرا چه بود؟ فرمودند:«دختری را می خواست که به او نمی دادند، حضرت اباالحسن، علیّ بن موسی الرّضا(علیه السلام) فرمودند:((به او بگویید درست شده است، برود))، ما هم گفتیم!»


منبع: meftah24.ir
 

امین فتحی

عضو جدید
کاربر ممتاز
فرمایشات، نظرات، نصایح
-باید کارها را برای محبت خدا انجام داد تا پیشرفت کرد، مقدمه ی این هم مخالفت با هوای نفس است، باید اوّل با نفس کشتی بگیری و او را زمین بزنی. قیمت شما همان است که می خواهید.اگر خدا را بخواهید قیمتتان خداست و اگر دنیا و خود خواهی را بخواهید همان مقدار .
پای بر سر خود نه، یار را در آغوش آر
تا به کعبه ی وصلش، دوری تو یک گام است

این جا تن ضعیف و دل خسته می خرند
بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است

روزی شیخ به یکی از کشتی گیران پهلوان به نام اصغر آقا فرمودند:
((اگر خیلی پهلوانی با نفس خود کشتی بگیر!))
تا فضل و عقل بینی ، بی معرفت نشینی
یک نکته ات بگویم، خود را مبین که رستی

-هر چه را بخواهید، دلتان آن را نشان می دهد.اگر خدا را بخواهید خدا را نمایش می دهد.
این را اولیاء خدا و اهل عرفان می فهمند و می بینندکه قلب چه چیز را نشان می دهد.
حال در این باره دو داستان را از جناب شیخ نقل می کنیم:
داستان اوّل: یکی از شاگردان نقل می کند: روزی از مطب خود خارج شدم و سوار یک اتوبوس شدم.جلوتر، ماشین نگه داشت و جمعیتی آمدندبالا. نگاه کردم ودیدم راننده زن است و همه ی مسافران هم زن شده اند و همه یک شکل و با یک جور لباس .کمی خودم را جمع کردم و نگران شدم. اندکی جلوتر اتوبوس ایستاد و یکی از خانمها پیاده شد و همه تبدیل به مرد شدند.به خدمت شیخ رفتم تا مسئله را بگویم .
تا مرا دیدند قبل از اینکه من چیزی بگویم فرمودند:
((دیدی همه ی مردها زن شده بودند؟چون همه به آن زن توجه کرده بودند و او را در دل جای داده بودند!))
داستان دوم:شیخ عبدالکریم حامد نقل می کنند:
روزی یک طناب، ذهنم را مشغول کرده بود و نمی دانستم آنرا کجا نصب کنم. حواسم را کامل جلب خود کرده بود .به خدمت جناب شیخ که رسیدم ، نگاهی به من کردند و فرمودند: ((در دلت طناب می بینم!این دیگر چیست؟دل جای خداست، مشغول این چیزها نشو .کارهایت را انجام بده، ولی در آنها فرو نرو.))
-به روضه اهمیت دهید.مدتی به روضه نرفتم، بعد در عالم مکاشفه یکی از ائمه به من فرمودند:
((آیا ما را دوست نداشتید که به مجلس روضه ی ما نیامدید؟))
-چشمتان که به نامحرم می افتد، اگر خوشتان نیاید که مریضید.ولی اگر خوشتان آمد، فوراً چشمتان را ببندیدو سرتان را پایین بیندازید و بگویید:خدایا، من تو را می خواهم نه اینها را.
((هر چه را که نپاید، دل بستگی را نشاید.))
-اهل بیت(علیم السلام)از همه دستگیری می کنند، ولی حکمت وجود آنها برای دستگیری مراتب توحید است که بسیار دشوارند و هیچ کس بدون آنها قادر به طی این مراحل نیست.
-به نماز اول وقت توجه کنید.دوستدار امام حسین (علیه السلام)و نوکر امام حسین(علیه السلام)نمازش تا آخر وقت نمی ماند.
-هر کاری را که می کنید برای خدا کنید.
-دست در کار داشته باشید و دل با یار.فرهاد هر کلنگی که می زد، می گفت: ((شیرین)).شما هم برای خدا زندگی کنید.
-اکثراً برای دنیا پیش ما می آیند. یک نفر نمی آید سراغ خدا را از ما بگیرد.یک نفر نمی آید بگوید :مرا با خدا آشتی بده!
-تقوا مراتب دارد که مرتبه ی اول آن انجام واجبات و ترک محرمات است.چطور می شود که وقتی می خواهید از روی گِل عبور کنید، لباستان را جمع و جور می کنید، در مقابل گناه هم باید با احتیاط لباس پاکی خود را جمع کنید و آلوده نشوید.این یعنی تقوا.
-هر نَفَسی که می کشید اگر به غیر یاد خدا بکشید ضرر است. روزی جوانی را در عالم برزخ دیدم که به من گفت:((وقتی اینجا آمدید می فهمید که هر نَفَسی که به غیر یاد خدا کشیدیدضرر کردید!))
در همه عمر جز حکایت دوست هر چه گفتیم از آن پشیمانم

منبع: meftah24.ir
 

امین فتحی

عضو جدید
کاربر ممتاز
به گزارش مفتاح 24، یکی از شاگردان آیت الله بهجت رحمه الله علیه به نقل از ایشان نقل می‌کند: بعضی روزها انسان خودش هم خبر ندارد ولی انبساط روحی دارد. هر چه فکر می‌کند نمی‌فهمد این انبساط از کجاست، چرا و از کجا آمده است. چه بسا از کوچه رد می‌شده به هر مناسبتی بدون اینکه بشناسد، خدمت حضرت رسیده و حضرت او را دیده است، این انبساط روحی از آن است.
می‌گفتند: مگر می‌شود انسان کوه نور را ببیند و تاثیر نگیرد؟


شادی روح مومنین صلوات.
منبع: کتاب سیره عبد خدا محمد تقی بهجت(ره)

منبع: meftah24.ir
 

امین فتحی

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2]توصیه آیت‌الله بهجت برای بخت‌گشایی[/h] مفتاح 24 | جمعه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۲، ۰۷:۲۰ ب.ظ | ۰ نظر

به گزارش مفتاح 24، این مرجع تقلید در پاسخ به سوالی پیرامون بخت‌گشایی جوانان برای ازدواج می‌گوید: نماز جعفر طیار علیه‌السلام بخواند و پس از آن دعایی را که در کتاب زادالمعاد مجلسی آمده این دعا از امام جعفر صادق علیه السلام توسط مفضل بن عمر روایت شده است و در مفاتیح الجنان در ضمن نماز جعفر طیار ذکر شده است که در این هنگام خوانده شود، بخواند و در پی آن به سجده رود و تلاش کند که حتما گریه کند؛ گر چه به مقدار کم و همین که چشمش را اشک گرفت، حاجتش را از خدا بخواهد.

این عمل را تا زمانی که حاجتش روا شود انجام دهد و اگر نشد، بداند که یا کم خوانده و یا با اعتقاد کامل نخوانده است.



منبع: meftah24.ir
 

امین فتحی

عضو جدید
کاربر ممتاز
به گزارش مفتاح 24، کتاب جواهرالکلام آنقدر برای ما شیعیان مشهور است که نویسنده او را نیز به "صاحب جواهر"می‌شناسیم.
شیخ محمد حسن نجفی همان صاحب جواهر است. صاحب کتابی که واقعا جواهر است. او که در تشیع والامقام است هم دوره محمد کاظم شاعر بوده، شاعری که سروده معروفی درباره حضرت عباس(ع) دارد.
روزی شیخ با محمدکاظم شاعر دیدار می‌کند. شیخ از او می‌خواهد تا ابیاتش درباره ابوفاضل را با کتاب جواهرالکلام عوض کند، یعنی بار معنوی‌اش را به قول خودمان تاخت بزنند.
محمد کاظم شاعر حاضر نمی‌شود این ابیات را با کتاب بزرگ جواهر عوض کند و در اصل دست رد به سینه شیخ محمد حسن نجفی می‌زند. هنوز نمی‌دانم شیخ چه چیزی از جواهرش کم داشت که ...
منبع: meftah24.ir
 

امین فتحی

عضو جدید
کاربر ممتاز
نماز شب افضل است یا مطالعه و تحصیل علم؟؟​
عارف بالله آیت الله میرزا جواد آقای ملکی تبریزی میفرمایند:
اگر کسی در اخبار اهل بیت"علیهم السلام" و احوال پیشینیان از مشایخ بزرگ ما تتبع و تحقیقی داشته باشد در می یابد که نماز شب خواندن با تحصیل علم تضادی ندارد بلکه از اسباب قوی آن میباشد و بسیاری از محصلین را میشناسم که اهل تهجد و شب زنده داری بودند و همین امر سبب استقامت فهم و بارور شدن ذهن آنها در وصول و دستیابی به مطالب حقه در مسایل علمی گشت و به مراتب عالیه علمی نائل آمدند به خلاف طلابی که پیوسته به مطالعه کتب علمیه مشغولند که کمتر میشود فرد صاحب نظری در میان آنها برخیزد .(1)
شیخ ما مرحوم" علامـه انصـــاری «ره » " در جواب کسی که از او این سوال را نموده بود که نماز شب افضل است یا مطالعه و تحصیل علم؟!؟ چه نیکو جواب گفته است که خطاب به او فرموده بودند:
آیا تو قلیان میکشی؟! او در پاسخ گفته بود بلی، شیخ فرموده بود:
به جای دو بار قلیان کشیدن نماز شب بخوان!!! و این جواب متین و محکم است که در آن به فساد این خیال هم اشاره شده و گویا شیخ چنین گفته است که اگر تو تا این اندازه مراقب احوال و اخلاص در اعمالت هستی به گونه ای که برایت تشخیص این مطلب مشکل شده که نماز شب افضل است یا مطالعه و تحصیل علم ، چگونه اوقاتت را به کشیدن قلیان که در باب اقوال مختلف است که یا حرام است و یا مکروه است و یا مباح است میگذرانی؟!؟
و چطور میشود که بین دو عمل که هر دو مستحب است به بهانه کمی وقت یکی را میخواهی انتخاب کنی در حالیکه در جای دیگر وقتت را به کاری که یا حرام است و یا مکروه و یا لا اقل مباح است صرف کنی؟!
در حالیکه آن علمی که انسان را بر تهجد و شب زنده داری بر نمی انگیزاند علمی است که نور و بهره و خیری در آن نیست و علم واقعی آن علمی است که بفرموده "امام صادق علیه السلام" ملازم با خشیت باشد و صاحب خشیت نمیتواند ترک شب زنده داری کند و همان بیم و ترس او را به انجام این عمل وا میدارد .(2)
1- اسرار الصلوة ص 465
2- عرفان در کلام اولیای ربانی ص 14و
 

Similar threads

بالا