قدر خانواده ت رو بدون !

Eshragh-Archi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با مردی كه در حال عبور بود برخورد کردم

-اووه !! معذرت میخوام...

-من هم معذرت میخوام

-دقت نکردم ...



ما خیلی مؤدب بودیم

من و این غریبه

خداحافظی كردیم و به راهمان ادامه دادیم




اما در خانه با آنهایی كه دوستشان داریم چطور رفتار می كنیم



كمی بعد از آن روز
در حال پختن شام بودم.
دخترم خیلی آرام كنارم ایستاد همین كه برگشتم به اوخوردم و تقریباً انداختمش.
با اخم گفتم: ”اه !! ازسرراه برو كنار"



قلب کوچکش شکست و رفت



نفهمیدم كه چقدر تند حرف زدم



وقتی توی رختخوابم بیدار بودم صدای آرام خدا در درونم گفت:

وقتی با یك غریبه برخورد میكنی ، آداب معمول را رعایت می كنی

اما با بچه ای كه دوستش داری بد رفتار می كنی



برو به كف آشپزخانه نگاه كن. آنجا نزدیك در، چند گل پیدا میكنی.

آنها گلهایی هستند كه او برایت آورده است.

خودش آنها را چیده.

صورتی و زرد و آبی



آرام ایستاده بود كه سورپرایزت بكنه




هرگز اشكهایی كه چشمهای كوچیكشو پر كرده بود ندیدی

در این لحظه احساس حقارت كردم



اشكهایم سرازیر شدند.

آرام رفتم و كنار تختش زانو زدم



بیدار شو كوچولو ، بیدار شو. اینا رو برای من چیدی؟



گفتم : دخترم واقعاً متاسفم از رفتاری كه امروز داشتم
نمیبایست اون طور سرت
داد بکشم

گفت :اشکالی نداره من به هر حال دوستت دارم مامان

من هم دوستت دارم دخترم

و گلها رو هم دوست دارم

مخصوصا آبیه رو

گفت : اونا رو كنار درخت پیدا کردم ورشون داشتم چون مثل تو خوشگلن

میدونستم دوستشون داری ، مخصوصا آبیه رو



اما خانواده ای كه به جا می گذارید تا آخر عمر فقدان شما را احساس خواهد كرد.









و به این فكر كنید كه ما خود را وقف كارمی كنیم و نه خانواده مان!

چه سرمایه گذاری ناعاقلانه ای !!

اینطور فكر نمیكنید؟!!

به راستی كلمه
"خانواده" یعنی چه ؟؟


 

eye to eye

عضو جدید
با مردی كه در حال عبور بود برخورد کردم

-اووه !! معذرت میخوام...

-من هم معذرت میخوام

-دقت نکردم ...



ما خیلی مؤدب بودیم

من و این غریبه

خداحافظی كردیم و به راهمان ادامه دادیم




اما در خانه با آنهایی كه دوستشان داریم چطور رفتار می كنیم



كمی بعد از آن روز
در حال پختن شام بودم.
دخترم خیلی آرام كنارم ایستاد همین كه برگشتم به اوخوردم و تقریباً انداختمش.
با اخم گفتم: ”اه !! ازسرراه برو كنار"



قلب کوچکش شکست و رفت



نفهمیدم كه چقدر تند حرف زدم



وقتی توی رختخوابم بیدار بودم صدای آرام خدا در درونم گفت:

وقتی با یك غریبه برخورد میكنی ، آداب معمول را رعایت می كنی

اما با بچه ای كه دوستش داری بد رفتار می كنی



برو به كف آشپزخانه نگاه كن. آنجا نزدیك در، چند گل پیدا میكنی.

آنها گلهایی هستند كه او برایت آورده است.

خودش آنها را چیده.

صورتی و زرد و آبی



آرام ایستاده بود كه سورپرایزت بكنه




هرگز اشكهایی كه چشمهای كوچیكشو پر كرده بود ندیدی

در این لحظه احساس حقارت كردم



اشكهایم سرازیر شدند.

آرام رفتم و كنار تختش زانو زدم



بیدار شو كوچولو ، بیدار شو. اینا رو برای من چیدی؟



گفتم : دخترم واقعاً متاسفم از رفتاری كه امروز داشتم
نمیبایست اون طور سرت
داد بکشم

گفت :اشکالی نداره من به هر حال دوستت دارم مامان

من هم دوستت دارم دخترم

و گلها رو هم دوست دارم

مخصوصا آبیه رو

گفت : اونا رو كنار درخت پیدا کردم ورشون داشتم چون مثل تو خوشگلن

میدونستم دوستشون داری ، مخصوصا آبیه رو



اما خانواده ای كه به جا می گذارید تا آخر عمر فقدان شما را احساس خواهد كرد.









و به این فكر كنید كه ما خود را وقف كارمی كنیم و نه خانواده مان!

چه سرمایه گذاری ناعاقلانه ای !!

اینطور فكر نمیكنید؟!!

به راستی كلمه
"خانواده" یعنی چه ؟؟



واسه خوندن همین چیزاست که میام باشگاه
 

Eshragh-Archi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
واسه خوندن همین چیزاست که میام باشگاه
 

wall_E

عضو جدید
فوق العاده بود ...فوق العاده ....ممنونم دوست من ....یاداوری خوبی بود ...ممنونم ....
 

تور مشهد

عضو جدید
aziz جان به شما و
iran-eng تبریک می گم خیلی مطلب جالبی بود و ممنون از انجمن
 
آخرین ویرایش:

oneunited

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روزا اگه به کسی تنه بزنی یا به فحش جواب می دن یا با مشت!
 

claccik39

عضو جدید
تشکر
:gol:

حالا من این سوالو داشتم از مشاورین محترم که:توی خانواده ی پرجمعیتی زندگی میکنم و همیشه برای خودم هدف و معیارثابتی در زندگی تعیین میکنم و درتلاشم که به اون هدفم برسم وبعد اون معیارهای دیگه ........همیشه دوس دارم تواین مسیر کسی همراهم و همیارم باشه که بتونه منو کمک وقتی تو شرایطی هستم که احساس تنهایی میکنم یا احساس میکنم به تنهایی کاری انجام دادن برام سخته البته در خوشی ها هم همین حسو دارم داشتن ی عمرزندگی خوش و هدفمندمخصوصا در خانواده ی خودم باعث افتخارمه واین افتخار بیشترم میشه وقتی که با اعضای خانوادم درتفاهمم ولی متاسفانه این کمبودو احساس میکنم که هیچ کدوم از اعضای خانوادم نیستن که بامن تفاهم داشته باشن وبخوان عقیده منوبپذیرن که این مسیرو درزندگیم پیش ببرم..خیلی کم پیش میاد واین برای من خیلی ناراحت کننده است چون هرکدوم ی خصوصیت اخلاقی مخصوص به خودمونو داریم واین برای من سوال که چرا نبایدتفاهم هامون بیشتر از اختلافامون باشه؟؟
:(
اگه ما بتونیم کانون خانواده مون رو گرم نگه داریم دیگه هیچ لزومی نداره به منابع خارجی دیگه ای رو بیاریم..............
 

Similar threads

بالا