چی فهمیدید؟؟؟

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
از سختی اش فقط می دونم که خیلی سخته و خیلی شیرین
خودت چه نظری داری ?
 

no_one

عضو جدید
اول از همه خودم میگم صدای خورد شدن استخونهام.نشستن گرد سکوت روی زبون تیزم.من یه بار 2 سال پیش عاشق شدم البته عاشق استادمون شده بودم.تو کلاس زبان.خلاصه من هیچ وقت جرات گفتن نداشتم.تا چند ماه گذشت.یه پسر جدید اومد تو کلاسمون اون با استادمون دوست شد. هر روز واسه من یه دنیا عذاب بود.وقتی می دیدم دارن با هم کپ می زنن و من از دور خندهاشون رو نگاه می کردم.اگه یه کوچلو فکر کنی می فهمی یعنی چی.هیچ کار از دستم بر نمی اومد.تا اینکه با استادمون شروع کردم به اس ام اس دادن بعد دیگه یواش یواش بهش گفتم بهم خندید.خیلی مسخرم کرد.راستش اون دوران از وقتی که میدیدم با پسره بود سخت تر بود.بعد کلی طول کشید تا فهمید واقعا عاشق هستم.و تصمیم گرفت با هام ازدواج کنه .اما.......دیگه چیزی ازم نمونده بود که اون باهاش ازدواج کنه.نه اعتماد به نفسی داشتم نه دلی که دیگه دل باشه.خدا میدونه چقدر لاغر شدم.اون وقت بود که به خاطرم گریه می کرد.اما خیلی دیر بود.دیر بود دیر.خلاصه الان حدودا دوسال میگذره من دیگه کسی رو به خلوتم راه نمی دم. وتنها با خودم زندگی می کنم البته اگه چیزی ازش مونده باشه.اما واقعا سخت بود نه به سختی که فقط سه کلمه باشه.همه رفتارهای که واسم عادت بود عوض شد.می تونی تصورشو بکن.
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمی دونم من که تا حالا از این جور عاشق شدنانصیبم نشده
ولی خوب خیلی دوس دارم یه روزی عاشق بشم
من که فکر می کنم عاشق شدن لیاقت میخاد که شاید من هنوز ندارم
وشاید اون کسی که لیاقت منو داشته باشه هنوز پیدا نشده :biggrin:
 

d_vasegh

عضو جدید
من قبل از اینکه با کسی که الان همسرم هست آشنا بشم واقعا گریه میکردم که چرا هیچ چیزی برام اونقدر اهمیت نداره که بتونم عاشقش باشم.

ولی وقتی با این خانم آشنا شدم تمام دنیام شده بود و هیچ رقم نمیتونستم بهش فکر نکنم.
بیدارشدنم، رفتنم ، اومدنم و خلاصه در همه حال و همه جا اون جلوی چشمم بود و فقط به اون فکر میکردم.

واقعا عاشق شده بودم و احساس میکنم هر روز این عشق داره بیشتر میشه
 

asiabadboy

عضو فعال
کاربر ممتاز
اول از همه خودم میگم صدای خورد شدن استخونهام.نشستن گرد سکوت روی زبون تیزم.من یه بار 2 سال پیش عاشق شدم البته عاشق استادمون شده بودم.تو کلاس زبان.خلاصه من هیچ وقت جرات گفتن نداشتم.تا چند ماه گذشت.یه پسر جدید اومد تو کلاسمون اون با استادمون دوست شد. هر روز واسه من یه دنیا عذاب بود.وقتی می دیدم دارن با هم کپ می زنن و من از دور خندهاشون رو نگاه می کردم.اگه یه کوچلو فکر کنی می فهمی یعنی چی.هیچ کار از دستم بر نمی اومد.تا اینکه با استادمون شروع کردم به اس ام اس دادن بعد دیگه یواش یواش بهش گفتم بهم خندید.خیلی مسخرم کرد.راستش اون دوران از وقتی که میدیدم با پسره بود سخت تر بود.بعد کلی طول کشید تا فهمید واقعا عاشق هستم.و تصمیم گرفت با هام ازدواج کنه .اما.......دیگه چیزی ازم نمونده بود که اون باهاش ازدواج کنه.نه اعتماد به نفسی داشتم نه دلی که دیگه دل باشه.خدا میدونه چقدر لاغر شدم.اون وقت بود که به خاطرم گریه می کرد.اما خیلی دیر بود.دیر بود دیر.خلاصه الان حدودا دوسال میگذره من دیگه کسی رو به خلوتم راه نمی دم. وتنها با خودم زندگی می کنم البته اگه چیزی ازش مونده باشه.اما واقعا سخت بود نه به سختی که فقط سه کلمه باشه.همه رفتارهای که واسم عادت بود عوض شد.می تونی تصورشو بکن.

چرا اخه ..... رفتی جلو که برگردی؟؟؟؟ یعنی چی هیچی ازت نمونده بود؟؟؟؟
مثل اینه که تو فوتبال ....تا جلوی دروازه همه رو دریبل کنی .....دروازه خالی رو بزنی تو اوت .....نمی دونم ....مطمئنی عشق بوده؟؟؟؟
 

Sharif_

مدیر بازنشسته
عشق یعنی تنها باشی و یک تکیه گاه

او که چشمش آسمان باشد و چشمانت زمین
. آسمانی بودنت باشد همین
. چون کویری تشنه باشی بی قرار
. که گویی هردم آسمان بر من ببار
عشق یعنی حسرت پنهان دل
زندگی در گوشه ویرانه دل
عشق یعنی اینکه همچون سرنهی بر پای یک دل داده ای
اینکه موج گردی بی امان بهر دریای غم و اندوه و آه
. عشق یعنی سایه ای در یک خیال
. آرزویی سرکش و گاهی محال
عشق یعنی کوچه ای دور و دراز
با هزاران سختی و شیب و فراز
. عشق یعنی عطر گل های بهشت
. عشق یعنی زندگی و سر نوشت
 

phalagh

مدیر بازنشسته
عشق و دوران عاشقی سختی زیاد داره. شاید یه وقتایی فکر کنی که اصلا نمیکشی.
نفست بالا نمیاد از بس فشار بهت میاد.
اما وقتی یه مدت زمانی از اون دوران سخت میگذره.(چه به وصال ختم شده باشه و چه به جدایی) وقتی به اون دوران سخت فکر میکنی میبینی که قشنگترین لحظات زندگیت رو تو اون دوارن داشتی.
وقتایی که به خاطر عشق اشک ریختی و چشمات به خاطر این اشک برق میزدن قشنگترین چشمای دنیا رو داشتی.
شاید دلت تنگ بشه برای اون دوران سخت.شاید یه وقتایی هوس کنی که باز برگردی و یه بار دیگه اون دوران رو حس کنی.
به نظر من قشنگی عشق به همین سختیهاشه.
دورانی که شاید فکر کنی معشوق یا معشوقه‌ات داره اذیتت میکنه اما وقتی بعد ها بهش فکر میکنی میبینی که داشته عشق بازی میکرده.
در کل باید بگم که قدر دوارن عاشقی رو با تمام سخیتهاش باید دونست چون بعد ها دلت برای همین سختی ها تنگ میکشه.
 

En-mechanic

عضو جدید
کاربر ممتاز
شما از سختی عشق چی فهمیدید؟؟؟؟؟
سختی عشق قابل گفتن
عشق و سختیهای راه عشق رو باید هر کس در زندگیش تجربه کنه و تجربه ای که هر کس بدست میاره با دیگری متفاوت است
ولی من از سختی عشق لذت بردم چون آخرش واسم خوب تمام شد;)
 

khanom-mohandes

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق و دوران عاشقی سختی زیاد داره. شاید یه وقتایی فکر کنی که اصلا نمیکشی.
نفست بالا نمیاد از بس فشار بهت میاد.
اما وقتی یه مدت زمانی از اون دوران سخت میگذره.(چه به وصال ختم شده باشه و چه به جدایی) وقتی به اون دوران سخت فکر میکنی میبینی که قشنگترین لحظات زندگیت رو تو اون دوارن داشتی.
وقتایی که به خاطر عشق اشک ریختی و چشمات به خاطر این اشک برق میزدن قشنگترین چشمای دنیا رو داشتی.
شاید دلت تنگ بشه برای اون دوران سخت.شاید یه وقتایی هوس کنی که باز برگردی و یه بار دیگه اون دوران رو حس کنی.
به نظر من قشنگی عشق به همین سختیهاشه.
دورانی که شاید فکر کنی معشوق یا معشوقه‌ات داره اذیتت میکنه اما وقتی بعد ها بهش فکر میکنی میبینی که داشته عشق بازی میکرده.
در کل باید بگم که قدر دوارن عاشقی رو با تمام سخیتهاش باید دونست چون بعد ها دلت برای همین سختی ها تنگ میکشه.

كاملا موافقم فلق جان منم همينطور مثل شما فكر ميكنم اگه عشقي وجود داشته

باشه يعني همين.
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنها چیزی که فهمیدم اینه که
از عشق واقعی هیچی نفهمیدم.
حالا دربدر دنبالشم.
 

peiman_eng

عضو جدید
عشق یعنی نابودی ...

باید خود رو در خودت نابود کنی

تا یه عاشق بشی
 

arsam313

عضو جدید
فاصله ی عشق با شهوت خیلی کمه,چه وقت ها که فکر می کنی عاشق شدی ولی اگه بیشتر فکر کنی میفهمی چیه,اگه میخوای طعم عشق رو بفهمی برای چند لحظه بیخیال همه چی شو ,این کار برای افراد مختلف متفاوته,فقط با احساس نگاه کن حتی به مانیتور,برای غلیان احساسات می تونی سخنان ابوسعید ابولخیر وبعضی از عرفا روسرچ کنی البته من از نوع ملکوتیش رو گفتم اما کسی که از عاشق های زمینیه خیلی راحت تر می تونه عاشق واقعی بشه.
 

gol_bahar

عضو جدید
من فکر می کنم تو بیشتر لحظات عاشقی باید سختی بکشی تا به عشقت برسی.عشق یعنی ترس،ترس از دست دادن معشوق.عشق راحت به دست نمیاد.اکثر کسایی که عاشق می شوند سختی می کشند ولی خدا کنه این سختی ها به یه جای خوب برسه،به جایی برسه که از اون سختی ها لذت ببره نه اینکه مجبور بشه عشق رو رها کنه.
 

khanom-mohandes

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشقي كه 2 طرفه باشه و تا آخر عمر همراه آدم باشه و يه روز به عادت تبديل نشه اون بهترين زندگيه از نظر من.
 

yalda neshin

اخراجی موقت
عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
 

*mahdi_joker*

عضو جدید
صدای عشق برای من چیزی جز خیانت نبود اما هنوز دیوونه وار عاشقشم.دوستان لطف دارن و میگن احمقم اما میخندمو میگم قبول:D.فهمیدم دله ادمها بی ارزش شده.حرفهاشون بی اعتبار و اینکه عشق و زمان 2 معجزه همیشه حاضر خداست.فهمیدم همیشه عاشقه یکی باش(وقتی کسی نیست خودت بهترین گزینه ای)و به لحظه بعد امیدوار.فهمیدم عشق نعمتی است که به همه داده شده اما مشکل اینه که کسی که دوست داره دوسش نداری و کسی رو که دوست داری دوست نداره و کسایی هم که همدیگه رو دوست دارن معمولا به هم نمیرسن. فهمیدم تقدیرو با تدبیر میشه عوض کرد.فهمیدم دل پر درد ادمها باهاشون میمونه البته تا وقتی به کاری که میکنن ایمان ندارن و از همه مهمتر اینکه خیلی حرف میزنم.ببخشین رفقا:redface:.و خیلی چیزهای دیگه که همش درسهایی بود که دنیا بعد از امتحانهاش بهم یاد داد.اما همیشه دووست بدارین تمام اطرافیانتون رو در غیر این صورت بگردین دنبال اینکه انسانیتتون رو کجا گم کردین
 

کربلایی

مدیر بازنشسته
سلام
بنظر من عشق اونه که آدم عاشق معشوق بشه! اونو بخواد نه خودش رو، اینطوری حتی اگه اگه معشوق به شما محل نزاره هم باز عاشق میمونی! هیچ وقت تموم نمی شی! چون تو فقط عشقت رو می خوای! نه خودت رو

من یه بار تو زندگیم عاشق شدم! و خوشبختانه معشوق دلم همیشه منو درک کرده، گاهی فکر میکنم که خدا منو خیلی خیلی دوست داره که ... سر راه زندگیم قرار داد
 

pinion

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش

هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش
 

no_one

عضو جدید
وقتی که عاشق هستی چیزهایی رو می فهمی که که هر گز نمی فهمی.
به چیزهای قکر می کنی که هر گز فکر نکردی.
خلاصه بگم کار های رو که انجام میدی که دیگران معنیشو نمی فهمن.
پس چون از بیرون به موضوع نگاه می کنن. می گن دیونه ای اما چون نمی فهمن این حرفو میزنن.
پس ما دیونه نیستم این اونها هستن که معنی واقعی زندگی رو نمی فهمن.
ما زنده هستیم که لذت ببریم و عشق بالاترین لذت .(اینم از خودم)
و حافظ می گه

هر آن کس که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید:gol:;)
 
آخرین ویرایش:

mahlla

عضو جدید
اول از همه خودم میگم صدای خورد شدن استخونهام.نشستن گرد سکوت روی زبون تیزم.من یه بار 2 سال پیش عاشق شدم البته عاشق استادمون شده بودم.تو کلاس زبان.خلاصه من هیچ وقت جرات گفتن نداشتم.تا چند ماه گذشت.یه پسر جدید اومد تو کلاسمون اون با استادمون دوست شد. هر روز واسه من یه دنیا عذاب بود.وقتی می دیدم دارن با هم کپ می زنن و من از دور خندهاشون رو نگاه می کردم.اگه یه کوچلو فکر کنی می فهمی یعنی چی.هیچ کار از دستم بر نمی اومد.تا اینکه با استادمون شروع کردم به اس ام اس دادن بعد دیگه یواش یواش بهش گفتم بهم خندید.خیلی مسخرم کرد.راستش اون دوران از وقتی که میدیدم با پسره بود سخت تر بود.بعد کلی طول کشید تا فهمید واقعا عاشق هستم.و تصمیم گرفت با هام ازدواج کنه .اما.......دیگه چیزی ازم نمونده بود که اون باهاش ازدواج کنه.نه اعتماد به نفسی داشتم نه دلی که دیگه دل باشه.خدا میدونه چقدر لاغر شدم.اون وقت بود که به خاطرم گریه می کرد.اما خیلی دیر بود.دیر بود دیر.خلاصه الان حدودا دوسال میگذره من دیگه کسی رو به خلوتم راه نمی دم. وتنها با خودم زندگی می کنم البته اگه چیزی ازش مونده باشه.اما واقعا سخت بود نه به سختی که فقط سه کلمه باشه.همه رفتارهای که واسم عادت بود عوض شد.می تونی تصورشو بکن.



راستشو بخوای من با بقیه کاری ندارم
زمانی بود منم می گفتم این حرفا کشکه اما الان میگم نه نه نه
منم عاشق شدم اما....................
کدوم عاشقو معشوقو دیدیین که به هم برسن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:w19:
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
fire dragon اگه فهمیدید چی کار میکنید گفتگوی آزاد 101

Similar threads

بالا